کد خبر: 38163
منتشر شده در یکشنبه, 24 دی 1396 14:25
به گزارش پایگاه 598 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی بسیج سازندگی؛ اصغرنوروزي ۴۱ بهار از عمرش را سپري كرده و اين روزها او را در شهر نور و رويان استان مازندران به عنوان جوان كارآفريني ميشناسند.كارآفريني كه خيلي از همشهريها و هم روستاييهايش را دور هم جمع كرد و به بازار كار شهر پدرياش رونق خاصي...
به گزارش پایگاه 598 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی بسیج سازندگی؛
اصغرنوروزي ۴۱ بهار از عمرش را سپري كرده و اين روزها او را در شهر نور و
رويان استان مازندران به عنوان جوان كارآفريني ميشناسند.كارآفريني كه خيلي
از همشهريها و هم روستاييهايش را دور هم جمع كرد و به بازار كار شهر
پدرياش رونق خاصي بخشيد.
چهارده ساله بود كه وارد كار
توليدي پوشاك مردانه شد،از پادويي شروع كرد.«چايي دم كردم ،جارو زدم و بعد
كم كم پشت چرخ نشستم.اينها را اصغرآقا ميگويد و ادامه ميدهد:«سه سال بعد
تقريبا در كار مهارت پيدا كردم اما بايد به سربازي ميرفتم.دوسالي
سربازيام طول كشيد و دوباره سال ۷۷ بود كه وارد بازار كار شدم.اين بار
بيشتر از قبل عزمم راجزم كردم تا دركار توليد پوشاك مردانه مهارت پيدا
كنم.به همين خاطر به سراغ يادگيري كارهاي ديگر مثل برش زني و غيره
رفتم.وقتي به قول قديميها يك اوستاكار شدم در منطقهي هاشمآباد مغازهاي
اجاره كردم و كار را به صورت مستقل آغاز كردم.»
بازگشت به ديار پدري
چهار
سالي از آغاز به كار اصغر گذشته بود كه فكري به ذهنش رسيد،او تصميم گرفت
كارگاهش را در تهران جمع كند و به شهر وديار پدري اش برود.او ميگويد:من
اهل روستاي وارازان بخش بلده شهرستان نور مازندران هستم.تقريبا همهي اهالي
روستاي ما خياط هستند و از اين حرفه خرج خانوادهي خود را به دست
ميآورند.سال ۸۵ بود كه تصميم گرفتم قيد زندگي وكار در تهران را بزنم و به
شهر پدريام بروم.اين ايده چند نكتهي مثبت داشت اول اينكه با راهاندازي
كارگاه خياطي لباس مردانه در شهر خودم باعث ميشد بازار كار در آنجا رونق
پيدا كند.دوم اينكه از شلوغي و مشكلات زندگي كردن در شهر تهران مثل اجارهي
بالاي مغازهي،دستمزد زياد كارگر و هزار ويك مشكل ديگر راحت ميشدم.
او
ميگويد:با اينكه كارگاهم در تهران با بيش از ۲۰ چرخ كار ميكرد با اين
حال به شهر رويان نور رفتم و كارگاهي را در آنجا اجاره كردم و كار خياطي
وتوليدي لباس مردانه را با شش چرخ شروع كردم.كارگرهايم نيز همشهريام
بودند وبه خاطر اطميناني كه به من داشتند آنها نيز همراهم آمدند و زندگي
در تهران را فراموش كردند.
سخت اما شيرين
اين
جابهجايي براي اصغرآقا بدون دردسرهم نبود،اودر اين باره
ميگويد:شهريورماه سال ۸۵ بود كه به شهر رويان رفتم.چند ماه اول كار،خيلي
سخت گذشت.پس از سالها زندگي كردن درتهران با آن همه شلوغي وهياهو زندگي
كردن در شهري آرام براي همهي ما شوكه كننده بود.اما اين موضوع تنها
مشكلمان نبود.بزرگترين مشكلي كه داشتيم ماجراي حمل ونقل كار از بنكداري
درتهران به كارگاه در رويان بود.در رويان فقط يك باربري وجود دارد كه آن هم
فقط دو روز در هفته بار به تهران مي برد و يا از آنجا بار را برايم
ميآورد.به غير از اين مجبور بوديم با اتوبوس كارها را از تهران به كارگاه
بياوريم .هرچند اين كار هم بدون دردسر نبود.اتوبوسها اجازهي باربري
نداشتند.درنهايت مجبور شدم با رئيس تعاوني جلسهاي بگذارم و او را قانع كنم
كه اين كار باعث اشتغالزايي در شهر وديار خودمان ميشود.خوشبختانه
هماهنگي خوبي بين ما و شركت تعاوني حمل و نقل انجام شد و پس از مدتي مشكلات
حمل ونقلمان برطرف شد.با اين وجود شش ماهي طول كشيد تا كار به روال عادي
درست مثل زماني كه درتهران بودي تبديل شود.
