کد خبر: 27554
منتشر شده در پنج شنبه, 09 آذر 1396 14:16
حجت الاسلام مجتبی مصباح در کارگاه معرفت شناسی دینی با بیان اینکه موضوع معرفت شناسی دینی، معرفت دینی است نه خود دین گفت: معرفتشناسی دینی به توصیف معارف دینی میپردازد. به گزارش خبرنگار مهر، کارگاه معرفت شناسی دینی با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر مجتبی مصباح، ۹ آذرماه در مجمع عالی حکمت اسلامی...
حجت الاسلام مجتبی مصباح در کارگاه معرفت شناسی دینی با بیان اینکه موضوع معرفت شناسی دینی، معرفت دینی است نه خود دین گفت: معرفتشناسی دینی به توصیف معارف دینی میپردازد.
به گزارش خبرنگار مهر، کارگاه معرفت شناسی دینی با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر مجتبی مصباح، ۹ آذرماه در مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد برگزار شد.
مصباح در ابتدای این نشست با بیان اینکه معرفت شناسی دو گونه است؛ عام و خاص، گفت: نوع اول نظریه پردازی درباره معرفت را وجهه همت خود قرار داده است. معرفت شناسی عام به معرفت خاصی نظر ندارد، بلکه اصل معرفت را می کاود، چنان که فلسفه، اصل هستی را محور مسائل خود قرار داده است، نه هستی خاص را .
وی افزود: اگر معرفت شناسی، از معرفت در حوزه ای خاص سخن به میان آورد، معرفت شناسی خاص بوده که طبعا از نوع معرفت شناسی پسینی است. برای مثال «معرفت شناسی علمی » به معارف علمی (فلسفه علم) و «معرفت شناسی عرفانی» به معرفتها و تجارب عرفانی و «معرفت شناسی دینی» به باورها و عقاید دینی می پردازد .
این محقق و نویسنده کشورمان اظهارداشت: موضوع معرفت شناسی خاص یا معرفت شناسی مضاف، معرفت هایی است که در جغرافیای خاصی مطرح می شوند. این گونه معرفت شناسی، پسینی بوده و معرفت درجه دوم تلقی می شود. صفت «پسینی » در اینجا به معنای «پس از معرفت » است; یعنی مسبوق به معرفت های دیگران که به نوعی به تجزیه و تحلیل آنها می پردازد و منظور از آن، پس از تجربه که اصطلاح کانتی است، نیست. این اصطلاح خاص است .
وی با بیان اینکه معرفت شناسی عام، علم تولیدکننده است و معرفت شناسی مضاف مصرف کننده است، تصریح کرد: مانند نسبتی که میان فقه و اصول فقه، یا عصب شناسی و پزشکی، یا ریاضیات و اقتصاد وجود دارد . معرفت شناسی عام محل نظریه پردازی است و در معرفت شناسی مصرف کننده آن نظریه ها و دیدگاهها به خورد حوزه های خاص معرفتی داده می شود . اگر نظریه های معرفت شناختی خاص، وارسی ولایه های درهم تنیده آنها از هم جدا شود، از اصولی سر در می آوریم که در مباحث عام معرفت شناختی مطرح می شود؛ بنابراین معرفت شناسی عام آغاز راه است و مقصد معرفت شناسی خاص .
مصباح در ادامه سخنانش اظهار داشت: معرفت شناسی خاص یا مضاف سه شاخه را در بر می گیرد؛ «معرفت شناسی علمی»، «معرفت شناسی عرفانی» و «معرفت شناسی دینی»؛ از این رو «معرفت شناسی دینی» یکی از شاخه های معرفت شناسی مضاف است که از قواعد عام معرفت پیروی می کند؛ معرفت شناسی دینی درصدد توجیه باورها، عقاید و معارف دینی است .
