کد خبر: 7228
منتشر شده در دوشنبه, 11 ارديبهشت 1396 01:24
شهاب شهسواری - نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری فرصت بسیار خوبی را پدید آوردهاست تا عملکرد دولت را در زمینههای مختلف در آستانه انتخابات مورد بررسی قرار داد. یکی از حوزههایی که حسن روحانی، چهار سال پیش در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم وعده دادهبود تا به شرایط آن رسیدگی ویژه کند، حوزه سیاست...
شهاب شهسواری - نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری فرصت بسیار خوبی را پدید آوردهاست تا عملکرد دولت را در زمینههای مختلف در آستانه انتخابات مورد بررسی قرار داد. یکی از حوزههایی که حسن روحانی، چهار سال پیش در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم وعده دادهبود تا به شرایط آن رسیدگی ویژه کند، حوزه سیاست خارجی بود.نصرت الله تاجیک، دیپلمات پیشین کشور که سابقه سفارت در اردن و سالها خدمت در ردههای مختلف وزارت امورخارجه را دارد، معتقد است که آنچه سال ۱۳۹۲ به دولت روحانی به ارث رسید نه سیاست خارجی بلکه پیکر رو به احتضار سیاست خارجی کشور بود. این دیپلمات کارکشته دولتهای نهم و دهم را به بولدوزری که تمام زیرساختهای سیاست خارجی کشور را تخریب کردهاست تشبیه میکند و دولت یازدهم را به یک تیم جراحی اوراژانس تشبیه میکند که پیکر نیمهجان و رو به مرگ سیاست خارجی کشور را در اختیار آنان قرار دادهاند.تاجیک معتقد است که تنها انتظاری که از دولت یازدهم وجود داشت این بود که این پیکر نیمهجان را احیا کند، شرایطی برای تنفس آن آماده کند و سیاست خارجی کشور را به زندگی باز گرداند. او معتقد است که دولت روحانی تا حد زیادی در این زمینه موفق عمل کردهاست و در حال حاضر میتوان ادعا کرد که سیاست خارجی کشور دوباره زنده شدهاست، هر چند که آنگونه که تاجیک میگوید لازم است فرصت بیشتری در اختیار سیاست خارجی کشور قرار بگیرد تا جان تازه و پویایی و طراوت کافی را پیدا کند.در ادامه متن کامل گفتوگوی روزنامه الکترونیکی «امید ایرانیان» با نصرت الله تاجیک سفیر پیشین ایران در اردن را مطالعه میکنید:
آقای تاجیک به اعتقاد شما عملکرد دولت یازدهم در عرصه سیاست خارجی چه دستاوردهایی برای کشور داشت؟برای مقایسه همواره به یک شاخص و محور مختصات نیاز است. به این بستگی دارد که چگونه شاخصهای خودتان را تعریف کنید. اگر بخواهیم با دیدگاهی واقعگرایانه نگاه کنیم در دولتهای نهم و دهم زیرساختهای سیاست خارجه از بین رفتهبود. یعنی سیاست خارجی کشور مانند بدنی بود که بدون ریه بود و قلب آن نیز در لحظات آخر تپش خود قرار گرفتهبود. اگر با این مقیاس ببنیم واقعیت امر این است که دولت یازدهم سعی کرد که یک ریه به سیاست خارجی پیوند بزند و یک فضای تنفسی در صحنه بینالمللی به وجود بیاورد که تازه بدن نیمه جان به حالت نرمال در بیاید و پس از آن که سر و مغز و دست و همه اینها کم کم شروع به کار کنند.آن اشکالات یا تخریب زیر ساختها شامل از بین بردن اعتماد دنیا به ایران، ریختن آب به آسیاب پروژه ایرانهراسی که توسط صهیونیستها دنبال میشد و از بین بردن نیروی انسانی که پشتیبان سیاست خارجی کشور است، بود. همه این عوامل باعث شدهبود که بدنه سیاست خارجی کشور در حالت احتضار باشد و نفسهای آخرش را بکشد.خوشبختانه با درایتی که در حاکمیت، نظام و مسوولین کشور ایجاد شد و متوجه شدند که سیاست خارجی کشور در چه وضعیتی قرار گرفتهاست، با انتخابات سال ۱۳۹۲ دولت یازدهم یک جسد نیمه جان در سیاست خارجی تحویل گرفت.در این مدت که از کار دولت یازدهم میگذرد این دولت توانستهاست تا حد قابل قبولی این بدن را ریکاور کند. نباید این انتظار را از بدنه سیاست خارجی کشور داشت که مانند یک جوان در مسابقات بین المللی شرکت کند و مدال کسب کند، بلکه در واقع انتظارات باید در حد بیماری باشد که دوران نقاهت خود را پشت سر میگذارد.
