کد خبر: 33381
منتشر شده در چهارشنبه, 11 بهمن 1396 12:32
چنین باور داشته و باور دارم که تعظیم در برابر مردمان و به ویژه، بوسیدن دست آنان، بر موحد یکتاپرست روا نیست و به طور کلی، پذیرش یا ابراز تملق و چاپلوسی، در شان انسان کریم نیست؛ یعنی کریم نه دستبوسی میکند و نه دستبوسی میپذیرد.اساسا هرگونه رفتار خفتآمیز یا خفتآور در سیره اهلبیت «علیهمالسلام»...
چنین باور داشته و باور دارم که تعظیم در برابر مردمان و به ویژه، بوسیدن دست آنان، بر موحد یکتاپرست روا نیست و به طور کلی، پذیرش یا ابراز تملق و چاپلوسی، در شان انسان کریم نیست؛ یعنی کریم نه دستبوسی میکند و نه دستبوسی میپذیرد.اساسا هرگونه رفتار خفتآمیز یا خفتآور در سیره اهلبیت «علیهمالسلام» نهی شده، چنانچه مردم انبار، از همراهی پیاده با امام علی«علیهالسلام»، بر حذر داشته شدند.البته چنین باوری، نزد هیچ ستمگر خودشیفتهای خریدار ندارد.زمانی در دوران دولت پیشین، متهم به چپگرایی شدم و در امتداد انتقادهای اخیر از دولت فعلی، متهم به راستگرایی!
امروز میخواهم اصل داستان را فاش کنم:در واقع مجبورم فاش بگویم که «اهل دنیا»، دقت کنید، گفتم: «اهل دنیا» یعنی دنیاپرست!اهل دنیا از یسار و از یمین، لعنت الله علیهم اجمعین»!باز دقت کنید، گفتم: اهل دنیا!فردا «عَلَم یزید» را بلند نکنید که به همه سیاستمداران چپ و راست چنین و چنان گفت!
وقتی رئیس محترم دیوان محاسبات کشور، به دور از سنت متداول محافظهکاری و تملق، گزارش حرفهای و اداری خود را ارائه میدهد، نباید از او انتظار داشت که به جای گزارش به مردم، شما را در خور لطافت طبعتان نصیحت، بلکه نوازش کند.شما ای دولتمردان، به هوش باشید که کارتان از نصیحت نوازشگرانه گذشته است. اکنون زمانی است که باید به صراحت حساب پس بدهید! همچنین به هوش باشید که اگرچه حساب پسدادن در دنیا سخت است، ولی در آخرت، بسیار سختتر است.
یادتان باشد که شما با ادعای «تدبیر» از ما رای گرفتهاید؛ پس به جای طلب پچ پچ، به صراحت پاسخ بدهید و سند ارائه کنید و اثبات کنید که تخلف نداشتهاید.مردم حق دارند بدانند که شما چه کردهاید و شما موظفید که بیپرده پاسخ بدهید که چطور و چگونه!این یعنی «عقل اداری» که با «شرف اداری و انسانی» بسیار همگراست.
در سال ۱۳۸۱ هنگام پژوهش و در تکاپوی انجام مراحل پایانی رساله دکترای خود، در حال مصاحبه با «خبرگان عدالتآشنا» بودم؛ در این امتداد، به سراغ شیخی در یکی از شهرستانهای نزدیک رفتم که عوام، به ذوق خود دانشمندش میخواندند! شیخ قصه ما بر کرسی منبرگونهای نشسته، صفی در برابر داشت و جماعتی در صف دستبوسی وی، برای تقرب به نمیدانم «چه انگارهای ازخدا! که اولیاء حقیقی خدا را منزلت، از چنین رسواگریهایی منزه است!محافظان شیخ دانشمندنما، وادارم کردند که باید او را در صف ملاقات کنی. پس ناگزیر در صف ایستادم و وقتی نوبت به من رسید، آن شیخ نازکطبع به عادت خوشخوی خویش، دستش را بالا آورد!
خوب، اندک زمانی گذشت تا متوجه شد که پیروی از سنت اهلبیت میکنم و دست نمیبوسم و به تعبیری «این کاره نیستم»!به نظرم اندکی در درون خویش شکست؛ ولی با مهارت، خود را جمع و جور کرد.به طور خلاصه، به او گفتم که میخواهم بدانم «اگر امروز معصوم بر سر کار بود، کشور ما را چگونه اداره میکرد»؛ یعنی «مشتاق فهم و درک سنت حکمرانی و حکمروایی معصومم».شیخ گفت: «همین کاری را میکرد که ما میکنیم» و ادامه داد که «تو چکار داری که معصوم چه خواهد کرد؟ و نصیحت کرد که تو بیا و بگو ما چه کنیم که وضع کشور بهتر اداره شود»!
آن روز احساس کردم که به یک گزاره علمی جدید رسیدم: گویا پذیرش دستبوسی و تملق، با شعور وقدرت فهم و تحلیل انسانی، نسبت معکوس دارد».نمیدانم چرا وقتی به گزارش رئیس دیوان محاسبات کشور اعتراض شد، ناگهان این خاطره، از چندین سال پیش، در ذهنم تداعی شد!و درود بر آنکه پذیرای هدایت است.
دکتر علی اصغر پور عزت؛استاد تمام دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
نوشتن دیدگاه