دومین نشست از سلسله نشست های «نقد و بررسی اندیشه ایرانشهری؛ تهدیدها، فرصت ها و چالش ها» با حضور قاسم پورحسن، سیدجواد میری و محمدعلی مرادی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. به گزارش خبرنگار مهر، دومین نشست از سلسله نشست های «نقد و بررسی اندیشه ایرانشهری؛ تهدیدها، فرصت ها و چالش ها» با حضور اساتید دانشگاه قاسم پور حسن، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، محمدعلی مرادی، پژوهشگر فلسفه و سیدجواد میری، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در محل پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد. در ابتدای این جلسه قاسم پورحسن با بیان اینکه بانی این سلسله نشست ها جناب آقای مرادی هستند، افزود: ابتدا می خواهم در باب احمد غزالی که گفت آتش پارسی زنده است سخن را آغاز کنم و در این آتش پارسی، سهرودی و مکتب شیراز پراهمیت ظاهر شد. وی با اشاره به این نکته که در باب ایده ایرانشهری سه پرسش مد نظر بنده است، ادامه داد: اولین سوال این  است که چه فهمی از ایرانشهر داریم. پورحسن گفت: فهم صحیحی از مقوله ایرانشهری نداریم و این ایده در طیف عرب ستیزی قرار می گیرد. وی ادامه داد: جایگزین خلافت و حکمت خسروانی را در ایرانشهری می بینیم. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه ایده سیدجواد طباطبایی در ادامه مدل سده پنجم سیر الملوک پیگیری می کند، افزود:از این منظر من موافق این ایده نیستم. وی گفت: مراد من از خرد مفهومی است که فردوسی در شاهنامه بیان می کند. پورحسن با اشاره به اینکه عمده نگاه ها در مفهوم ایرانشهری به دو مفهوم جغرافیا و نظریه قدرت معطوف است، ادامه داد: دیدگاه خواجه نظام الملک در باب ایرانشهری را در درون سلطنت می بینم. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان داشت: پرسش دوم این است که پرسش متفکران تا پیش از دوره جدید پهلوی دوم چه مشکل و مسئله ای را دیدند که خواستند آن معضل را با ایده ایرانشهری حل نمایند. وی افزود: افرادی ماننده آخوندزاده و کرمانی اساسا چه برنامه و مسئله ای داشتند که آن مسئله را در برگشتن به عقب و باستان گرایی می جستند؟ عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه تصور این است که مسئله واحدی نداشتیم و اصولا یکپارچگی نداشتیم افزود: ما پیش از حمله اعراب مسئله ای بنام ایرانشهری نداریم. اصولا ایران متفاوت از آنچه در یونان می گذشت می بود و ما هیچ دوره ای در ایران یونانی مابی نداریم. وی با اشاره به اینکه از زمان پهلوی دوم تاکنون و به طور خاص از سال ۱۳۴۳ به بعد با یک معضل مواجه هستیم تصریح کرد: این معضل چیرگی دنیای اسلام و تلاش این دنیا برای احیای خلافت و سلطه خلافت به عنوان تنها نظریه الگوی زندگی فرهنگ و اندیشه است. که این نظریه با ایجاد انقلاب اسلامی در ایران تشدید شد. پورحسن گفت: دیدگاه طباطبایی ادامه نظریه سال ۴۳ و پهلوی دوم است که در آن احیای جشن ها و نام گذاری های مواریث مثل گذشته است. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه میزان رقابت در انقلاب اسلامی با دنیای عرب تشدید شده است، اضافه کرد: پرسش سوم این است که با ایده ایرانشهری به گذشته بنگریم یا آینده؟ وی گفت: من معتقد هستم ایده ایرانشهری پروژه ای است در ایران برای آینده. پورحسن با اعلام این مطلب که اولین سرچشمه ایده ایرانشهری را در فردوسی می بینم، عنوان کرد: در بیانات فردوسی دو تفسیر وجود دارد، یک دشمنی با اعراب(دیدگاه مقابله با اعراب) دوم مقایسه تفکر ایرانی با غیر ایرانی(اعراب). عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به این نکته که عبارات فردوسی در شاهنامه در ابیاتی با این مضمون وارد است، ادامه داد: چو وقت عرب بر عجم چیره گشت / تمام روز ایرانیان تیره گشت  ادب  خار گشت(تفکر ایرانی) و هنرمند وبال / ببستند اندیشه را پرو باز جهان پر شد از خوی اهریمنی / زبان مهر ورزید و دل دشمنی وی با اشاره به اینکه از دیدگاه فردوسی عرب هرکه باشد با من دشمن است، ادامه داد: فردوسی مدعی است با شاهنامه نظم بلندی را برپا کرده است که از بین نرفته است. پورحسن با اشاره به این نکته ایرانشهری را نژادپرستی و ملیت و تاریخ و جغرافیا نمی دانم، گفت: ایرانشهری را نظریه خرد ایرانی یا خسروانی می دانم. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به این نکته که دنیای اسلام از رشیدرضا تاکنون معتقد است تمام کشورهای اسلامی باید در ذیل خلافت قرار گیرند، ادامه داد: مفهوم این خلافت فهم سلفی از قدرت و مناسبات اجتماعی است. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه الجابری در درون عقل عربی فکر می کند. ادامه داد: وی معتقد است افرادی مانند فارابی و ابن سینا نیز در درون عقل عربی زیسته اند. وی با اشاره به این نکته که من عقل عربی را فاقد عقلانیت و خرد می دانم اضافه کرد: این عقلانیت را برای آینده مناسب نمی دانم بنابراین از این منظر مدافع اندیشه ایرانشهری در برابر تفکر عقلانیت عربی هستم. حسن پور خاطرنشان کرد: برای ایجاد تمدن اسلامی در آینده راهی جز پیروی از عقلانیت و خرد ایرانی نداریم و می بایست فرهنگ و تمدن ایرانی در ذیل عقل ایرانی قرار گیرد نه در ذیل عقل عرب و دنیای غرب. در ادامه این نشست محمدعلی مرادی دانش آموخته فلسفه از دانشگاه برلین با اشاره به این نکته که زمانی که از خرد ایرانی صحبت می کنیم، پوزیسیون همگرایی با طبیعت و جغرافیا دارد. وی ادامه داد: ما اندیشه را در بستر جغرافیا می فهمیم. این محقق و پژوهشگر فلسفه با اشاره به این نکته که ایده ایرانشهری طباطبایی با کوشش خود ایشان طرح شده است، افزود: این ایده ملک طلق طباطبایی نیست. از دیدگاه آقای طباطبایی اندیشه اصلح است بر هستی. ولی در واقع اندیشه نمی تواند هستی را رقم بزند و هستی است که اندیشه را شکل می دهد. مرادی با اشاره به اینکه بحث از مشروطه تا به حال این بوده است که دولت را چگونه شکل دهیم که بر اساس فرهنگ خودمان باشد و حرفهای دیگران را تفسیر نکنیم، ادامه داد: برای پی بردن به اندیشه ایرانشهری باید یافت که چگونه می توان این اندیشه را فلسفید. دانش آموخته جامعه شناسی دانشگاه برلین با اشاره به اینکه می بایست تاریخ را کالبد شکافی کنیم و به جهان امروز ورود پیدا کنیم، ادامه داد: طباطبایی نمی بایست روی دولت بایستاد، بلکه می بایست روی من بایستاد و این نقطه شروع خودآگاهی ایران است. مرادی با اشاره به اینکه ما هنوز من‌هایمان پنهان است، گفت: از این منظر نمی توانیم تاریخ بنویسیم. وی گفت: تمام نقد این است که از مشروطه تا حالا (من ایرانی) تمرکز می نماید بر دولت و فکر می کند باید دولت اسلامی و جامعه اسلامی درست نماید. مرادی با اشاره به اینکه تمرکز بر دولت فعال سیاسی به وجود می آورد، ابراز کرد: تاریخ زمان در تاریخ ما تاریخ زمان قهقرایی است. این محقق و پژوهشگر فلسفه با بیان این نکته که ما از طریق بارورکردن آینده می توانیم اندیشه آینده را بارور نماییم، ادامه داد: بدون