با توجه به این شرایط وظیفه و مسوولیت دولت بعدی در زمینه سیاست خارجی چه خواهد بود؟کار دولت یازدهم بیشتر سر پا کردن بدن یا جسد سیاست خارجی بود، تا بتواند نقش اصلی خودش را یعنی تنظیم روابط خارجی، مصالحه، حاکمیت تفکر سیاسی به جای نظامیگری، خشونت، جنگ و خونریزی در عرصه سیاست خارجی اجرا کند. حال در دولت آینده باید شرایطی ایجاد شود تا دولت دوازدهم با تدوین شاخصهایی و با تداوم حاکمیت تفکر سیاسی و مصالحه در روابط خارجی خود را به گونهای تنظیم کند که منافع کشور تامین شود.دولت بعد باید با در نظر گرفتن اصل حاکمیت تفکر سیاسی به جای تفکر نظامی در سیاست خارجی، شرایط سیاسی ایران چه در داخل و چه در و چه در عرصه بینالمللی را تبیین کند و توانمندیها و منابعی را که میتوانیم در سیاست خارجی مصرف بکنیم شناسایی و معرفی کند تا بتواند یک سیاست کارآمد در حوزه روابط خارجی دنبال کند، که هم تنشهای ایران در صحنه بینالمللی را کاهش دهد و هم زمینه توسعه کشور را فراهم کند.دولت یازدهم به گفته شما وظیفه احیای یک پیکره نیمه جان را در سیاست خارجی بر عهده داشت، اما در عین حال در همان مراحل احیا، در دوران این دولت هم شاهد هستیم که ضربههای دردناک دیگر هم به سلامتی سیاست خارجی کشور میخورد که بارزترین آن مساله روابط با عربستان سعودی و کشورهای اقماری آن است، به اعتقاد شما دولت یازدهم تا چه اندازه توانستهاست در برابر این ضربهها مقاومت کند یا اینکه برای ترمیم آثار آن بکوشد؟قبل از هر چیز باید در نظر داشتهباشیم سیاست خارجی یک مقوله حاکمیتی است، در همه دنیا به این شکل است، در هر نوع حکومتی چه دموکراسی چه هر نظام سیاسی دیگری، دولتها در عرصه سیاست خارجی فعال مایشا نیستند، بلکه حکومتها هستند که در چند مقوله از جمله سیاست خارجی را تعیین خط مشی و سیاستگذاری میکنند.در ایران هم ما نمیتوانیم فقط دولت را به عنوان قوای مجریه در این جریان به تنهایی مورد ارزیابی قرار بدهیم. اگر بحث ما ارزیابی عملکرد دولت یازدهم باشد، یک بحث مجزایی داریم و اگر بحث سیاستهای کلی نظام در عرصه سیاست خارجی را مورد ارزابی قرار میدهیم، آنگاه موضوع بحث تغییر میکند. در مقوله سیاست خارجی با دستگاه عامل خارجی آن، که در اینجا وزارت امورخارجه است، متفاوت است. تصمیمگیر و تصمیمساز در عرصه سیاست خارجی چندین ارگان مختلف هستند، ولی دستگاه عامل سیاست خارجی است که هم باید به فکرسازی و سیاستسازی کمک کند و هم اجرا کننده سیاستهای تدوین شده در نظام یا مجموعه نهادهای حاکمیتی باشد.اگر نظرتان معطوف به کل سیاست خارجی باشد، باید بدانیم که سعودیها به دلایلی هم دلایل داخلی و هم دلایل منطقهای و بینالمللی تصمیم خودشان را برای رویارویی با ایران گرفتهبودند، در برابر ما باید توجه بکنیم با توجه به منابعی که داریم و چالشهایی که پیش رو داریم و اهدافی که دنبال میکنیم قصد داریم این منابع را به کدام بخش تخصیص بدهیم. باید بررسی کنیم اولویتبندی مسائل و مشکلاتمان به چه شکل است. اگر ما دنبال اقتصاد مقاومتی هستیم، اقتصاد مقاومتی نیاز به منابع مالی و معنوی دارد، این منابع مالی و معنوی درون کشور با