کد خبر: 10668
منتشر شده در شنبه, 09 ارديبهشت 1396 15:54
غصه خوردن دیروز اسحاق جهانگیری برای سیلی خوردن مادر یک دستفروش در فومن، چند سوال و خاطره دور و نزدیک را به یاد مخاطبان آورده است. خبرگزاری مهر، گروه سیاست – حامد حسین عسکری: عملکرد دولت حسن روحانی و روحیات خاص دولتمردانش، آنقدر «خاص» هست که حتی تغییر یکباره موضوع مناظره جمعه هم نتوانست نخستین...
غصه خوردن دیروز اسحاق جهانگیری برای سیلی خوردن مادر یک دستفروش در فومن، چند سوال و خاطره دور و نزدیک را به یاد مخاطبان آورده است.
خبرگزاری مهر، گروه سیاست – حامد حسین عسکری: عملکرد دولت حسن روحانی و روحیات خاص دولتمردانش، آنقدر «خاص» هست که حتی تغییر یکباره موضوع مناظره جمعه هم نتوانست نخستین مناظره انتخاباتی را سرد و غیرچالشی و به کام دولت کند.
این واقعیت هم وقتی عیان شد که با کوچکترین اشاره محمدباقر قالیباف به یک وعده انتخاباتی شیخ حسن روحانی در رقابتهای چهار سال قبل، کوره آقای رئیس داغ شد و با «دروغ» خواندن این موضوع، سعی در فرار به جلو کرد.
اما این همه ماجرا نبود؛ جالبتر از میدانداری آقای رئیس، چتر پوششی و حمایتی تمامعیار معاون اولش بود که به ظاهر در جایگاه رقیب، اما به گفته خودش (در نخستین نطق رادیویی) به عنوان مکمل و کمک در رقابتها حضور یافته است.
همه اظهارات و کنایههای پراکنده اسحاق جهانگیری در مناظره به ظاهر اجتماعی دیروز یک طرف و غصه خوردن او بابت سیلی به صورت مادر یک دستفروش توسط ماموران شهرداری هم یک طرف! اتفاقی که ظاهرا در یکی از شهرهای استان گیلان اتفاق افتاه و حالا معاون اول دولت حسن روحانی، علاقه داشت تا صورت حساب آن را به پای شهردار تهران بنویسد.
جهانگیری در مناظره دیروز و در پاسخ به نقدهای قالیباف به بخشی از دیدگاههایش، برخورد نامناسب با دستفروشان را یادآور شد و از سیلی زدن به صورت مادر یک دستفروش توسط ماموران شهرداری در یکی از شهرستانها یاد کرد و گفت: «من آن روزی که آن سیلی را دیدم، انگار به صورت خودم سیلی زدهاند! اینقدر ناراحت شدم».
دلرحمی آقای معاون اول که انشالله در مقام انساندوستی و احساس مسئولیت - و نه در جایگاه مناظره انتخاباتی - بروز کرده، در جای خود قابل تحسین است، اما چند سوال کوتاه وجود دارد که پاسخ به آنها میتواند، حداقل برای افکار عمومی و مستقلان و دلسوزان در کشور التیامبخش باشد.
اول؛ دو سال و یک ماه پیش، در فرودگاه جده دو مامور سعودی تلاش کردند تا به بهانه بازرسی بدنی دو نوجوان عمرهگذار ایرانی را هتک حرمت کنند! این ماجرا با اعتراض افکار عمومی و علما و تذکر نسبت به انفعال دولت در مواجهه با رفتارهای ارتجاع منطقه مواجه شد و بالاخره دولت روحانی مجبور شد تا اعزامهای عمره را تا زمان محاکمه دو ماور خاطی و عذرخواهی سعودیها متوقف کند. هرچند تا امروز هنوز نه خبر روشنی از عذرخواهی طرف سعودی است، نه خبر روشنتری درباره جزئیات حکم دو مامور سعودی!
حالا آقای جهانگیری بگوید که آن روزها چه حالی داشت و چه احساسی کرد؟
دوم؛ پس از اعزام حجاج ایرانی به مناسک حج تمتع ۹۴، دو حادثه حج آن سال را در خاطرهها تلخ کرد؛ سقوط مشکوک جرثقیل در صحن مسجدالحرام و به خاک و خون کشیده شدن حاضران، از جمله شهادت ۱۱ زائر ایرانی و دیگری، جانباختن ۷۷۰۰ زائر در صحرای «منا» بدلیل بستن مسیر و ازدحام جمعیت که در این بین هم ۴۶۵ شهید سهم ملت ایران شد.
