به گزارش مشرق، اول. منقول است میانه‌ی جنگ صفین، که کار به شدت سخت و طاقت‌فرسا شده بود، برای عده‌ای از یاران امیرالمؤمنین علیه‌السلام شبهه پیش آمد که آیا اساسا این جنگ، کار درستی است یا نه. "اسماء بن حکیم" که از یاران حضرت بود و یکی از همراه جناب عمار یاسر، می‌گوید مردی از سپاه حضرت آمد و سراغ عمار را گرفت. جناب عمار خودش را معرفی کرد. آن مرد که خوشحال شده بود، سؤالش را از عمار چنین مطرح کرد: "من هنگامی که از خانه بیرون آمدم، اطمینان داشتم که ما در مسیر حق هستیم و شکی نداشتم که این قوم (معاویه و طرفدارانش) بر باطل و گمراهی هستند. تا شب گذشته، همین عقیده و اطمینان را داشتم؛ ولی دیشب دیدم که اذان‌گوی ما، در جمله‌های اذان، گواهی به یکتایی و رسالت محمد صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم می‌دهد و اذان‌گوی آن‌ها (معاویه و هوادارانش) نیز گواهی به یکتایی خدا و رسالت محمد صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم می‌دهد؛ و بعد از اذان، هم ما نماز می‌خوانیم هم آن‌ها، و کتاب ما یعنی قرآن هم یکی است، دعوت ما یکی است، رسول ما نیز یکی است. از این رو، دیشب شک و تردید بر من راه یافته است. دیشب بی‌آنکه کسی جز خدا بداند، شب را به سر آوردم و صبح نزد امیرمؤمنان علی علیه‌السلام آمدم و ماجرا را گفتم. به من فرمود: آیا عمّار را ملاقات کردی؟ گفتم: نه. فرمود: نزد عمّار برو ببین چه می‌گوید و از گفته‌ی او پیروی کن. اینک برای همین مسأله نزد تو آمده‌ام. جناب عمّار در جواب آن مرد گفت: آیا آن صاحب "پرچم سیاه" را که در مقابل من قرار گرفته است (اشاره به پرچم عمروعاص) می‌شناسی؟ من با این شخص در عصر رسول خدا صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم، در رکاب آن حضرت، سه بار جنگیدم و اینک این چهارمین بار است که با او می‌جنگم و این بار بهتر و نیک‌تر از سه‌بار قبل نیست؛ بلکه بدتر و زشت‌تر از آن‌هاست. من در جنگ بدر و احد و حُنین، در برابر او جنگیدم... آن روز در عصر پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم تجمّع ما در مرکز "پرچم‌های رسول خدا صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم" بود ولی تجمّع این قوم (عمروعاص و معاویه و سپاه آن‌ها) در مرکز "پرچم‌های مشرکان". دوم. در هنگام نبردها و جنگ‌ها، اهمیت پرچم بیشتر است. هر جبهه برای شناسایی خود، پرچمی را در جلوی سپاه عَلَم می‌کرد و دشمن هم همه‌ی سعی‌اش را می‌کرد که در ابتدا، پرچم حریف، که در حقیقت نماد هویتی جبهه‌ی مقابل بود را بر زمین بیفکند. برای همین، نقش "پرچمدار" در نبردها تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز بود. در جنگ‌ها، یکی از مهم‌ترین منصب‌ها، پرچمداری سپاه بود و بنابراین یکی از اهداف اصلی دشمن، به زمین زدن پرچمدار حریف بود، چرا که افتادن پرچم و پرچمدار، نشانه‌ی شکست و از هم‌گسیختگی لشگر محسوب می‌شد. این‌که روز عاشورا، حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام به جناب ابالفضل العباس علیه‌السلام، تا آخرین لحظه اجازه‌ی جنگیدن را ندادند به همین دلیل بود، چرا که او