کد خبر: 31049
منتشر شده در دوشنبه, 11 دی 1396 12:02
عادل اعطا-روزنامه بهار:ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک/حق نگهدار که من ميروماله معک (حافظ)نمک خوردن و نمکدان شکستن برای ما ایرانیها همیشه یک هشدار بوده! یک هشدار اخلاقی.اینکه اگر کسی به شما لطفی کرد تا پایان عمر به او مدیون هستید و حق سرپیچی از خواست او را ندارید.اینکه اگر خلاف آنچه او خواست عمل...
عادل اعطا-روزنامه بهار:ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک/حق نگهدار که من ميروماله معک (حافظ)نمک خوردن و نمکدان شکستن برای ما ایرانیها همیشه یک هشدار بوده! یک هشدار اخلاقی.اینکه اگر کسی به شما لطفی کرد تا پایان عمر به او مدیون هستید و حق سرپیچی از خواست او را ندارید.اینکه اگر خلاف آنچه او خواست عمل کردید در حقیقت به رابطه اخلاقمدارانه بین خود و کسی که «نمکگیر»تان کرده خسارت وارد کردهاید و از نظر اخلاقی شما مسئولاید.و اگر حق نمک را پاس ندارید ضرر خواهید کرد: زود بگیرد نمک، دیدهی آن کس که او/ نان و نمک خورد و رفت، نان و نمکدان شکست (سلمان ساوجی)...چنین تفکری آن چنان در میان مردم ما نفوذ دارد که هرگز فراموش نخواهم کرد؛ روزی را که همراه کارشناس یکی از ادارات جهادکشاورزی برای بستن قراردادی در خانه یکی از روستاییان مهمان بودیم.نزدیک ناهار سفرهای پهن شد و نان و ماست و پیازی بر سر سفره مهیا.
موقع ناهار کارشناس همراه ما، فقط خیار و گوجه میخورد بدون نان و کمی سبزی؛ حتا دوغ هم نخورد.بعد از ناهار علت را پرسیدم و او گفت: «نان و نمکشان را نخوردم تا اگر در جریان بستن قرارداد با آن روستایی به مشکل برخوردیم، اجازه اخلاقی آن را داشته باشم که حرف او را نپذیرم و خواسته خود و سازمان مطبوعم را بر کرسی بنشانم».و او در آن مجلس خود را «نمک گیر» آن روستایی نکرد! از سویی دیگر، همه میدانیم «نمکگیر شدن» در روابط شرقی و ایرانی، قیدی اخلاقی و در مورد «روابط شخصی» بین آدم-هاست و ربطی به دیگران و امور غیر شخصی پیدا نمیکند.
اما امروز این قیدِ اخلاقی به شیوهای دیگر در روابط سازمانی و اداری ما وارد شده و تبدیل به عاملی بسیار آسیبرسان بر روند بروکراسیهای اداری و ناخودآگاه بخشی از عوامل ایجاد فساد اداری شده است؛ اتفاق نامیمونی که این روزها در سازمانها و ادارات میافتد اینگونه است: بیکاری و عدم وجود شغل به یکی از بدیهیترین واقعیات این روزهای جامعه ما تبدیل شده است.به همین دلیل جستجو برای یافتن شغل (در ادارات دولتی) بیهوده است.اما گاهی در میان دوستان و آشنایان مدیر یک دستگاه دولتی پیدا میشود که به او رو بزنید تا در شغلی وارد شوید.اگر مدیر روی شما را گرفت و استخدام شدید این یعنی «نمکگیر» شدهاید...یا اینکه در یک اداره یا سازمان مشغول به کار هستید.روزی که مجبورید برای آوردن فرزندتان از مدرسه از مدیرتان اجازه بگیرید و توضیح میدهید که مرخصیهایتان تمام شده؛ اگر مدیر با یک لبخند گفت میتوانید بروید دنبال فرزندتان، این یعنی «نمکگیر» شدهاید! اگر هم در بخش خصوصی کار میکنید و با یک دو مدیر یک اداره آشنا هستید و تهیه بخشی از مایحتاج اداری را به شما میسپارند تا برای آن اداره تهیه کنید و فاکتورش را بدهید، این یعنی شما «نمکگیر» آن اداره و آن یک دو مدیر شدهاید...به غیر از این، وقتی مدیر یکی از ادارات با توجه به تخصص شما، طرحی را به شرکت شما واگذار کرده و به شما حق مشاوره میپردازد، این یعنی شما «نمکگیر» او هستید!...
اما سوال اساسی اینجاست که این «نمکگیر» بودن چه آسیبی میتواند به سیستم اداری ما بزند؟! همان طور که اشاره شده، نمکدان نشکستن یک بحث اخلاقی در زمینه روابط شخصی است و نه استفاده اموال و زمان مردم ایران به عنوان «نمک و نمکدان شخصی»! با همه اینها، مدیران اغلب دستگاهها امروز اینگونه عمل ميکنند که از «نمکدان» عمومی برای خود تضمینهای اخلاقی بخرند.آنها در میان نیروهای اداری خود و چه خارج از سازمان، طرفدارانی ایجاد می-کنند که همیشه در حاشیه امنیت باقی بمانند و اگر کسی از عملکرد آن مدیر شکایت داشت، «گروه نمک گیر» او نقش جامعهای را خواهند داشت که او را تطهیر خواهند کرد و وجهی اجتماعی او را بازسازی خوهند کرد و از او ابرقهرمان (که همیشه مورد علاقه جامعه ایرانی است) خواهند ساخت؛ علاوه بر این در شبکههای اجتماعی مدح و ثنای او را خواهند گفت و بر مخالفان به شدت خواهند تاخت.یا اینکه اگر مدیری دست به فساد مالی بزند، قطعا گروه «نمک گیران» (که احتمالا بخشی از نمک آن اختلاس را خوردهاند) در دفاع از آن مدیر، اجازه برملا شدن فساد را نخواند داد.
پس همه چیز پنهان خواهد شد و مدارک دال بر فساد به شکلی هماهنگ مفقود یا بیاثر خواهد شد.حتا گاه گروههای درون و بیرون اداره یا سازمان با فشار به دستگاههای تصمیمگیر توانایی آن را خواهند داشت که برای کرسیهای خالی بالاتر برای آن مدیر لابی کنند یا حتا دست به شلوغ کاری بزنند تا مسئولان با این دیدگاه که این مدیر در میان جامعه دارای اعتبار و عقبه اجتماعی است، او را در دستگاههای مهمتر و بزرگتر و منابع نمک بیشتر قرار دهند...و این چرخه معیوب دام گسترده و گستردهتر خواهد شد.چرخه معیوب باج دادن و باج گرفتن بروکراتیک با طعم نمک!
نوشتن دیدگاه