آقا ابراهیم از حرفه 80 ساله خانوادگی‌اش در بازار می‌گوید آخرین بازمانده نعل‌بندان در قلب تهران  تا پیش از باز شدن پای اتومبیل به تهران بیشتر خدمات حمل‌ونقل برعهده چهارپایان بود؛ حیوانات زبان‌بسته‌ای که باید از سر صبح تا ساعت‌های پایانی شب کفش آهنین به پا می‌کردند و با پای پیاده همسفر با صاحبانشان خیابان‌ها و کوچه‌پسکوچه‌های گلی و پر از زباله شهر و مانع را گز می‌کردند. تنها دستمزدشان هم آب و غذایی معمولی و چند دست کفش (نعل) و خورجینی برای حمل بار بود. به همین دلیل داشتن کفش مناسب یا همان نعل از مهم‌ترین نیازهای هر حیوانی محسوب می‌شد و بالطبع با توجه به این تقاضا در گوشه و کنار هر بازارچه و خیابانی صدای پتک و چکش نعلبندی شنیده می‌شد که در مقابل مغازه‌اش یک چهارپایی ایستاده و صاحبش در حال خرید و تعمیر کفشی نو بود. در تهران بازارچه «عباس هرندی»، انتهای بازار چهارسو که به یک سه‌راهی ختم می‌شد تا حوالی حرم حضرت عبد‌العظیم(ع) از راسته‌های معروف نعلبندان بود. اما این روزها با تغییر سبک زندگی و حضور ماشین در زندگی به یکباره همه چیز به کلی تغییر کرده و چراغ حرفه نعلبندی در بازار تهران کم‌سو شده و رو به خاموشی می‌رود. به همین دلیل با «ابراهیم قربانی» یکی از بازماندگان این حرفه در بازار تهران درباره تغییرات و حال و هوای کاربرد نعل از گذشته تا امروز به گفت‌وگو نشستیم. صدای قیقاج موتورسوار و ویراژ ‌‌گاه و بیگاه آنها در پیاده‌رو و حتی کوچه‌پسکوچه‌های تو در توی بازار این روزها جایگزین صدای سم چهارپایان با زمین در بازار تهران شده است. هیچ خبری هم از نعل و میخ کوبیدن نعلبندان نیست. پرسان‌پرسان سراغ مغازه نعلبندی را از کاسبان بازار می‌گیریم که به حجره کوچکی در انتهای یکی از پاساژهای خیابان مصطفی خمینی می‌رسیم. دکان کوچکی که فقط به اندازه یک نفر ظرفیت دارد و در و دیوارش پر از نوستالژی‌های فراموش شده حرفه نعلبندی است. آقا ابراهیم، مردی که این روزها تقریباً به‌عنوان یکی از معدود بازماندگان نسل نعلبندان تهران در همین حجره کوچک سوسوی چراغ حرفه موروثی خاندانش را روشن نگه داشته است توضیح می‌دهد که نعلبندی شغل پدری‌اش است: «قبل از پدرم هم پدربزرگم به این حرفه مشغول بود. پدربزرگم نابینا هم بود. اما با همان چشمان بسته با مهارت نعل‌های زیادی را با دست خود می‌ساخت و تعمیر می‌کرد. البته پدرم هم عصای دستش بود. من هم از کودکی وردست پدرم کار نعلبندی را انجام می‌دادم. در واقع این حرفه بیش از 80 سال است که در خانواده از پدر به پسر رسیده.» تعمیرگاه سیار چهارپایان آقا ابراهیم دستی بر غبار خاطرات اجدادی‌اش می‌کشد و به نقل از پدرش روایت می‌کند: «پدربزرگم در روزهای نخست به‌صورت دوره‌گرد کار تعمیر و ساخت نعل اسب برای اسب‌های بشکه‌خانه یا کالسکه‌ها را انجام می‌داد. به همه محله‌های شهر، گاراژها و کاروانسرهای باربری و مسافربری می‌رفت. برای مشتری‌ها نعل