کد خبر: 167
منتشر شده در سه شنبه, 03 اسفند 1395 13:25
امروز در جلوه منطقهای به کنار هم قرار گرفتن دولت «ترکیه اسلامگرا» با دولت «اسرائیل اسلامستیز» و دولت «عربستان منافق» رسیده است اما در این سوی ماجرا ایرانی ایستاده که قدرت و تجربه موفق برهم زدن نقشه پیچیده قدرتهای بزرگ را دارد. پس بیایند ما آمادهایم. به گزارش ندای انقلاب، سعدالله زارعی طی...
امروز در جلوه منطقهای به کنار هم قرار گرفتن دولت «ترکیه اسلامگرا» با دولت «اسرائیل اسلامستیز» و دولت «عربستان منافق» رسیده است اما در این سوی ماجرا ایرانی ایستاده که قدرت و تجربه موفق برهم زدن نقشه پیچیده قدرتهای بزرگ را دارد. پس بیایند ما آمادهایم.
به گزارش ندای انقلاب، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
جدایی سره از ناسره و خبیث از طیب یکی از مهمترین جلوههای انقلاب اسلامی و نهضت حضرت امام خمینی است و گاهی این موضوع آنقدر عجیب است که به سختی در باور میگنجد. یک زمانی یکی از مقامات ارتش در پیامی که از سوی محمدرضا شاه برای حضرت امام خمینی - قدسسره - آورده بود تاکید داشت که نباید علیه شاه، آمریکا و اسرائیل سخنی گفته شود در آن زمان باور اینکه حکومت پهلوی از یک مرجع تقلید بخواهد که علیه اسرائیل سخن نگوید بسیار دشوار بود اما زمان زیادی طول نکشید تا همه دریابند حکومتهای ایران و اسرائیل ماموریتی مشترک با تفاوتهایی دنبال میکنند و هر دو در نقطه آمریکا به هم میرسند. امروز این موضوع تجلی دیگری دارد.
رژیمهای عربستان، ترکیه و اسرائیل به طور مشترک و به شکلی که یکی حرف دیگری را پی بگیرد در اجلاس امنیتی مونیخ، ایران را تهدیدی علیه منطقه خواندهاند این در حالی است که هر سه از تهدید منطقه عبور کرده و سردمدار جنگ علیه منطقه هستند. تجاوزات مداوم رژیم صهیونیستی به غزه، لبنان و سوریه که به جای خود، تجاوز رژیم سعودی به دو کشور عربی یمن و بحرین و نقشآفرینی گسترده در سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، آذربایجان و... به جای خود و تجاوز ترکیه به منطقه بعشیقه عراق و اعزاز و منبج و الباب در سوریه و به طور کلی نقشآفرینی در راهاندازی گروههای تروریستی آشکارتر از آن است که نیازی به بیان و یا امکانی برای انکار داشته باشد؛ با این حال جای سؤال وجود دارد که چرا این سه که هر کدام خود را معرف یک جریان در منطقه و جهان تلقی میکنند، همزمان علیه ایران سخن گفتهاند. در این خصوص نکاتی به نظر میرسند:
۱- همانگونه که وابستگی مشترک ایران و رژیم صهیونیستی در دهه ۱۳۴۰ به آمریکا سبب شد که بقاء هر یک برای دیگری موضوعیت داشته باشد و برای آمریکا نیز یک نیاز استراتژیک محسوب گردد و از این رو شاه علیرغم آنکه میدانست معنای اینکه علیه اسرائیل صحبت نکنید چیست از یک مرجع تقلید میخواهد که درباره اسرائیل سخن نگوید این در حالی است که در آن زمان، اکثر مردم ایران و اکثر نخبگان باور نمیکردند که روابط دو رژیم شاه و اسرائیل برای یکدیگر جنبه حیاتی دارد. امروز نیز وقتی میگوئیم دولت اردوغان و دولت اسرائیل و دولت سعودی از آنجا که منشاء واحدی دارند در نهایت سیاست واحدی دنبال مینمایند، عدهای میگویند این حرف درست نیست و در نهایت دولت اردوغان به اصل اخوت با جمهوری اسلامی پایبند است!
