کد خبر: 33103
منتشر شده در چهارشنبه, 11 بهمن 1396 10:09
هفته نامه سلامت: عقبماندگی ذهنی در کودکان بحث گسترده و بسیار جامعی است. محققان معتقدند فقط 10 تا 15 درصد عللی که باعث عقبماندگی ذهنی میشوند، شناخته شده است. شاید اینطور تصور میشود که عقبماندگی ذهنی در اثر اختلالات ژنتیکی ایجاد میشود، ولی در این مبحث توضیح میدهیم همیشه علل عقبماندگی ذهنی...
هفته نامه سلامت: عقبماندگی ذهنی در کودکان بحث گسترده و بسیار جامعی است. محققان معتقدند فقط 10 تا 15 درصد عللی که باعث عقبماندگی ذهنی میشوند، شناخته شده است. شاید اینطور تصور میشود که عقبماندگی ذهنی در اثر اختلالات ژنتیکی ایجاد میشود، ولی در این مبحث توضیح میدهیم همیشه علل عقبماندگی ذهنی ژنتیک نیست و علم پزشکی هنوز نتوانسته علت درصد بالایی از عقبماندگیهای ذهنی را مشخص کند و جلوی تولد چنین کودکانی را بگیرد، ولی عواملی وجود دارند که دوری از آنها احتمال عقبماندگی را کمتر میکند.
انجمن علمی متخصصان کودکان آمریکا، علل عقبماندگی را بر اساس زمان وقوع آن به 3 گروه تقسیم کرده است: علل پیش از تولد، علل حین تولد و علل پس از تولد.
علل پیش از تولد
علل پیش از تولد را میتوان در یک تقسیمبندی کلی به 4 گروه زیر تقسیم کرد:
1. اختلالات کروموزومی: دانشمندان گام بزرگی در شناسایی علل ژنتیکی عقبماندگی ذهنی برداشتهاند. حداقل 750 نشانگان ژنتیکی بهعنوان علل عقبماندگی شناسایی شده است. مشهورترین عقبماندگی ذهنی ناشی از اختلالات کروموزومی شامل نشانگان داون، نشانگان ویلیامز، نشانگان ایکس شکننده و نشانگان پرادرویلی است.
2. خطاهای مادرزادی سوخت و ساز: بعضی نقصهای ارثی ناشی از خطاهای مادرزادی سوخت و ساز در اسیدآمینه، کربوهیدرات، ویتامینها یا سایر عناصر موجود در بدن است. یکی از متداولترین آنها بیماری فنیلکتونوریاست. در این بیماری بدن نمیتواند مادهای به نام فنیلآلانین را به تیروزین تبدیل کند، درنتیجه تجمع فنیلآلانین منجر به رشد نابهنجار مغز و عقبماندگی ذهنی کودک میشود. جلوگیری از عقبماندگی بسیار آسان است. آنچه مهم است تشخیص زودرس اختلال است. برای این کودکان رژیمهای غذایی خاصی تنظیم میشود که معمولا تا اواسط کودکی قطع میشوند، ولی در بعضی کودکان لازم است این رژیم تا آخر عمر ادامه یابد.
3. اختلالات رشد مغز: دو نمونه مهم از اختلالات رشد مغزی «هیدروسفالی» و «میکروسفالی» نام دارند. کودکان میکروسفال دور سر بسیار کوچک و به شکل کلهقند دارند. چنین کودکانی عقبمانده ذهنی هستند. کودکان هیدروسفال دور سر بزرگی دارند که ناشی از تجمع مایع مغزی نخاعی در مغز است. برای چنین کودکانی وسیلهای به نام شنت (لوله) به وسیله جراحی در مغز کار میگذارند تا مایع اضافی را از مغز خارج کند. با این کار جلوی بروز عقبماندگی ذهنی گرفته میشود.
4. محیط: دوران بارداری بسیار حساس است و مادر باید از همه عوامل خطرزا دوری کند و کاملا مراقب سلامت خود باشد. در مادرانی که سوءتغذیه دارند، سیگار، الکل، کوکائین و هروئین مصرف میکنند، دچار بیماریهای عفونی مانند سرخجه(بهخصوص در 3 ماهه اول بارداری) میشوند یا در معرض مواد سمی مانند سرب و اشعه ایکس قرار میگیرند، احتمال اینکه کودک عقبمانده ذهنی به دنیا بیاورند، زیاد است.
