غول کنکور دیگر ابهت گذشته را ندارد و داوطلبان بیشتری پذیرفته می شوند اما آقای توکلی مثل همه سی و اندی سال گذشته باز بر صفحه تلویزیون ظاهر می شود و برای کنکوری ها توصیه هایی دارد... عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هر چند غول کنکور دیگر ابهت و مهابت گذشته را ندارد و شاخ های  آن شکسته شده و انواع  دانشگاه های دولتی، خصوصی، آزاد، غیر انتفاعی، پردیس و علمی – کاربردی آرزوی راه یابی به دانشگاه  را بر کثیری و در مقاطعی بر همه داوطلبان محقق می سازند و اگر چه نزد عده ای  هم آش دهان سوزی نیست  و برای پسران کار و درآمد بیشتر اهمیت دارد تا صرف مدرک اما همچنان تیرماه که می رسد نزدیک به یک میلیون جوان دغدغه کنکور دارند و خانواده هاشان نیز درگیر این تلاش یا تکاپو یا اضطراب می شوند. این گفتار اما درباره کنکور نیست. درباره « آقای کنکور» یا  « پدر کنکور» است و حتی درباره آقای کنکور هم نیست. زیرا دکتر حسین توکلی را که هر سال در این ایام می بینیم بیش از آن که به یاد کنکور بیفتیم « گذر زمان» برای ما تداعی می شود که زمان چگونه می گذرد و به تعبیر شاملو « اینک، موج سنگین گذرزمان است که می گذرد». برخی رخدادها یا مناسبت ها  یادآور گذر زمان اند. هم چنان که بسیاری از خاطرات ما به جام های جهانی فوتبال گره خورده که هر 4 سال یک بار برگزار می شود و به یاد می آوریم زمانی را که این بازیکنان اسطوره های ما بودند و ما کودکانی که  آنان را بسیار بزرگ تر می پنداشتیم و بعد هم سن شدیم و زمان که گذشت سن و سال ما بالا تر رفت و جام جهانی ها خاطره شد. حالا حکایت این آقای حسین توکلی است که وقتی او را  می بینیم بیش از ان که به یاد کنکور بیفتیم گذر زمان در ذهن ما تداعی می شود. نویسنده این سطور به 34 سال قبل بازمی گردد و تصویر آقای کنکور را به خاطر می آورد که موی سپیدبر چهره نداشت و با اکنون مقایسه می کند که موی سیاه بر چهره ندارد. هر سال وقت کنکور که می رسد و او از لزوم «همراه داشتن مداد سیاه نرم مشکی در جلسه آزمون» می گوید چه بسا مادران و پدرانی که خاطره کنکور خود را به خاطرمی آورند و این روزها در حال آماده سازی فرزندان خود هستند. البته ظاهرا سابقه آقای کنکور از 34 سال ما هم بیشتر است. خود کنکور البته از سال 1348 برگزار شد و امسال 48 ساله می شود و چند سال بعد « حسین توکلی» وارد « مرکز آزمون شناسی » می شود و پله گله تا عالی ترین رتبه سازمان سنجش آموزش کشور را هم طی می کند. اگر چه در سال های اخیر کار اجرایی نمی کند و تنها مشاور است:  «هنگامی که وارد سازمان سنجش شدم – که البته در آن زمان "مرکز آزمون شناسی" نام داشت - دانشجوی مقطع کارشناسی رشته روان شناسی بودم و عصرها به صورت پاره وقت در آن مرکز فعالیت می کردم. هنگامی که به مرکز آزمون شناسی برای کار مراجعه ‌کردم به مسئولین این مرکز اعلام کردم که علاقه مندم تمام امور مربوط به کنکور را فرا بگیرم و سعی کردم در وظایفی که بر عهده‌ام گذاشته شده بهترین باشم.» آرزوی او هم جالب است:   « یکی از آرزوهای من این است که یکی از کنکورهای کشور چین را برگزار کنم زیرا در این آزمون بیش 10 میلیون نفر شرکت خواهند کرد! کنکوری که در کشور ایران برگزار می‌شود در همه جای جهان معتبر است و می‌توانم قسم بخورم که این کنکوراز لحاظ فنی، علمی و اجرایی از کشورهای ترکیه، ژاپن، چین بهتر است. حتی کشور ایران یکسال برای کشور افغانستان کنکور برگزار کرد». افراد غالبا از دیدن او به یاد کنکور می افتند و حتی دلهره می گیرند. من اما نه به یاد توصیه های او و 34 سالی که هر سال در این روزها در رسانه ها می بینم نمی افتم. چون ان سال ها هر چه بود تمام شد و مراحل مختلف دیگر زندگی را تجربه کرده ایم. سیمای آقای کنکور مرا به یاد گذر زمان می اندازد و این که ناگهان پیر می شویم و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابیم. امروز که ساعت یک بعد از ظهر سیمای دکتر حسین توکلی را در شبکه خبر می دیدم پیش و بیش از این که به یاد کنکور بیفتم و این که 34 سال گذشته یا این بحث که آیا بهتر نیست بار دیگر به برگزاری آزمون جداگانه برگردیم یا بر توقف آمار داوطلبان بر رقم یک میلیون نفر در سال های اخیر درنگ کنیم یا این موضوع را پیش کشیم که دانشگاه ها مسوول شغا فارغ التحصیلان هستند یا نه، گذر عمر را به تماشا نشستیم. حافظ سروده بود: بنشین به لب جوی و گذر عمر ببین و شاید بتوان گفت: بنگر به آقای کنکور و گذر عمر ببین!