اصولا در یک جشن همه باید شاد و شنگول باشند اما آنقدر جشن ندیدیم و جشن ندیده‌ایم که راه و رسم جشن گرفتن هم یادمان رفته و بلد نیستیم، بیخود و بی‌جهت نیست که عصبانی‌ترین ملت دنیا لقب گرفته‌ایم. چون در پایکوبی‌های‌مان هر چیزی را می‌کوبیم الا پا ! خودتان بگویید اگر بک اجنبی در چهارشنبه سوری پایش را به کشورمان بگذارد چگونه باید احساس شادی ما را متوجه شود؟ و با همین فرمان بروید تا آخر... خب؛ جشنواره فیلم فجر هم از این قاعده خارج نیست. جشنی که با دعوای انتخاب بر سر مجری تلویزیونی از نامزدی مدیری تا تودهنی زدن به رشیدپور شروع می شود باید هم به چیزهای عجیب و غریب تر دیگری ختم شود؛ مثل فاشیست شدن فردوسی؛ داد و بیداد کردن حاتمی کیا؛ اشتباه گرفتن فیلم ارزشی به «وقت شام» با شوی مسئله‌دار «بفرمایید شام» و... خلاصه، جشنواره فیلم فجر درست عین جشن های عروسی مان، حاشیه هایش بر اصل داستانش می چربد. جالب اینکه خیلی از قصه هایش هم هر سال تکرار می‌شود اما باز برای همگان نامکرر است! مثلا این داستان سینمای مستقل و وابسته، هر سال روی بد و خوب بودنش بحث می‌شود و دست آخر هم، بعد از سی و شش سال کسی نفهمید فیلمی بهتر است که با پول بادآورده ساخته شود و یا با پولی که باد آنرا ببرد؟ آیا جیره بگیر نهاد بودن خوب است یا دست به جیب شدن خود عوامل فیلم؟ البته امسال حاتمی کیا آب پاکی را ریخت روی دست همه و با افتخار اعلام وابسته‌گی کرد! هر چند مثل همیشه جوری حرف زد که آخر کسی نفهمید که او دقیقا به نعل می زند یا به میخ و یا دقیقا از چه کسی خوشش نمی آید؟ چون در عین حال به تلویزیونی توپید که خودش «اند» وابستگی است و اصولا باید دو چیز وابسته، از همدیگر خوششان بیاید که برعکس شد! بگذاریدش به حساب اتفاقات عجیب و غریب جشنواره ! از چیزهای دیگری که همیشه در جشنواره ها بوده اما همچنان برای مان جالب است؛ واکنش به آرای هیات داوران است که در همین راستا ما سی و شش سال است مرتبا فقط چند عکس العمل خاص را می بینیم. مثلا گفته می شود: از بیرون به داوران سفارشاتی داده شده (معلوم نیست این «سربازان گمنام سفارش دهنده» که همگان هم ظاهرا آنها را می شناسند چرا ظهور نمی کنند و بطور مستقیم داوری نمی کنند تا حرف و حدیث هم کمتر باشد؟ آخه چرا اصرار دارند لقمه را اینقدر دور سرشان بچرخانند؟!) البته داوران هم، هر سی و شش دوره، بشدت تاکید کردند که کاملا مستقل اند و اگر هم توصیه ای بشود آنرا دایورت می کنند. اما در عین حال نتایج جوایز هر سی و شش دوره همواره جوری بوده که تصادفا با اهداف توصیه کنندگان فرضی(!) همخوانی داشته که ما زیر و بالای کلمه «تصادفا» را هم خط می کشیم تا چیزی بارمان نکنند. توجه داشته باشید که به هر حال نباید نان خورد و نمکدان شکست! یکی دیگر از داستان های تکراری جشنواره ها توزیع عادلانه جوایز در آنها بوده تا تعداد کمتری ناراحت شوندکه باز هیات داوران اینجا هم از این اتهام دلخور شده اما در عین حال هرگز عدالت شان را هم در توزیع جوایز کتمان نکرده و نمی کنند! یکی دیگر از چیزهای تکراری جشنواره فجر این است که معمولا آنرا با مراسم اسکار می سنجند و حتی بعضی از قسمت هایش را از اسکار کپی می کنند؛ مثل: فرش قرمز و نشان دادن بخش هایی از فیلم کاندیداها و چهره های آنها در سالن و اعلام نام برنده در پاکت و ... اما معلوم نیست چرا کلا ااز اسکار تقلید نمی کنند و خیالشان را راحت نمی کنند. مثلا اگر داوری جشنواره فجر مثل اسکار چند صد نفری و به شکل آکادمی باشد حرف و حدیث داوری هم کمتر می شود. یا اگر لباس های شرکت کنندگان، حداقل کمی هم که شده رسمی باشد مراسم کلی شکیل وزیباتر می شود. اما گویا در جشنواره فجر هر لباسی آزاد است به جز لباس رسمی! یا بهتر است که مجری مثل مراسم اسکار نمک هایش را بین معرفی کاندیداها بریزد و بگذارد مراسم معرفی برگزیده ها به شکل رسمی برگزار شود. بعد اتنخاب مشترک دو نفر برای یک جایزه مشترک در این جشنواره ما شاهد ظهور چند چیز دیگر هم بودیم مثل: انتخاب دو نفر برای دو جایزه مشترک! یا انتخاب دو تفر برای یک جایزه و دیپلم غیرمشترک و یا انتخاب یک نفر از دو فیلم برای یک جایزه مشترک و... صدا و سیمای غیرتی ما هم که بیچاره فقط باید هواسش به ریخت و قیافه خانمها باشد تا میادا چیزی از دست سانسورچی هایش در رود چون این هنرمندان زبل مثل ماهی لیز هستند. مخصوصا که این جشنواره به جشنواره فیلم های غیرتی هم لفب گرفته ! به امید هوای تازه تر