شب کریسمس بود و هوا ، سرد و برفی . پسرک ، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد … تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده رو کم‌تر آزارش بدهد ، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به...
روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در...
داستانی جالب و پندآموزی از وصیت های یک پدر به پسرش آماده کرده ایم که در ادامه خواهید خواند. ﭘﺪﺭﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ به فرزندش گفت : ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ. امیدوارم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ! 1) ﺍﮔﺮ...
بازیگری پدیده‌ای عجیب است. همه‌ ما تا حدی بازیگر هستیم و نقش‌های مختلفی را در تعامل با دیگران می‌آزماییم. به گزارش سينماخبر،دکتر تالیا ر.گلدشتاین استادیار دانشگاه پِیس است. او تاکنون مقالات و...
بازیگری، هم فن است و هم هنر. هر بازیگری برای اینکه در کارش موفق باشد باید فن و هنر را همزمان به کار گیرد. به گزارش سينماخبر،علاقه مندان بازیگری در دنیا بسیارند، اما هر کسی نمی تواند در این عرصه موفق...
در روزگاران قديم ، پرنده فروشي بود که سر راه پرنده هاي بيچاره دام پهن مي کرد تا آنها را شکار کند . در روزگاران قديم ، پرنده فروشي بود که سر راه پرنده هاي بيچاره دام پهن مي کرد تا آنها را شکار کند....
اولین کارگاه فیلم‌شناخت و نقد فیلم با رویکرد گفتمان دینی برگزار می‌شود. به گزارش سينماخبر، اولین کارگاه فیلم‌شناخت و آموزش نقد فیلم با رویکرد گفتمان دینی توسط موسسه راویان هنر انقلاب اسلامی و با...
در زمان های قدیم، ویتنام توسط پادشاهی به نام هونگ ونگ اداره می‌شد. هندوانه نماد خوشبختی در ویتنامدر زمان های قدیم، ویتنام توسط پادشاهی به نام هونگ ونگ اداره می‌شد. وقتی پادشاه فهمید که پسرش به نام...
میگویند که وقتی خواجه نصیرالدین طوسی به شهر مراغه رسید، تصمیم گرفت رصدخانهای بسازد. به هلاکوخان گفت میخواهم چنین کاری را بکنم و از تو کمک میخواهم. میگویند که وقتی خواجه نصیرالدین طوسی به شهر مراغه...
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید "حمید مصدق خرداد 1343"تو به من خندیدی و نمی دانستیمن به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را...
روزها آروم آروم به اواخر بهمن ماه نزدیک میشد... روزها آروم آروم به اواخر بهمن ماه نزدیک میشد و دست های سرد رضا کوچولو از شدت سرما حتی توان موندن تو جیب های کاپشنش رو نداشت، پدر رضا وقتی اون تنها پنج...
قِران واحد پول دوره ی قاجار بود که در گویش مردم کرمان تا اواخر دوره ی پهلوی نیز به کار می رفت. قِران واحد پول دوره ی قاجار بود که در گویش مردم کرمان تا اواخر دوره ی پهلوی نیز به کار می رفت. هرچند که...
کشنبه بود و طبق معمول هر هفته... یکشنبه بود و طبق معمول هر هفته رزی ، خانم نسبتا مسن محله ، داشت از کلیسا برمیگشت … در همین حال نوه اش از راه رسید و با کنایه بهش گفت : مامان بزرگ ، تو مراسم امروز ،...
حكيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى كرد: حكيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى كرد: عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملك و دولت اعتماد كرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است، يا دزد...
شیوانا همراه کاروانی از راهی می گذشت. در این سفر با مردی تاجر هم سفر بود که به قصد تجارت با تنها پسرش سفر می کرد. مرد تاجر بسیار دقیق و پرکار بود و به هر آبادی که می رسیدند بخشی از اجناس خود را به...