ریشه بسیاری از مشکلات و معضلات انسان معاصر، فقدان تفکر فلسفی اصیل و همچنین بریدگی از عالم معنی و ماوراء و ناآگاهی از ملکوت هستی است. به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین احمد حسین شریفی، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در یاداشتی به بررسی مسائل مبتلا به زندگی امروز ما پرداخته که در ادامه از نظر شما می گذرد. حیاء و ایمان حیاء عاملی مهم در جلوگیری از رذایل اخلاقی است. کسی که حیاء را از دست بدهد مانعی جدی بر سر راه خود برای انجام گناه، نمی‌بیند. به همین دلیل، در تعریف حیاء گفته‌اند «کیفیتی نفسانی است که مانع از صدور کار زشت از انسان می‌شود.» حیاء و ایمان ارتباطی تنگاتنگ دارند. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «الْحَیاءُ مِنَ الْإِیمَانِ». افراد با حیاء وجودشان سراسر خیر است و افراد بی‌حیاء سراسر شرند. به تعبیر پیامبر(ص): «صَاحِبُ الْحَیاءِ خَیرٌ کُلُّهُ وَ مَنْ حُرِمَ الْحَیاءَ فَهُوَ شَرٌّ کُلُّهُ» دو راه مهم تقویت حیاء: ۱٫ تقویت بنیه‌های ایمانی (ایمان به خدا و روز قیامت)؛ ۲٫ کنترل خشم و شهوت. راه تهذیب نفس و اصلاح اخلاق عالمان اخلاق، عموماً بر دو راه عمده برای تهذیب نفس و اصلاح اخلاق تأکید می‌کنند: راه علمی و راه عملی. منظور از راه علمی، شناخت فضیلت‌ها و رذیلت‌هاست و منظور از راه عملی، اراده انجام خوبی‌ها و دوری از بدی‌هاست. علامه طباطبائی درباره اهمیت عمل، در اصلاح اخلاق و تهذیب نفس می‌فرماید: «بدان که اصلاح اخلاق و … تحصیل ملکات فاضله و زدودن رذایل اخلاقی از جان، فقط از راه تکرار کارهای شایسته‌ و مناسب‌ امکان‌پذیر است. کار خوب را باید آنقدر انجام داد که ملکه نفس شود. باید آن عمل را آن قدر تکرار کرد و در موارد و مصادیق متعدد آن را انجام داد تا رفته رفته در جان ما رسوخ کند و در صفحه دل ما نقش بندد؛ نقشی که به این زودیها زائل نشود و یا اصلاً زوال نپذیرد.» (المیزان، ج۱، ص۳۵۴) پوشش، آراستگی و عفت اجتماعی کیفیت پوشش در هر زمان و مکانی ممکن است متفاوت باشد. رنگ خاصی ممکن است در زمان یا مکانی، محبوب و نشانه زیبایی و آراستگی باشد و در زمان یا مکانی دیگر چنان نباشد. در زمان یا مکانی ممکن است موی بلند، نشانه آراستگی و ادب اجتماعی باشد و در زمان یا مکانی دیگر، تراشیدن مو نشانه آراستگی و ادب اجتماعی باشد. دستورات اسلامی در این زمینه همگی زمانمند و مکانمند هستند. آنچه از نظر اسلام مهم است: ۱-   اصل آراستگی و تنظیف؛ که از نگاه اسلام، فرازمانی و فرامکانی است؛ ۲- رعایت ادب و اخلاق اسلامی در عرصه زیست اجتماعی و اخلاق شهروندی؛ ۳-  رعایت خطوط قرمز اسلام در این عرصه؛ ۴- پرهیز از پوشیدن لباس‌های بدن‌نما؛ ۵- پرهیز از پوشیدن لباس‌هایی که موجب انگشت‌نما شدن می‌شود؛ زیرا انگشت‌نمایی منجر به بی‌حیایی شده، و بی‌حیایی نیز سرچشمه بسیاری از رذایل اخلاقی است. عزت فرهنگی و هویت اختصاصی «لباس» یکی از مظاهر و نمودهای فرهنگی است. عزتمندی یا خودباختگی فرهنگی را می‌توان در چهره لباس مشاهده کرد. باورها و ارزش‌های هر فردی را در چهره لباس او و در ظواهر او می‌توان به مطالعه نشست: «از کوزه برون همان تراود که در اوست.» به همین دلیل، اسلام تأکید زیادی بر مراعات ظواهر دارد. پیامبر اکرم می‌فرماید کسی که هم‌شکل ما نباشد، از ما نیست: «لیس مِنّا مَن‏ تَشَبَّهَ‏ بِغِیرِنا؛ از ما نیست کسی که با غیر ما همشکلی می‌کند.» یعنی یک مسلمان و پیرو واقعی کسی است که از الگوهای اسلامی تبعیت کند و به ظواهر اسلامی پایبند باشد. امام علی(ع) می‌فرماید: «فَاِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ اِلاَّاَوْشَکَ اَنْ یکُونَ مِنْهُمْ؛ به درستی که اندک‌اند کسانی که خود را شبیه قومی می‏سازند، مگر اینکه امید است از آنها شوند.» «همشکلی»، خواسته یا ناخواسته به «همدلی» می‌انجامد و همدلی به «همزبانی» و همزبانی به «همفکری» و همفکری به «هم‌کیشی». شباهت در پوشش، به شباهت در روش و منش و نهایتاً به شباهت در باور و ارزش کشیده خواهد شد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «بهترین لباس، لباسی است که تو را از یاد خدا غافل نکند، بلکه تو را به یاد و شکر و بندگی خدا نزدیک کند. تو را به خودبزرگ‌بینی، ریا، فخرفروشی و خودستایی، سوق ندهد.» چالش‌ بزرگ انسان معاصر؛ فقدان تفکر فلسفی و عرفانی به اعتقاد بنده ریشه بسیاری از مشکلات و معضلات انسان معاصر، فقدان تفکر فلسفی اصیل و همچنین بریدگی از عالم معنی و ماوراء و ناآگاهی از ملکوت هستی است. رشد قارچ‌گونه مکاتب فلسفی و عرفانی در مغرب زمین و عدم پایبندی آنها به اصول و مبانی محکم و متقن، موجی از نسبی‌گرایی و کثرت‌گرایی در عرصه‌های مختلف را پدید آورده است. امام خمینی(ره) به عنوان بزرگ‌ترین احیاگر اسلام در دوران معاصر، معتقد بود راه نجات بشر از منجلاب مادیات، روی آوری او به تفکر فلسفی و به ویژه فلسفه صدرایی، و همچنین توجه به عرفان حقیقی، به ویژه عرفان ابن‌عربی است. به همین دلیل در نامه‌ای که برای میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروری سابق، نوشت، این دو مسأله را به او متذکر شد:   «از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألّهین … مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده، و هر گونه اندیشه، از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی‏کنم و از کتب عرفا و به خصوص محیی الدین ابن عربی نام نمی‏برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.» (صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۵) اما دریغ و افسوس که نه گورباچف و سایر سیاستمداران نظام سلطه توانایی درک این حقیقت را دارند و نه حتی اندیشمندان و عالمان مغرب‌زمین مجال آشنایی با این حقایق را یافته‌اند. و این وظیفه دلدادگان حقیقت و عقلانیت را در جهاد علمی و حرکت معنوی در گستره ‌جهانی، سنگین‌تر می‌کند.