کد خبر: 50011
منتشر شده در یکشنبه, 10 تیر 1397 18:53
پس طبیعی است که هر کس وظیفه دارد تا اولاً با ارتقای آگاهی های دینی و اجتناب از سطحی نگری، و ثانیاً با دشمن شناسی و پرهیز از اعتماد به هر کس که قیافه دینی می گیرد و شعارهای مذهبی سر می دهد، با این توطئه همیشگی بدخواهان مقابله نماید. قرآن و نهج البلاغه آکنده از همین دو توصیه است و مرتب و مکرر دعوت...
پس طبیعی است که هر کس وظیفه دارد تا اولاً با ارتقای آگاهی های دینی و اجتناب از سطحی نگری، و ثانیاً با دشمن شناسی و پرهیز از اعتماد به هر کس که قیافه دینی می گیرد و شعارهای مذهبی سر می دهد، با این توطئه همیشگی بدخواهان مقابله نماید.
قرآن و نهج البلاغه آکنده از همین دو توصیه است و مرتب و مکرر دعوت به تفقه در دین و بصیرت نسبت به زمان می کنند. اما با اینکه شناخت دین و زمانه، وظیفه یکایک ما مسلمانان است، حاکمان و عالمان مکلفند که مقدمات این شناخت را برای جامعه فراهم کنند و به مردم کمک نمایند تا هم تفقه در دین پیدا کنند و هم بصیرت نسبت به اوضاع زمان و شخصیت های موثر در هر دوران.
1- توسعه آموزش های دینی و گسترش آگاهی های عمومی
اگر حاکمان و عالمان بتوانند شناخت مردم نسبت به دین را صحیح و عمیق کنند، شیادان و ریاکاران نمی توانند آنان را به سادگی بفریبند و تحریک نمایند. موقعی عمروعاص های زیرک می توانند دیگران را بفریبند که آنان شناخت درست و کاملی از دین نداشته باشند و ندانند که قرآن ناطق را نباید فدای قرآن های صامتی کنند که بر سر نیزه رفته اند. هنگامی دست های پشت پرده می توانند قتل علی علیه السلام را برای ابن ملجم های احمق به عنوان جهاد و عبادت؛ آن هم در شب قدر و داخل خانه خدا نمایش دهند که آنان درک درستی از جهاد و عبادت نداشته باشند. لشکریان انبوه برای جنگ با مولا و فرزندانش زمانی فراهم می آید که مردم گرفتار جهل توأم با احساسات شوند و امثال معاویه فرصتی برای تحریک آنان بیابند.
اینجاست که علی علیه السلام به مردم می فرمود:« أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ»؛ اى مردم مرا بر شما و شما را بر من حقى است. « فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا ... »؛ اما حق شما بر من آن است كه از خير خواهى شما دريغ نورزم و بيت المال شما را در راه شما صرف كنم، و شما را تعليم دهم تا از جهل و نادانى نجات يابيد و تربيتتان كنم، تا فراگيريد.
2- آموزش دشمن شناسی و افشای چهره های نفوذی و خائن
شناخت منافقان و نفوذی ها ساده نیست. آنان دقیقاً خود را به شکل ما در می آورند و بلکه مسلمان تر و دلسوزتر از ما جلوه می کنند. پس بر آنان که چهره واقعی اینان را می شناسند واجب است که به مردم کمک کنند و نسبت به معرفی دشمن و افشای چهره های منافق کوتاهی نکنند.
به همین جهت است که شمار بسیار زیادی از خطبه ها و نامه های حضرت امیر سلام الله علیه به معرفی چنین کسانی اختصاص دارد. تلاش دلسوزانه امام برای برداشتن نقاب از چهره امثال معاویه، عمروعاص، طلحه و زبیر کاملاً محسوس است. او در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد؛ تا جایی که ممکن است انسان در نگاه اول حکمت حجم زیاد و لحن تند برخی افشاگری های ایشان را درک نکند.