می‌ساخت و هرکسی نعل حیوانش نیاز به تعمیر داشت این کار را انجام می‌داد. تقریباً هر 15 روز یکبار باید نعل اسب‌ها تعویض یا تعمیر می‌شد. در میان مشتری‌های مختلفی که داشت، تعمیر نعل اسب‌های نظامیان از کارهای ویژه‌اش بود. زمان تعویض نعل اسب‌ها که می‌رسید پدربزرگم حتماً سراغ کسانی می‌رفت که برایشان کار انجام داده بود. تا کار کسی لنگ نماند. بعد از مدتی پدربزرگ در بازار مغازه‌ای را خریداری می‌کند و کارش را به‌صورت ثابت در آن مغازه همراه پدرم انجام می‌دهد. اما با منع‌‌‌ تردد چهارپایان در شهر دوباره کار پدربزرگ و پدرم به‌صورت سیار ادامه پیدا کرد.» کسب و کار پیرمردی حرفه نعلبندی به‌رغم پرمشتری بودن در روزگار رونقش از سوی نسل جوان زیاد مورد استقبال قرار نمی‌گرفت و به گفته ابراهیم خان بیشتر جوان‌ها این حرفه را شغل پیرمردی می‌دانستند. او توضیح می‌دهد: «آن زمان همه نعل‌ها با دست ساخته می‌شد و تقریباً بیشتر نعلبندان با آهنگری و حرفه‌های زیرشاخه‌اش آشنا بودند. البته چهارپایان هم براساس نوع کارکرد و جنسیتشان نعل‌های متفاوتی داشتند. برای مثال نعل اسب بیشتر از فلز سبک مثل فولاد یا آلومینیوم ساخته می‌شود تا جلو حرکت و سرعت اسب به‌ویژه اسب‌های مسابقه و تیزرو را نگیرد. نعل‌های اسب، الاغ و قاطر به نسبت فیزیک پاهایشان ضخامت‌های متفاوتی داشت. در کنار هر استادکار نعلبندی 3شاگرد هم نان می‌خوردند. اوضاع کاسبی آنقدر خوب بود که همه بی‌دغدغه لقمه نانی سر سفره زن و بچه ببرند. اما با این اوصاف جوانان ترجیح می‌دادند که حرفه‌ای غیر از نعلبندی را انتخاب کنند. بیشتر نعلبندان حرفه پدرشان را دنبال می‌کردند یا از سر ناچاری برای اینکه‌‌کاری داشته باشند سراغ این حرفه می‌رفتند. من حدود 50 سال در بازار و کار کفاشی بودم. پدرم که پیر شد به کمکش رفتم و در همین حرفه ماندگار شدم.» به گفته این کاسب کهنه کار متأسفانه بازار فروش و ساخت نعل این روزها رونق چندانی ندارد؛ به‌ویژه اینکه یکسری نعل‌های ایتالیایی هم وارد بازار شده که همین کار اندک نعلبندان باقیمانده را کساد کرده است. کاربرد نعل در زندگی لابد مَثَل «نعل وارونه می‌زند» یا مثل‌هایی از این دست را که در آن واژه «نعل» استفاده شده است شنیده‌اید. براساس یک باور قدیمی عده‌ای معتقدند نعل عامل شانس و خوشبختی می‌شود. ابراهیم خان توضیح می‌دهد که مشتریان دکان نعلبندی فقط افرادی نبودند که حیوان بارکش داشتند. او تعریف می‌کند: «قدیم‌ها مردم عقاید خرافی داشتند. خیلی‌ها نعل اسب را به‌عنوان باطل کردن سحر و جادو سفارش می‌دادند. بعضی از کاسبان نعل اسب را برای افزایش رزق و روزی بر سردر مغازه نصب می‌کردند و برخی دیگر آن را عامل خوش شانسی و موفقیت می‌دانستند. بعضی‌ها هم برای گره‌گشایی از کارشان از نعل استفاده می‌کردند. عده‌ای هم بودند که از خاصیت آهن موجود در نعل استفاده می‌کردند و اغلب داخل دیگ برنج یا خورشت یک نعل اسب می‌انداختند.»