وی تأکید کرد: به بیان دیگر موضوع معرفت شناسی دینی، معرفت دینی است نه خود دین. آن گاه که این دین به فهم انسان درآمد، عرفت شناسی دینی به صحنه می آید و به بازشناسی قواعد و احکام فهم ها و معارف دینی می پردازد. معرفت شناسی دینی، توجیه عقلانی آموزه های دینی است؛ معرفت شناسی دینی نگاهی است از بیرون، به آنچه در حوزه معرفت دینی می گذرد .متعلق معرفت شناسی دینی، نه دین است، نه ایمان و نه باور دینی، بلکه فقط معرفت دینی است که عالمان و اندیشمندان دینی بدان نایل شده و از دین بر گرفته اند .
وی افزود: معرفت دینی خود شاخه های تنومندی دارد؛ فقه، فلسفه، کلام، تفسیر و ... همه بخش هایی از معرفت دینی هستند که در اعصار متوالی به فهم علمای دین در آمده اند. عالم دینی در پی فهم و کسب معرفت دینی است. او اندوخته و حاصل کار خود را در اختیار معرفت شناسی دینی قرار می دهد. پس معرفت شناسی دینی از نوع معرفت های درجه دوم است؛ یعنی خود معرفتی ناظر به معرفت دیگر است که از اوصاف و احوال آن گزارشگری میکند. معرفت شناسی دینی بر سر سفره معارف دینی نشسته است و از آن تغذیه می کند; بنابراین مسبوق به آنهاست .
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: معرفت شناسی دینی پس از تولد معرفت دینی زاده می شود و نگاهی است از بیرون و از بالا، به معارف دینی. معرفت شناسی دینی خود را درون یک حوزه معرفت دینی محصور و خلاصه نکرده، جهانی فراختر از یک حوزه یا دو حوزه از معارف دینی دارد؛ جهان او مساوی است با کل جهان معارف دینی .
وی با اشاره به اینکه معرفت شناسی دینی به توصیف معارف دینی می پردازد، گفت: یعنی می کوشد همان را که در دنیای معارف دینی اتفاق افتاده است، تحلیل کند و از کاروان بزرگ و شتابان فهم دینی گزارش دقیق و صحیحی ارائه دهد . او نیز به کرسی داوری می نشیند که این خود از معیارهای خاصی در معرفت شناسی دینی معاصر پیروی می کند .
وی با بیان اینکه محور معرفت شناسی دینی گزاره ها و آموزه های دینی است، اظهارداشت: در این میان، اعتقاد به خدا از حساسیتی ویژه برخوردار است؛ «آیا باور به وجود خدا امری معقول است؟» این پرسش از مهم ترین دغدغه های همه انسان ها است .پاسخ به این پرسش، چه مثبت و چه منفی، در اینکه فهم ما از جهان باید چگونه باشد، چگونه زندگی کنیم و اینکه چگونه عمل نماییم، تاثیری ژرف دارد؛ اگر بگوییم پرداختن به سؤال مزبور برای انسان به عنوان موجودی عاقل یک وظیفه است، اغراق نکرده ایم .
مصباح گفت: اگر کسی معتقد شود که باور به خدا، امری عقلانی است، باید بکوشد معنا و غایت و حیات انسانی را آن گونه که خواست خدا است، درک کند و اگر به خدا بی اعتقاد شود، باز هم باید به لوازم و توابع این عقیده تن در دهد. با این فرض، زندگی انسانی در درون همین جهان شکل می گیرد . همه چیز و همه حوادث و حتی کل جهان، نتیجه یک تصادف و احتمال محض خواهد بود و در نهایت این برداشت به اخلاق، قانون و دیگر حوزه های حیات بشری سرایت می کند .
وی تصریح کرد: با توجه به اهمیت و تاثیر فراوان این مسئله، فلاسفه از آغاز تا کنون، هر یک به نحوی به بحث در مسئله «وجود خدا» پرداخته اند . فلاسفه علی رغم دیدگاه ها، نظریات، ادله و شیوه های متفاوتی که داشته اند، همگی به دشواری و پیچیدگی چنین مباحثی اقرار کرده اند. محور تلاش های فیلسوفان و اندیشمندان مسائل دینی و دین پژوهان در اعصار متوالی و متمادی، مسئله «توجیه باور به خدا» بوده که از مسائل و ارکان مهم معرفت شناسی دینی است .
نوشتن دیدگاه