راه اندازی ۱۰۱ کارگاه
سه
سال گذشت و اصغر نوروزي براي تصميم جديدي كه عملي كرده بود تمام تلاش خود
را به كار بست تا اينكه كار وكاسبياش گرفت.حالا دهان به دهان بين مردم شهر
وروستا پيچيده بود كه اصغر كارش حسابي گرفته و سخت مشغول كار است.همين
موفقيتهاي او بود كه باعث شد خيلي از همشهريانش قيد زندگي وكار در تهران
را بزنند و مثل همشهرياش اصغر به شهر خودشان برگردند و كارگاه
توليدياشان را آنجا راه بياندازند.
نوروزي ميگويد:بعد از
اين مدت كارگرهايم به ۱۸ يا ۱۹ نفر رسيده بودو وضع زندگيام تغيير كرده
بود.از طرفي دوست داشتم همشهريان ديگرم نيز اين زندگي جديد آن هم در شهر
آبا واجداديامان را تجربه كنند.به همين خاطر وقتي متوجه شدم خيلي از
همشهريانم درجريان كارم قرار گرفتهام هر وقت آنها را در مراسمي و يا
هرجاي ديگر ميديدم پيشنهاد ميدادم آنها هم كار وكاسبياشان را از تهران
به شهر وروستاي خودمان بياورند.خوشبختانه اين ايده مورد استقبال خيلي از
همشهريهايم قرار گرفت و حالا كار به جاي رسيده است كه ۲۸ واحدتوليدي در
روستاي خودمان وارازان ،۴۸ واحد توليدي در شهر نور ورويان،۱۳ واحد توليدي
در محمودآباد و۱۲ واحد توليدي درشهر آمل توسط همشهريها و همروستايهاي
خودم راه افتاده و كارشان را آغاز كردند.
اين روزها با مشكلات ميجنگيم
نوروزي
ميگويد:باواردات لباسهاي خارجي با مشكلات زيادي روبه رو هستيم ،از طرفي
مشكلات ديگري هم پيش رويمان است.مثل اين كه وقتي از بنكداري كار تحويل
ميگيريم چون كارگاهمان در شهرستان است مبلغ كمتري براي توليد به ما
ميدهند و ميگويند شما در شهرستان هزينههاي كمتري داريد.مشكل ديگرمان هم
حساب و كتابهايي است كه پس از آتشگرفتن پلاسكو همچنان باقي مانده
وطلبهايي كه هنوز وصول نشده است.با اين حال در برابر مشكلات سرخم
نكردهايم وهمچنان با قدرت به كار ادامه ميدهيم.حتي دو شركت تعاوني هم
راهاندازي كردهايم تا درحالي كه هر كارگاه به صورت انفرادي كار انجام
ميدهد اما اين كار با سازوكار حسابشدهاي انجام شود و نه تنها به همهي
كارگاهها كار برسد بلكه يك نفر قيمتشكني هم نكند.
استارت كار را بزنيد
حالا
آقاي نوروزي با تجربهاي كه به دست آورده به همصنفيهاي خودش توصيه
ميكند تا كارشان را از تهران به شهرهاي خودشان منتقل كنند.او ميگويد:با
اين كار بازار كسب وكار شهرشان را رونق ميدهند اما براي اين كار به چند
نكته توجه داشته باشيد.ابتدا اينكه شناخت كافي به بازار داشته باشيد واز
همه مهمتر بنكداري كه قرار است كار را به شما تحويل بدهد به شما اطمينان
داشته باشد.نكتهي دوم تهيهي محلي است كه قرار است درآنجا كارگاه خود را
راهاندازي كنيد و اگر اين مكان براي خودتان باشد هزينهي كمتري خواهيد
داشت.نكته سوم هم اينكه مشكل حمل ونقل خود را حل كنيد تا براي دريافت كار و
يا تحويل آن به دردسرنيافتيد.
درآمد ماهانه ۷ میلیون تومان
كاركردن
درشهرستان قابل قياس با تهران نيست و شايد درآمدكمتري نسبت به تهران
داشته باشد اما بدون شك داشتن آرامش در شهرخود ميتواند در بهبود فضاي كسب
وكار شما تأثير گذار باشد.اما اگر شما انساني توانمند باشيد و بتوانيد كار
را به درستي و سروقت به دست مشتري برسانيد به عنوان يك مديركارگاه
ميتوانيد ماهيانه بين ۴ تا ۱۰ ميليون تومان درآمد داشته باشيد.
نوشتن دیدگاه