همان نگرانی هایی که امیرکبیر داشت و همان هشدارهایی که حاج سیاح داده بود، هنوز به قوت خود باقی است؛ ما هنوز نتوانسته ایم یا نخواسته ایم به اندازه مصرفمان قند و شکر تولید کنیم. چند ماه پیش خبری منتشر شد که ساختارهای اقتصاد ماقبل قجری ایران را عیان می کرد. البته در هیاهوی فیش ها گم شد؛ گرانی شکر و داستان تکراری قاچاق و واردات و سلاطین شکر و... اما قند و شکر در تاریخ ایران، خیلی وقت است که نقش آفرینی می کنند و به رخ می کشند ضعف های برنامه ریزی و فاصله زیادمان را با توسعه. چگونه حکایت دارد. قند آن قدر برای مردم ما مهم بوده که در «نوادرالامیر» که رساله ای است در مناقب میرزاتقی خان امیرکبیر، بیاید: «مرقومه امیرنظام [میرزاتقی خان] را پدرم گرفته ملاحظه نموده، مفاد آن این که دو کله قند از قندهایی که در کارخانه مازندران ساخته اند، فرستاده ام که امتحان کرده و نسبت آن را از هر حیث با قندهای اروپا معلوم نموده باشید و چون روپوش از روی مجمعه برداشت و قند را شکسته و امتحان شد، تفاوتی با قندهای مارسیس نداشت.» (نامه های امیرکبیر، 1384: 304).  امیر فهمیده بود که رواج مصرف چای و رونق قهوه خانه ها، یعنی افزایش مطالبه شیرینی، شکر و قند. فهمیده بود که باید زودتر دست به کار تولید شود. فقط هم او نبود که حتی حاج سیاح هم فهمیده بود که سیل واردات، «اقتصادیات مملکت» را نابود می کند: «این تجارت به این ترتیب در اندک زمان صنایع ایران را نابود و اهل ایران را پریشان و گرسنه خواهدکرد... این هزاران خروار قند و شکر، دندان ایرانیان بیچاره را کند خواهدکرد...» (موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران، 1359: 91). اما چه مهم بود برای شاه و دیگران؟ تولید قند و شکر وطنی هم مانند دیگر اقدامات امیر ناکام ماند. چند سالی طول کشید تا شاه و صداعظمش به این نتیجه برسند که مصرف بالای قند، تولیدش را توجیه پذیر می کند و می شود امتیازش را به خارجی ها فروخت. هجدهم آوریل 1880، هفدهم شعبان 1306 قمری، امین السلطان به نمایندگی از دولت ایران، امتیازنامه قند را با «مسیو ادوارد دتی، مهندس و رعیت بلژ ساکن طهران» امضا کرد و برای سی سال انحاصر تولید «قند و گلوکز قند» را به او داد. هفت سال طول کشید تا بلژیکی ها کارخانه قند کهریزک را ساختند. محصول کارخانه که به بازار آمد، خیلی ها به به و چه چه کردند چون کیفیتش از قندهای روسی و فرانسوی و انگلیسی (که از هند می آمد) کم نداشت اما «قند و شکر و قماش و کبریت و نفت روس که برای بستن ته مانده کارخانه ها و دستکاری های داخلی عمدا ارزان تر و فراوان تر از سابق به بازارهای ایران می ریخت، ناگریز در افزایش گمرک تاثیر نمایانی داشت. چنان که با وجود تنزل ارزش پول ایران که در این سه، چهار سال اخیر در حدود نصف ارزان تر از سابق شده بود، و در تهران، قیمت قند به جی آن که دو برابر سابق شود، نصف سابق شده بود..» (شرح زندگانی من، 1386: 856). این یعنی قند روسی در تهران، ارزان تر از مسکو بود! به این ترتیب دامپینگ روس ها جواب داد و تقریبا همه کارخانه های تولید داخل ورشکست شدند. قصه قند اما به همین جا محدود نماند و چند سال بعد، جرقه انقلاب مشروطه را زد. ناظم الاسلام ئیلان ئیل ترکی سنه 1323 هجری قمری و 1284 هجری شمسی مطابق با یازدهم دسامبر ماه فرانسه 1905 میلادی، قیمت قند در طهران بلکه ایران گران شد، چه تا این روز قند در یک من، پنج قران فروخته می شد، در این تاریخ قیمت قند به هفت قران و هشت قران رسید» (تاریخ بیداری ایرانیان، 1361: 330). بقیه قصه را می دانیم که علاءالدوله حاکم تهران، تجار و از حمله حاج هاشم قندی را به دارالحکومه خواست و قیمت قند را ارزان تر خواست و چون حاجی استنکاف کرد، فلکش کرد و بازار بسته شد و هجرت صغری رخ داد و بعد هجرت کبری و انقلاب مشروطه و... تلاش مشروطه خواهان که می خواستند اقتصاد ایران را احیا کنند، برای از سرگیری تولید در کارخانه قند کهریزک جواب نداد. بعد هم هرج و مرج های دوره سلطنت محمدعلی شاه و به جان هم افتادن مشروطه خواهان و... فرصتی برای پرداختن به اقتصاد ملی نگذاشت.  