کد خبر: 45180
منتشر شده در جمعه, 11 خرداد 1397 04:30
گاهی پشت به زین است،گاهی زین به پشت؛ زمانی روسها مجلسمان را به توپ میبستند و اکنون چرخ گردون به طریقی چرخیده که مجلسمان خودش یک تنه تمام دنیا را به توپ میبندد و حتی پرچم و جد و آبادشان را به آتش میکشاند! هیجان انگیزترین قسمت این توپ بازیها و آتشبازیها هم، زمانی است که خانه ملت از خجالت...
گاهی پشت به زین است،گاهی زین به پشت؛ زمانی روسها مجلسمان را به توپ میبستند و اکنون چرخ گردون به طریقی چرخیده که مجلسمان خودش یک تنه تمام دنیا را به توپ میبندد و حتی پرچم و جد و آبادشان را به آتش میکشاند! هیجان انگیزترین قسمت این توپ بازیها و آتشبازیها هم، زمانی است که خانه ملت از خجالت تیم ملی خودمان، آنهم در آستانه جام جهانی درمیآید و بیانیه شدیدالحن صادر میکند! البته این کارشان مثل همه کارهای دیگرشان کاملا علمی است! چون به لحاظ علم روانشناسی گاهی برای اینکه یک تیم، خوب بازی کند باید به آن روحیه داد و گاهی هم میتوان به آن شوک وارد کرد... که خب؛ مسئولین و وکلای ما بیشتر علاقه دارند از روش دوم استفاده کنند. یعنی شوک و یا اصولا هر چیز دیگری را وارد کنند. دست شان هم درد نکند ...
درست است که نمایندگان ما در ادای کلمات ، تلفظ صحیح اعداد؛ دیدن عکس دختران خوشگل و حضور زنان خارجی در صحن مجلس با مشکلاتی مواجهاند و باز هم قبول داریم که آنها در انجام وظائف اصلی خود و همچنین رعایت دیسیپلین سیاسی و اصول دیپلماتیک تا دلتان بخواهد قصور می ورزند اما همه اینها دلیل نمیشود که آنها نتوانند کار سادهای مانند ارنج تیم ملی را بلد نباشند. فلذا در این راستا جسارتا چند پیشنهاد داشتم که اگر در این مورد هم به اندازه آرایش و مهره چینی تیم ملی تعصب به خرج دهند مشکل فوتبال ما «کل یوم» سروسامان میگیرد. - رسیدگی به اوضاع نابسامان استادیومها به لحاظ استانداردهای بینالمللی و یا حداقل مسقف کردن یک استادیوم در کل کشور برای حفظ آبروی ملی - رسیدگی به اوضاع باشگاههای فوتبال و بدهی میلیاردی آنها و خصوصا مشخص کردن وضعیت استقلال و پرسپولیس- برنامه ریزی برای جذب استعدادهای جوان و پرورش آنها در آکادمی های علمی - و بالاخره ... اخراج کیروش و تبعید او به قلعه پرتغالی ها و به دنبال آن، پرداخت دستمزد وی به مراکز و نهادهایی که می توانند برای تیم ملی تاکتیک بدهند و ارنج بریزند. البته همانقدر که سر بنده مو ندارد کلاه بنده هم پشمی ندارد اما در انتها برایم جالب است که اگر قابل باشم کسی به من بگوید: چرا اینقدر دوست داریم کسانی را که در کاری میگماریم دائما گوش به فرمان و بله قربان گوی ما باشند؟ اگر قرار است همیشه حرف حرف خودمان باشد چه اصراری هست که حتما یکی دیگر به جز ما هم باشد؟! آنهم با صرف اینهمه هزینه ... دیگر ملالی نیست جز دوری انصاف ...
نوشتن دیدگاه