دولت هنوز با مطالبات کارگران به‌صورت قیم‌مآبانه برخورد می‌کند و خیلی از افرادی که در تشکل‌های کارگری حضور دارند وابسته به دولت هستند. به همین‌خاطر مسائل کارگری به‌درستی حل نمی‌شود. برای حل این مسئله باید ساختار تشکیلات کارگری دمکراتیک، صنفی و فراگیر شود. این باعث خواهد شد تا مسئولیت‌های دولت کم شود و مسئولیت را خود کارگر قبول کند. باعث می‌شود کارگران تلاش کنند مطالبات را از مسیر ساختار سازمانی خودشان دنبال کنند. این امر به نفع منافع ملی و کشور است. در واقع ما هر چه نهاد‌سازی‌ کنیم به نفع خودمان است. در شرایط فعلی اما باید بگوییم که هنوز سازمان‌های کارگری قوی و مستقل در کشور شکل نگرفته و دولت می‌تواند گام‌های مهمی برای اصلاح آن بردارد و اجازه دهد سازمان‌های کارگری مطابق با استانداردهای جهانی شکل بگیرند. چون ایران جزو اتحادیه جهانی کار است، تشکیل چنین سازمان‌هایی باعث می‌شود بازار کار و تولید رونق بگیرد و تقویت شود. نکته دوم اینکه باور غلطی در جامعه وجود دارد که کارگر مساوی قشر ضعیف است؛ برداشتی که کاملا اشتباه است. واقعیت این است که کارگر نیروی کار است. اینکه کارگر قشر ضعیف است، عوام‌فریبانه است. کارگر سرمایه انسانی است. ما اگر بتوانیم به‌درستی نیروی کار کشور را باور کنیم یعنی یک فرصت استثنایی برای توسعه کشور به‌دست آورده‌ایم. ما باید بدانیم همه مشمولین قانون کار که به دولت وابسته نیستند، کارگر به‌حساب می‌آیند. این کارگر می‌تواند یک کارگر خدماتی یا یک دکتر باشد. براساس قانون اما همه کارگر هستند. این تعریف که کارگر بی‌سواد است و کار یدی انجام می‌دهد، در دنیا منسوخ شده و غلط است. بعد از دانستن این دو نکته حالا می‌توان به مهم‌ترین مسائل مربوط به کارگران اشاره کرد که در شرایط فعلی قابل حل است و دولت می‌تواند آنها را از سر راه بردارد. مورد اول بحث اشتغال است. این به‌نظرم اولویت بیشتری نسبت به دیگر موارد دارد. در سال‌های اخیر بازار کار دچار محدودیت و کوچک‌شدن شده و تعداد بیکاران افزایش پیدا کرده است. در این وضع چون عرضه و تقاضا متعادل نیست امنیت شغلی کارگران نسبت به گذشته به خطر افتاده است. پس ایجاد امنیت شغلی برای کارگران اولویت اول است. مورد دوم بحث معیشت است. نیمی از جمعیت کشور ما وابستگان به خانواده کارگری هستند. الان در ایران حدود 14میلیون کارگر داریم که با احتساب اعضای خانواده‌شان نزدیک به نصف جمعیت کشور را شامل می‌شوند. براساس اهداف کلی کشور قرار بود ما یک جامعه متوسط بزرگ در کشور تشکیل بدهیم؛ همین جامعه کارگری. چیزی که الان برعکس شده. متأسفانه اکنون با همین روندی که وجود دارد، نگران هستیم با ادامه کاهش قدرت خرید، این جامعه تبدیل به یک جامعه فقیر بزرگ بشود. خانواده‌های کارگری روزبه‌روز از قدرت خریدشان کاسته می‌شود. دولت تلاش کرده هر سال دستمزدها را بیش از نرخ تورم بالا ببرد اما در مجموع بهبودی در قدرت خرید کارگرها ندیده‌ایم. چون قدرت خرید به عوامل متعددی وابسته است و مثلا ما در کشور تورم پنهان داریم. به همین دلیل افزایش قدرت خرید و بهبود معیشت کارگران، دومین مسئله مهم است. مورد سوم این است که حقوق کار باید در کشور نهادینه شود و همه جامعه به اجرای این حقوق متعهد باشند. دولت باید قانون کار را اصلاح کند و ضمن آن نظارت و بازرسی در بازار کار را افزایش دهد. بانک اطلاعاتی کار باید در کشور ایجاد شود. در عین حال سازمان‌های کارفرمایی و کارگری برای پیگیری مطالبات تقویت شوند.مورد چهارم تقویت بیمه بیکاری و صندوق آن است. تعداد بیکاران کشور هر روز افزایش پیدا می‌کند اما ما نتوانسته‌ایم حمایت لازم را از این افراد داشته باشیم. مسئله‌ای که اگر اتفاق بیفتد، به امنیت روانی کارگران کمک خواهد کرد. مورد پنجم هم تقویت صندوق تأمین اجتماعی به‌عنوان یکی از موضوعات اصلی است. الان این صندوق وضع مطلوبی ندارد و بیم آن وجود دارد که دچار ورشکستگی شود. بازنگری در مدیریت و جذب سرمایه این صندوق باید مدنظر قرار بگیرد.