معاون اول محترم دولت حسن روحانی در آن روزها که سعودیها حتی از بازگرداندن پیکر شهدا هم امتناع میکردند و وزیر خارجه دولت اعتدال به حالت زانوزده با امیر کویت درباره متقاعد کردن سعودیها رایزنی میکرد، دقیقا چه حس و حالی داشت و در کدام صفحه فیس بوک و توئیتر حال خود را بروز داد؟!
سوم؛ چندی پیش و پس از آنکه دونالد ترامپ رئیس جمهور افراطی و تازهکار آمریکا در فرمان نافرجام خود، اتباع هفت کشور از جمله ایران را از ورود یا اقامت در آمریکا برای مدت معین منع کرد، پلیس در فرودگاه ایالات ویرجینیای آمریکا یک کودک ۵ ساله ایرانی – آمریکایی را برای ساعتی با زدن دستنبد بازداشت کرد.
معاون اول آقای روحانی آن روزها چه احساسی داشت و چقدر با خود تامل کرد که این اتفاقات نتیجه چه سیاستهایی در مواجهه با «کدخدا» است؟
چهارم؛ فروردین ماه امسال و در فرودگاه تفلیس (گرجستان) پلیس فرودگاه به بهانه ملاحظات امنیتی و بازرسی بدنی، تعدادی از مسافران زن ایرانی را مجبور کرد که حجاب را از سر بردارند و حتی – به گفته شاهدان عینی – برخی از آنها نیز مجبور به درآوردن مانتو شدند؛ موضوعی که باعث تذکر شفاهی نماینده آستارا در جلسه علنی مجلس شد.
آقای معاون اول هنگام شنیدن این خبر چه حس و حالی داشت و چه اقدامی – در جایگاه معاون اول دولت – برای پیگیری آن انجام داد؟!
پنجم؛ حدود ۱۰ روز پیش خبری منتشر شد که معلمان ایرانی شاغل در مدارس ایرانی خارج از کشور هفت ماه است که بدلیل عدم تخصیص ارز از سوی بانک مرکزی، حقوق خود را نگرفتهاند و علاوه بر آنکه برای اداره زندگی خود و خانواده در غربت به عسر و حرج افتاده اند، با اخطارهای تخلیه منزل و قطع آب و برق هم مواجه شدهاند!
آقای جهانگیری هنگام شنیدن این خبر که متن کامل نامه معلمان به وزیر آموزش و پرورش هم در فضای مجازی منتشر شد، چه احساسی پیدا کرد و به کجا اعتراض کرد؟!
ششم؛ هنگامی که سه سال و نیم قبل، توزیع سبد کالا به یک تراژدی تبدیل شد و حتی یک مورد سکته منجر به فوت در صف اتفاق افتاد، همه یاد فریاد تبلیغی – تخریبی علیه دولت قبل افتادند که یارانه را «گداپروری» توصیف میکردند. آقای معاون اول، آن روز احساس تحقیر نکرد و تذکری به کسی نداد یا در توئیتر خود چیزی ننوشت؟!
نمونههایی از این دست فراوان است؛ اما اگر «نامزد پوششی حسن روحانی» به دور از هیاهو و جنجالهای انتخاباتی به همین چند سوال هم پاسخ دهد، حداقل برای مخاطبان اصلی این اتفاقات آرامبخش خواهد بود. آن موقع راحت تر می توان درباره میزان صداقت جناب جهانگیری که به دوربین نگاه کرد و گفت «خود را جای آن زن سیلی خورده تصور کردم»، قضاوت کرد.
هر چند با دورخیزی که دیروز آقای معاون اول داشت و با مانوری که امروز رسانههای اصلاحطلب بر روی او دادند، احتمالا نه دیگر خود را «پوششی» بداند و نه فرصتی برای فکر کردن درباره این چند سوال داشته باشد.
حال و هوای اسحاق جهانگیری که دیروز در پوشش «نامزد پوششی» برای حمله مشکوک عدهای به سفارت عربستان مرثیه سر میداد، حکایت بدرقهکننده مسافری را به یاد آورد که وقتی مسافر خود را به ایستگاه قطار رساند و متوجه شد که قطار آرام آرام راه افتاده و درب سالنها در حال بسته شدن است، همزمان با دویدن مسافر، همراه وی شروع به دویدن کرد و یکدفعه جوگیر شد و به جای مسافر، روی پلکان قطار پرید و رفت و مسافر مات و مبهوت را روی سکوی ایستگاه جا گذاشت!
نوشتن دیدگاه