محدودیت روبرو است در نتیجه ما در نگاه به بیرون باید ببینیم که اولویت ما در چه زمینهای است. اگر هدف ما اقتصاد مقاومتی، دروننگری و مقاوم سازی اقتصاد است، در نتیجه ما نمیتوانیم بودجه و منابع زیادی را به علائق، امیال و سلایق سیاست خارجیمان که حتی ممکن است به حق هم باشد، اختصاص بدهیم. حتی گاهی ممکن است برخی از علائق ما در سیاست خارجی در بلندمدت تامین کننده منافع ملی و امنیت ملی برای کشور باشد، اما در هر زمان برای سرمایهگذاری روی یکی از علائق سیاست خارجی باید نهادهای حاکمیتی سیاستگذار در عرصه روابط خارجی، تصمیم بگیرند که اولویت کشور در آن موقعیت چیست. آیا ما مثلا قصد داریم در زمینه زیرساختهای اقتصادی کشور سرمایهگذاری کنیم؟ آیا دنبال بهبود سیستم اجتماعی و از بین بردن ناهنجاریها هستیم؟ یا اینکه دنبال برخی علائق در سیاست خارجی هستیم؟ هر چند که این علائق ممکن است ضروری باشند، اما اولویت آنها برای کشور در عرصه سیاستگذاری بسیار مهم است. در ضمن نباید فراموش کرد وقتی از علائق و امیال در سیاست خارجی صحبت میکنیم، روش و راه رسیدن به این علائق بسیار مهم است. زمانی هست که یک دیپلمات یا فرد سیاسی راه رسیدن به هدف امنیت ملی را در عرصه سیاست خارجی چیزی فرض میکند، در شرایطی که یک فکر نظامی یا شخصیت نظامی ممکن است راه حل دیگری را پیشنهاد بکند.بنابراین به عقیده من در صحنهای که شما مثال زدید، یعنی در مورد سیاست خارجی در منطقه، تنها اختیار دست دولت نبودهاست. با این حال دولت و به نمایندگی از دولت وزارت امور خارجه باید خیلی صریحتر و سلیستر و مشخصتر بیاید مسائل سیاست خارجی را، چه منطقهای و چه بینالمللی با مجموعه نظام و افکار عمومی مطرح بکند تا اولویتها مشخص باشد. تا دولت بعدی بتواند بر اساس یک صحنه مشخص و تبیین شده برنامهریزی و سیاستگذاری کند.
به اعتقاد شما در میان نامزدهای انتخاباتی که برای در اختیار گرفتن پست ریاست جمهوری دولت دوازدهم نامزد شدهاند تا چه اندازه تواناییهای لازم برای اجرای سیاستهای موثر برای بهبود وضع سیاست خارجی کشور وجود دارد؟متاسفانه هنوز تا جایی که در برنامههای تبلیغاتی دیدهشدهاست، برنامههای مشخصی در مورد سیاست خارجی از سوی نامزدهای ریاست جمهوری بیان نشدهاست. در عین حال در دور اول مناظرههای تلویزیونی هم از آنجا که موضوع اصلی بحث به مسائل اجتماعی و اقتصادی مربوط بود چیزی در مورد برنامههای نامزدها در عرصه سیاست خارجی بیان نشد.همانگونه که گفتم به اعتقاد من ابتدا وزارت خارجه باید وضعیت و شرایط موجود در عرصه بینالمللی را برای تصمیمسازی دولت آینده کاملا تبیین کند. افرادی که قصد دارند خودشان را در معرض رای مردم قرار بدهند باید در مقابل مردم قرار بگیرند، برنامههای دقیق و جامعی داشتهباشند و بگویند که در سیاست خارجی در مسائل منطقهای این اهداف را داریم، این منابع را در اختیار داریم و با تخصیص این منابع از این راه مشخص میتوانیم به اهدافمان برسیم. نباید مسائلی که در تبلیغات انتخاباتی مطرح می شود گنگ، مبهم و شعاری باشد بلکه باید دقیقا بر اساس برنامههای مشخص با تعیین منابع، راهکارها و اهداف باشد.