برخورد ایشان با اشعث بن قیس از همین باب است. عمق نفاق و کینه توزی و خیانت های بی شمار اشعث و خانواده اش به اسلام و مسلمانان و حکومت اسلامی پیش از این سخن گفته ایم. ابن ابی الحدید که بخشی از کارنامه سیاه او را به تصویر کشانده، نهایتاً نوشته است:« او از منافقان در دوران خلافت على علیه السلام بود و در ميان اصحاب آن حضرت مانند همان نقشی را ایفا می کرد که عبد اللّه بن اُبىّ در ميان ياران رسول خدا صلی الله علیه و آله ایفا کرده بود؛ یعنی هر كدام سردسته منافقان روزگار خویش بوده اند.»
با این حال او همواره چهره ای دلسوز و خیرخواه از خود نشان می داد و مردم را می فریفت و تحریک می کرد. سید رضی نقل می کند که روزی امام در مسجد كوفه بر منبر بود. سخنى فرمود كه اشعث بن قيس به امام اعتراض كرد كه اى امير مؤمنان اين مطلب به زيان تو است نه به سود تو.
امام علیه السلام با بىاعتنایى نگاهى به او كرد و فرمود: « مَا يُدْرِيكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي؟ عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ حَائِكٌ ابْنُ حَائِكٍ مُنَافِقٌ ابْنُ كَافِرٍ! »؛ تو چه مىدانى چه چيز به سود من است يا به زيان من ؟! نفرين خدا و نفرين كنندگان بر تو باد اى دروغگوی پسر دروغگو و اى منافق فرزند كافر. بعد نیز اشاره ای به سوابق او فرمود.
سفارش های مکرر و موکد امام بر آشنایی با تاریخ و بیان تاریخ پیشینیان در راستای انجام همین وظیفه بوده است. اما علاوه بر مطالعه در « اخبار گذشتگان»، انسان مومن و خردمند نباید از شناخت تاریخ معاصر خویش نیز غفلت کند. کسی که از شناخت تحولات دوران خویش و چهره ها و شگردهای آنان غفلت کند، هنگامی از خواب غفلت بیدار می شود که همه هستی اش را از دست داده باشد. این سخن امیرمومنان (ع) است که فرمود:« كسى كه زمانش را نشناسد ، به تاراج مى رود.»
نباید خیال کرد که آشنایی با حوادث تاریخی بیهوده است. خیر! این حوادث هر روز قابل تکرار است؛ البته احتمالاً با شگردها و ویرایش های جدید! باید تاریخ خواند و از آن درس عبرت گرفت تا تاریخ تکرار نشود.
در تاریخ معاصر نیز تجربه های مکرری از کسانی داریم که با شعارها و قیافه های جذّاب، از سطحی نگری برخی از ما سوءاستفاده کرده و پس از نفوذ و دستیابی به قدرت جنایت های فجیعی آفریدند و ضربه های جبران ناپذیری واردکردند.
منافقین با نام مجاهدین، از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت سازمان یافته همین کار را کردند و حتی بسیاری از بزرگان را نیز فریب دادند. امام خمینی (ره) نقل کرده اند که: « من نجف ( که ) بودم، اينها آمده بودند كه من را گول بزنند ... (يكى) شان بيست و چند روز آمد در يك جايى، من فرصت دادم به او حرفهايش را بزند. آن به خيال خودش كه حالا من را مىخواهد اغفال كند. مع الأسف، از ايران هم بعضى از آقايان كه تحت تأثير آنها واقع شده بودند، خداوند رحمتشان كند آنها هم اغفال كرده بودند آنها را، آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند. بعضى از آقايان محترم، بعضى از علما، آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها: انَّهم فِتْيَةٌ؛ قضيه اصحاب كهف. من گوش كردم به حرفهاى اينها كه ببينم اينها چه مىگويند. تمام حرفهايشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه، تمام حرفها.... اينها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه مىخواهند ما را از بين ببرند و قرآن و نهج البلاغه را از بين ببرند.»
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همین جریان با نفوذ دادن چهره های فریبنده ای به نام کلاهی و کشمیری در میان نیروهای خودی، جنایاتی مانند انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری را مرتکب شدند و کسانی چون بهشتی، رجایی و باهنر را به شهادت رساندند.
نوشتن دیدگاه