تحول در منطق نمی توانیم مفهوم بسازیم. وی گفت: اگر ایران شهری دادگری است، پس آزادی چه می شود. بحث امروز آزادی است نه دادگری. دانش آموخته دانشگاه برلین افزود: ما تاریخ را بر اساس عتیقه شناسی می خوانیم. طباطبایی می گوید فقها کنار بروند. اگر فقها کنار رفتند، چگونه می خواهیم دادگری را به آزادی مبدل کنیم و در جهان امروز زندگی کنیم. این محقق و پژوهشگر فلسفه خاطرنشان کرد: اندیشه ایران شهری ظرفیت زیادی دارد، می باید تامل فلسفی شود و اگر تامل فلسفی نشود در حد دعواهای ایدئولوژیک باقی خواهد ماند. در ادامه این نشست سیدجواد میری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه نقد من بر اندیشه ایرانشهری بر ۹ محور قرار دارد گفت: اولین نکته مهم این است که ایده ایرانشهری در ایران چه بوده است. وی افزود: پرسش من این است که ایرانشهری چه ربطی به واقعیت نظام کنونی ایران دارد؟ میری با اشاره به این نکته که بسیاری از کلان روایت ها در پسامدرن دچار بن بست های جدی می شوند خاطرنشان کرد: آیا ایده ایرانشهری قرار است جانشین کلان روایت جمهوری اسلامی شود؟ میری گفت: اگر چنین باشد این ایده مانند هر کلان روایتی محدودیت هایی خواهد داشت. کلان روایت ها مجبور هستند تنوع و تکثرها را سرکوب کنند. عضو هیئت  علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: به نظر می رسد در ذیل مسئولان ایرانشهری مفهومی از وطن قرار دارد و ایده ای از وطن را می پروراند. میری تأکید کرد: چهار مفهوم از وطن در ایران امروز به مثابه روایت های موازی حرکت می کنند. یک وطن به مثابه ملت و دولت، وطن به مثابه امت و حکومت، وطن به مثابه یک امپراطوری ممالک محروسه، و یک تعریف جدید از وطن که در حال شکل گرفتن است که به طور رسا در گفتگوهای عمومی مطرح نمی شود و آن وطن به مثابه حرم اهل بیت یعنی تا جایی که حرم اهل بیت وجوددارد، آنجا وطن ماست. وی با اشاره به اینکه ایده ایرانشهری به مثابه یک مدلی از وطن که به نظر می رسد که به نظریه امپراطوری نزدیک است افزود: در حال حاضر این ایده به گونه ای به مثابه رحم اجاره ای ایفای نقش می کند. میری خاطرنشان کرد: به نظر می رسد ایده ایرانشهری یک نگاهی به تغییر زاویه اجتماعی دارد؛ در این ایده، عده ای به این نتیجه رسیدند که مردم از دین سیاسی گریزان هستند و پیرو این نظریه می خواهند ناسیونالیسم اسلامی به ناسیونالیسم ملی و باستان گرایانه گرایش پیدا نمایند. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی  با اشاره به اینکه نکته که هر دوی این گرایش ها ناسیونالیسم مدنی را به حاشیه می برند تأکید کرد: من معتقد هستم آیت الله خامنه ای با تبدیل نظریه ولایت فقیه به سلطنت اسلامی موافق نیستند. وی با اشاره به این نکته که به نظر می رسد یک تغییر رویکرد در حال شکل گرفتن است اظهار داشت: در جایی که عده ای از روحانیون و نظامیان به دنبال مفهوم جدیدی از وطن هستند و در فکر بسط اندیشه وطن تا اماکنی که حرم وجود دارد هستند، آیا اندیشه ایرانشهری را می توان بسط داد؟ میری ادامه داد: ایده ایرانشهری فقط در ساحت نظر و ایده سازی مطرح نمی شود بلکه می کوشد در نظام معنایی خود را بسط دهد. عضو هیئت  علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطرنشان کرد: این اندیشه در ساحت های آئین سازی فرقه ای هم حرکت می کند. از این منظر این جنب و جوش شهری را اگر بخواهم مورد مطالعه و نقد قرار دهم آن را در قالب جنبش های نوینی و نو آئین ها و بدعت ها می بینم.