نکته مهم در این میان این است که آنچه امروز در منطقه علیه ایران مشاهده میکنیم در واقع صورتبندی همان مدل آمریکایی - اروپایی مقابله با ایران است که البته با یک «خبط بزرگ» از سوی سعودی و دولت ترکیه همراه است. امروز درک این مطلب که آمریکا و اروپا با همه تلاشی که طی دهههای گذشته و به ویژه در ۵-۶ سال گذشته به کار بستهاند، در صحنه درگیری با ایران شکست خورده و ناخواسته میدان را به ایران واگذار کردهاند. پر واضح است که وقتی دستهای آمریکا بالا میرود چه وضعی برای رژیمهایی نظیر اسرائیل و سعودی پیش میآید. در طول ۸۰ سال گذشته همانگونه که سعودیها در استفاده از کالای خارجی، خود را بینیاز از تولید میدیدند در بحثهای امنیتی و سیاسی نیز اتکا به قدرتهایی نظیر انگلیس و آمریکا را برای خود کافی میدانستند و تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به واقع اینگونه بود. وابستگی ترکیه و سعودی به آمریکا مانع موفقیت گروههای چپگرا و ناسیونالیست گردید و عملا ماشین نظامی و سیاسی شوروی در برابر دولتهای عربستان و ترکیه متوقف ماند هر چند در هر دو مورد، اتحاد جماهیر شوروی بعضی از کشورهای پیرامونی این دو را در اختیار گرفته بود. حالا آمریکا در برابر ایران دستهای خود را بالا برده است و این در حالی است که نفوذ ایران در داخل عربستان، داخل ترکیه و در میلیون ها فلسطینی که خواهان نابودی اسرائیل هستند، بسیار بالاست. بر اساس نظرسنجی که یک موسسه معتبر آمریکایی در سال ۲۰۱۶، انجام داد، ۶۲ درصد شهروندان عربستانی، ایران را یک کشور قابل احترام مسلمان دانستهاند و این در حالی است که رسانههای سعودی طی ۴۰ سال گذشته از هیچ اقدام تبلیغاتی و سیاسی ضدایران دریغ نکردهاند. یک نظرسنجی دیگر بیانگر آن است که لااقل ۹۰ درصد مردم ترکیه، ایران را دوستی قابل اعتماد با انقلابی مبارک ارزیابی کردهاند.آمریکا در عمل و به ناگزیر ناتوانی خود در ایفای نقش گذشتهاش را به همپیمانان و به عبارت دقیقتر کشورهای وابسته به خود، ابراز کرده است. بدون این اعتراف نیز کشورهای یاد شده حداقل از سال ۲۰۰۷ به بعد یعنی نزدیک یک دهه ناتوانی آمریکا از پیگیری اهداف خود را به چشم دیدهاند. در عین حال آمریکاییها به دولتهای ترکیه، عربستان و رژیم صهیونیستی گفتهاند که از هر طرح و اقدام ضدایرانی آنها حمایت خواهند کرد. این نکته به وضوح و تکرار توسط جانکری ابراز شد و امروز نیز مشابه آن را مقامات جدید آمریکا بیان مینمایند.
رایزنیهای فشرده ماههای اخیر میان رژیمهای صهیونیستی، ترکیه و عربستان بیانگر آن است که این سه شکلدهی به یک جبهه منطقهای علیه ایران فکر میکنند و آرام آرام برای رسیدن به آن وارد گود شدهاند. اظهارات همزمان مقامات وزارت خارجه عربستان، ترکیه و رژیم صهیونیستی علیه ایران در اجلاس مونیخ که یک اجلاس آسیایی- آفریقایی است را هرگز نباید تصادفی تلقی کرد. شاید نتوان گفت که این سیاست پایدار این سه دولت است اما میتوان گفت فعلا روی اینکه باید یک جبهه منطقهای را علیه ایران به وجود آوریم توافق شده است.
در این بین به نظر میآید دولت اردوغان که خود را در نقطه اصلی تعارض با ایران میبیند درباره توان رژیم اسرائیل و رژیم سعودی و در عمل پای کار بودن آنها تردید دارد- آنکارا با اشاره به پذیرش غیررسمی حزبالله لبنان از سوی تلآویو به عنوان واقعیتی که قابل تغییر نیست و نیز با اشاره به پذیرش غیررسمی انصارالله یمن از سوی ریاض به عنوان واقعیتی که در نهایت ناگزیر به تن دادن به آن است، مبارزه سهجانبه را یک تابلو حزب که معلوم نیست چند روز سرپا میماند میداند. از این رو اگرچه به واسطه شکست سنگین در ماجرای آزادی حلب در سوریه، دولت اردوغان به شدت از ایران عصبانی است اما نمیداند اگر پا پیش بگذارد و وارد یک اقدام عملی علیه ایران شود چه اتفاقی میافتد.