پرچمدار لشگر حسین علیه‌السلام بود. وقتی هم که حضرت عباس علیه‌السلام، نزد امام رفت برای گرفتن اجازه‌ی میدان، حضرت به همین جنبه‌ی شخصیتی حضرت عباس اشاره کرده و می‌فرمایند: "یا أَخِی أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی وَ إِذَا مَضَیتَ تَفَرَّقَ عَسْکَرِی"، "ای برادر! تو پرچمدار منی، اگر تو شهید شوی، لشگر من از هم می‌پاشد." سوم. "پرچم اسلام"، بعد از چهارده قرن، بر دوش مردی از تبار حسین علیه‌السلام قرار گرفت و او "پرچمدار" جریانی شد که هم "اسلام" را زنده کرد و هم "ایران" را. در روزگاری که نه تنها اسلام، بلکه اساسا دین بما هو دین، جایگاهی در تحولات سیاسی و اجتماعی جهان نداشت و با نام "افیون توده‌ها"، از هر طرف با آن مخالفت می‌شد، و در روزگاری که ایران و ایرانی تحقیر می‌شد تا جایی‌که آن کارگزار حکومت پهلوی می‌گفت ایرانی‌ها حتی توانایی ساختن لولهنگ را هم ندارند، امام خمینی، پرچمدار نهضتی شد که هم اسلام را به جایگاه اصلی خود کشاند، و هم ایران و ایرانی را چنان عزتی داد که امروزه تحلیلگران بین‌المللی اعتراف می‌کنند ایران، ابرقدرت نوظهور منطقه است و برای حل مسائل منطقه، چاره‌ای جز مصالحه با ایران نیست. «در حقیقت امام بزرگوارِ ما در این نهضت عظیمی که در کشورمان و در جهان اسلام به وجود آوردند، دو پرچم را بلند کردند و برافراشته نگاه داشتند: یک پرچم عبارت است از پرچم احیاء اسلام؛ به عرصه آوردن این قدرت عظیم و لایتناهی. پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندی ایران و ایرانی. این دو تا پرچم برافراشته‌ی به دست قدرتمند امام بزرگوار ماست.»(۱۳۸۸/۰۳/۱۴) شاید به دلیل همین نقش پرچمداری ایران در جهان بود که امام خمینی فرموده بود: ] «اگر اسلام عزیز و جمهوری اسلامی نوپا به انحراف کشیده شود و سیلی بخورد و به شکست منتهی شود، خدای نخواسته اسلام برای قرن‌ها به طاق نسیان سپرده می‌شود...» (صحیفه‌ی امام خمینی، ج ۱۸، ص ۵) ] چهارم. "مردم، پرچم و پرچمدار"، سه ضلع مثلث اقتدار و پیروزی کشورند، برای همین، دشمن و در رأس آن، «شیطان بزرگ» به‌شدت عصبانی است: «آمریکا عصبانی است، به‌شدت عصبانی است. از که عصبانی است؟ فقط از این حقیر که عصبانی نیست، از شما هم عصبانی است؛ از ملّت ایران عصبانی است، از حکومت ایران عصبانی است، از انقلاب ایران عصبانی است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه شکست خورده؛ از این حرکت عظیم شکست خورده.»(۱۳۹۶/۱۰/۱۹) تا زمانی هم که مردم، زیر پرچم اسلام هستند، به تعبیر امام خمینی(ره)، از هر گزندی در امان‌اند: "همه زیر پرچم توحید هستید. زیر پرچم اسلام هستید. و با این وضع که زیر پرچم اسلام هستید، آسیب‌پذیر نخواهید بود." راهپیمایی ۲۲ بهمن نیز حضور میلیونی یک ضلع این مثلث است، برای تجدید بیعت با دو ضلع دیگر، یکی بیعت با "پرچم"، که نماد اتحاد و انسجام ایران و ایرانی در برابر هر دشمن بیرونی و درونی است، و دیگری بیعت با "پرچمدار" این نهضت، که اگر او نبود، سرنوشت انقلاب ایران هم چیزی شبیه انقلاب مصر بود. این انقلاب، به‌واسطه‌ی این سه مؤلفه، ماندگار خواهد بود باذن‌الله.