چنین بود که در سال 1290، بیش از 120 میلیون قران قند و شکر وارد ایران می شد: «بعد از پارچه، مهم ترین مال التجاره ای که به ایران وارد می شود، قند است و چای که هر سال هم افزون می شود. قند مخصوصا از روسیه و چای از هندوستان می آید» (گنج شایگان، 1376: 13). بازار قند و چای ایران که هر روز بزرگ و بزرگ تر می شد، جذابیت فراوانی برای خارجی ها داشت و هر کس به فراخور حال، سهمی از این بازار می گرفت. سالی پس از کودتای سوم اسفندماه 1299، یک استاد فرانسوی مدرسه علوم سیاسی تهران، در تقبیح سیاست های انگلستان و تشجیع دولتمردان کشورش برای حضور پررنگ تر در بازارهای ایران نوشت: «ما صادرات شکرمان را به ایران متوقف کرده ایم.     قندسازان مسکوی تا سال های اخیر اربابان قند در ایران بودند و با استفاده از تمامی روش های یک رقابت کاملا ضمنی و نامشهود، اندک اندک این بازار را از ما گرفتند و حذفمان کردند. مثلا برخی از آنان چند اسکناس یک تومانی را در بسته های قند جای می دادند، همین جایزه نسبتا کلان برای جلب خریداران ایران کافی بود. در حال حاضر کل 50 میلیون کله قند ضروری برای مصرف ایران به ترتیب زیر وارد می شود: 3.5 میلیون قران از مصر، 11 میلیون از هندوستان (انگلیس)، 2.5 میلیون از امریکا و بقیه از روسیه...» (زمینه چینی های انگلیس برای کودتای 1299، 1373: 117). شاید برای همین بود که ایجاد کارخانه های قند، جایگاه ویژه ای در سیاست های صنعتی رضاخان پیدا کرد؛ او کارخانه قند کهریزک را احیا کرد و در کرج، کرمانشاه، میاندوآب، قائم شهر، مرودشت و آبکوه و... کارخانه های جدید تصفیه قند تاسیس کرد. کارخانه هایی که مشکل قند را تا حدود زیادی حل کردند و مشکل شکر را نه. چرا؟ چون صنعتی شدن، دستور بر نمی داشت و کشاورزان نمی توانستند زمین و آسمان را به فرموده، راضی به همراهی کنند تا چغندر کافی تولید شود. همین نکته بود که کارگزاران پهلوی دوم را متوجه زنجیره تولید کرد و آن ها غیر از ساخت کارخانه های قند در گوار و بیستون و بیرجند و همدان، تولید نیشکر در خوزستان را هم در دستور کار قرار دادند. مشکل حل شد؟ نه و از اینجا به بعد، دلیلش فقط سیاست گذاری های غلط صنعتی نبود. قصه قند به فصل «رانت واردات» رسیده بود که از هر قندی شیرین تر بود. جهت گیری های دولت در دهه پنجاه، جذابیت رانت جویی را چنان افزایش داد که واردات شکر ظرف شش سال، حدود 500 درصد رشد کرد. این داستان تلخ پس از انقلاب هم ادامه یافت و در همه این سال ها، واردات شکر خام بر تولید آن ارجحیت داشت چنان که توانستیم در مقطعی رکورد یکی از سه کشور بزرگ واردکننده شرک را از آن خود کنیم. این یعنی منافع واردکنندگان شکر بر منافع یک ملت می چربد، یعنی زور رانت آن قدر زیاد است که هفت تپه را صاف کند، یعنی روزی که خارجی ها اراده کنند، کام ما تلخ می شود از بی شکری. حالا داستان ار دوباره بخوانید؛ همان نگرانی هایی که امیرکبیر داشت و همان هشدارهایی که حاج سیاح داده بود، هنوز به قوت خود باقی است. ما هنوز نتوانسته ایم یا نخواسته ایم به اندازه مصرفمان، قند و شکر تولید کنیم و هر سال میلیون ها دلار ارزی صرف شیرین کردن کاممان می کنیم و از خارجه قند و شکر می خریم. می گویم قند و شکر و نه محصولات تکنولوژی. منبع : هفته نامه کرگدن