۲- اظهارات دو روز پیش مقامات وزارت خارجه این سه دولت علیه ایران برای آن بود که ایران شکلگیری یک جبهه قدرتمند علیه خود را باور کند. اینها میتوانستند همپیمانی ضد ایرانی خود را علنی نکنند و صبر کنند تا کار به یک نقطه درست برسد چه اینکه هر فردی بدون نیاز به بهره هوشی فراوان میداند که اقدام واقعی علیه یک حریف قدرتمند، پیش از اقدام، اعلام نمیشود و آنگاه که چیزی اعلام میشود به این معناست که حریف باید خود آنچه اعلام میشود را اقدام عملیاتی! تلقی نماید.
در اینکه امروز شاهد یک جابجایی در ستاد طراحی و اجرای اقدامات ضد ایرانی هستیم تردید نداریم. به خوبی میدانیم که دنیای پس از برجام، دنیای تحت کنترل آمریکا نیست نه اینکه برجام چنین خاصیتی دارد بلکه از آن رو که آمریکا دیگر قادر به حفظ کشورهای موسوم به ۵+۱ و یا هر مجموعه دیگری تحت مدیریت خود نیست. کاملا واضح بود که آن اجماعی که آمریکا با تکیه بر آن سیاستهای ضد ایرانی خود را بر دیگران دیکته میکرد چند سال است که از میان رفته است. بر این اساس مقامات آمریکایی ناگزیر به واگذاری نقش مستقیم- و بسنده کردن به کارگردانی- خود است. این واگذاری طبعا باید به دولتهای قدرتمندتر منطقه که دشمنی یا رقابت با ایران داشته و به عبارتی خود انگیزه مقابله با ایران را داشته باشند. بر این اساس آنچه که از سوی رژیم صهیونیستی، ترکیه و عربستان انجام میشود بدون کم و کاست از سوی آمریکا حمایت میشود حالا ممکن است در شبکههای اجتماعی و توسط چند نفر انسان عادی خلاف این هم نوشته شود. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم اجلاس خاورمیانهای مونیخ بر این اساس طراحی و مدیریت شده است. پس با این وصف نباید انتظار تفاوت لحن چاووش اوغلو و عادل الجبیر و لیبرمن داشت.
۳- برخلاف آنچه تصور اولیه ماست اقدام منطقهای علیه ایران و به عبارتی خصومت منطقهای علیه ایران از خصومت سطح بینالمللی علیه ایران موثرتر است و از این رو اگر در سطح منطقه یک جبهه منسجمی علیه ایران شکل بگیرد، کار برای جمهوری اسلامی به نسبت گذشته حساستر میشود چرا که اعمال بینالمللی علیه ایران وقتی به محیط منطقهای میرسید تا حد زیادی به واسطه روابط درون منطقهای ایران، خنثی میشد اما وقتی فشار در منطقه شکل بگیرد بطور طبیعی با همراهی قدرتهای غربی نظیر آمریکا و انگلیس نیز همراه شده و مقابله با آن برای ایران اسلامی از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار میشود.
اما سخن بر سر این است که اولا این جبههبندی ضد ایرانی بطور واقعی شکل بگیرد و ادامه پیدا کند و طرفهای این جبههبندی ریسک بالای ضدیت با ایران را پذیرفته باشند و ثانیا برای ایران امکان شکلدهی به یک جبهه متقابل نداشته باشد. تجربه سوریه به خوبی نشان داد که از یکسو توانایی ایران برای جبههسازی خیلی بیشتر از رقبا و دشمنان است و از سوی دیگر تداوم یک جبهه تا رسیدن به دستاورد استراتژیک که لازمه موفقیت یک جبهه است، در طرف مقابل ایران امکانپذیر نیست. روابط اخیر مقامات کویت و عمان با ایران نشان داد که عربستان حتی قادر به حفظ کشورهای کوچک نزدیک به خود در جبهه مشترک نیست و روابط پاندولی اردوغان با عربستان هم نشان داد که تفکر برتریطلبانه هر یک از سه دولت صهیونیستی، سعودی و ترکیه هم مانع ابقای آنان در یک جبهه واحد میشود.
به هر روی حکایت جدا شدن خبیث از طیب که یک رمز قرآنی در انقلاب ماست، امروز در جلوه منطقهای به کنار هم قرار گرفتن دولت «ترکیه اسلامگرا» با دولت «اسرائیل اسلامستیز» و دولت «عربستان منافق» رسیده است اما در این سوی ماجرا ایرانی ایستاده که قدرت و تجربه موفق برهم زدن نقشه پیچیده قدرتهای بزرگ را دارد. پس بیایند ما آمادهایم.
نوشتن دیدگاه