فکر میکنید دستگاه سیاست خارجی کشور به عنوان مسوول اجرای سیاستهای کلی حکومت در عرصه سیاست خارجی تا چه حد در دولت یازدهم موفق عمل کرد؟من باز هم عرض میکنم که دولت یازدهم واقعا مشغول عمل احیای جسد بیجان سیاست خارجی بود. یعنی تنها اولویتی که وجود داشت زنده نگه داشتن و احیای سیاست خارجی بود.اگر زمانی شرایط عادی بود و دولت یازدهم در سال ۹۲ یک شرایط نرمال و یک کشور نرمال را تحویل گرفتهبود، اگر زیرساختهای سیاست خارجی کشور نه تنها لطمه نخوردهبود بلکه شخم زده نشدهبود، حرکات احساسی رییس دولت نهم و دهم در رفتن به کشورهای خلیج فارس، شرکت در اجلاس قطر بدون زمینه و برنامه، رفتن و نشستن زیر پرچم شورای همکاری و امثال اینها یا نامهنگاریهای بیمورد و سفر های متعدد به نیویورک و نشستن یک هفتهای برای ملاقات با اوباما! اگر این اتفاقات رخ ندادهبود شاید میشد امروز از این نظر قابل بررسی بود. در حقیقت به عقیده من در بهترین حالت در آن دوران زیرساختهای سیاست خارجی تخریب شدهبود، باید گفت در واقع زیرساختهای وزارت خارجه شخم خوردهبود.شما وقتی که اعتماد عمومی را از دست میدهید، وقتی که رییس دولت میآید و مطلبی را مطرح میکند و که کاملا زائیده توهم و دروغ است و فیلمش در تمام دنیای مجازی پخش میشود و برابر خبرنگار آمریکایی مستقیم و صراحتا میگوید من چنین حرفی نزدهام، چنین چیزهایی عملا باعث از میان رفتن اعتماد و اطمینان میشود دیگر اعتمادی بین سیاستمداران نمیماند، اعتمادی بین دیپلماتها نمی ماند. حتی در بین نیروی انسانی هم اعتماد وجود نخواهد داشت.بدتر از همه ایجاد دستگاه موازی با وزارت امور خارجه در دوره دولتهای نهم و دهم بود، همه کشورها سعی میکنند دستگاه سیاست خارجیشان منزه و پاک و مستقل باشد، ولی ما اینجا آمدیم یک سری شغلها و پستهایی را تعریف کردیم و افرادی را در خارج از وزارت خارجه به آن پست گماردیم که مثلا تنظیم کننده روابط ما باشند.در آن دوره از بدنه سیاست خارجهمان که میلیونها دلار و میلیاردها تومن هزینه تربیتشان شدهبود، اصلا بهرهای نمیبردیم، ما در آن دوران وزیر امورخارجه کشور را در حین ماموریت عزل کردیم.به عقیده من اگر این تخریب با تراکتور نباشد تخریب با بولدوزر است!این مسائل باعث شد که دولت یازدهم سیاست خارجی که تحویل گرفت نحیف، ضعیف و شخم خورده باشد. با این وضعیت همینقدر که احیا انجام شد، البته نباید فراموش کرد که شرایط بینالمللی هم به ما کمک کرد، مثلا آنچه در غرب به بهار عربی مشهور شد به ما کمک کرد که بتوانیم مسائلمان را بهتر ارزیابی کنیم و مطاعمان را گرانتر بفروشیم. شرایطی که در آمریکا وجود داشت به ما کمک کرد.متاسفانه ولی به دلیل همان اقداماتی که دولتهای نهم و دهم انجام دادند، ما نتوانستیم از فرصتها به خوبی استفاده کنیم. همین شرایطی که ما الآن داریم عملیات احیا به خوبی انجام شدهاست. امید ما این است که دولت دوازدهم با استفاده از ظرفیتهای موجود کشور با استفاده از ظرفیت نخبگان، نهادهای دانشگاهی و مراکز مطالعاتی بخش خصوصی و با بهره بردن از افراد، مجموعهها، افراد، گروهها و از همه مهمتر سازمانهای مردمنهادی که در عرصه سیاست خارجی فکرسازی میکنند، برنامه جامعی برای بهبود شرایط سیاست خارجی کشور ارائه دهد و این برنامه را با موفقیت اجرا کند.تاريخ و ساعت ارسال: 1396/02/09 23:34:06
منبع: نشریه الکترونیکی امید ایرانیان
نوشتن دیدگاه