علل حین تولد
در طول زایمان نیز ممکن است مشکلات زیادی ایجاد شود که باعث عقبماندگی ذهنی در کودک میشود. یکی از مشکلاتی که جنین را حین زایمان تهدید میکند، کمبود اکسیژن در مراحل انتهایی زایمان است؛ مثلا ممکن است کودک مدت زیادی در کانال زایمانی گیرکند و بندناف تحتفشار قرار گیرد. عفونتهایی مانند سیفلیس و تبخال نیز در طول زایمان ممکن است از مادر به کودک منتقل شود. این دو بیماری میتوانند منجر به بروز عقبماندگی در کودک شوند.
علل پس از تولد
این علل به دو گروه بزرگ تقسیم میشوند:
1. علل زیستی بعد از تولد: آسیب مغزی مانند ضربههای مغزی، عفونت(مننژیت و آنسفالیت)، مسمومیت و سوءتغذیه از علل مهم عقبماندگی ذهنی بعد از تولد هستند. مسمومیت با سرب نیز در بروز عقبماندگی ذهنی بسیار تاثیرگذار است. گرچه کاربرد سرب در رنگ محدود شده، ولی هنوز هم نوزادانی هستند که با خوردن رنگ دچار مسمومیت با سرب میشوند.
2. علل روانی ـ اجتماعی بعد از تولد: محیط تاثیر زیادی در سطح هوش کودک دارد. کودکانی که در مناطق فقیر پرورش مییابند، کودکانی که در پرورشگاه بزرگ میشوند و مراقب مناسب ندارند و آنهایی که مورد سوءرفتار قرار میگیرند، بیشتر در معرض عقبماندگی ذهنی هستند.
توجه
افراد عقبمانده ذهنی هزینه زیادی بر خانواده و جامعه تحمیل میکنند. نگهداری از چنین افرادی بسیار دشوار است و با افزایش سن دشوارتر هم میشود. بعضی از این افراد نیاز به نگهداری دائمی دارند. گروهی هم که آموزشپذیرند، باید هزینه زیادی صرف آموزش آنها کرد. سطوح عقبماندگی ذهنی متغیر است. درگذشته برای بیان سطح عقبماندگی ذهنی از معیار سنجش هوش استفاده میشد که 80 بود، ولی امروزه این رقم به 70 و 75 رسیده است. البته معیار سنجش عقبماندگی فقط سنجش هوش نیست و مهارتهای سازشی فرد (شغل، روابط اجتماعی، ارتباطات، مراقبت از خود، تحصیلات و...) نیز مورد توجه قرار میگیرد.
افراد دچار عقبماندگی ذهنی که آموزشپذیرند و سطح هوشی بهتری دارند به خدمات آموزشی، مهارتآموزی، آموزش برای خانواده و... نیاز دارند. آموزش باید از همان مقطع ابتدایی حتی زودتر آغاز شود تا بتوان کودک را برای ورود به اجتماع آماده کرد. باید کاری کرد چنین افرادی تعاملات اجتماعی بهتری با اطرافیان داشته باشند. حتی بهتر است کودکان دچار عقبماندگی ذهنی را کنار کودکان سالم قرار داد تا عرصه رقابتی ایجاد شود. البته کودکان سالم نیز یاد میگیرند با چنین افرادی ارتباط طبیعیتری برقرار کنند.
در انتخاب شغل کودکان دچار عقبماندگی ذهنی نیز باید دقت شود. کارهای تکراری باعث توقف پیشرفت یا افت این افراد میشود، ولی مشارکت در کارها (البته کارهایی متناسب با توان آنها) میتواند بسیار کمککننده باشد.
عقبماندگی ذهنی به 4 گروه خفیف، متوسط، شدید و عمیق تقسیم میشود. گروه شدید و عمیق آموزشناپذیرند و با کمک و آموزش نمیتوان نمره هوشبهر آنها را تغییر داد. این دو گروه هیچگاه نمیتوانند زندگی مستقلی داشته باشند و حتی کارهای شخصی خود را تا حدودی انجام دهند.
امروزه برای تشخیص بعضی عقبماندگیهای ذهنی و ناهنجاریهای مادرزادی از روشهای مختلفی مانند آزمایش خون، آمنیوسنتز، نمونهبرداری از جفت و... استفاده میشود و به مادر و خانواده این فرصت را میدهد که کودک سالمی داشته باشند.
نوشتن دیدگاه