کد خبر: 13440
منتشر شده در چهارشنبه, 30 تیر 1395 12:45
داستان ضرب المثل آنچه تو از رو می خوانی من از برم یکی بود یکی نبود . فروشنده ی دوره گردی بود که به روستاها می رفت و جنس خرید و فروش می کرد .روزی به خانه ی یک مرد روستایی رفت ، مرد برای او چایی آورد . دوره گرد چشمش به گربه ای افتاد که از یک کاسه ی سفالین گران قیمت آب می خورد .او که فهمیده بود ظرف...
داستان ضرب المثل آنچه تو از رو می خوانی من از برم
یکی بود یکی نبود . فروشنده ی دوره گردی بود که به روستاها می رفت و جنس خرید و فروش می کرد .روزی
به خانه ی یک مرد روستایی رفت ، مرد برای او چایی آورد . دوره گرد چشمش به
گربه ای افتاد که از یک کاسه ی سفالین گران قیمت آب می خورد .او که
فهمیده بود ظرف عتیقه است به مرد روستایی گفت :چه گربه ی نازی آن را به من
می فروشی ؟ روستایی گفت قابل ندارد ، صد تومان می شود دوره گرد گفت اشکالی
ندارد و صد تومان داد و دوباره گفت : اگر ممکن است ظرف آب این گربه را هم
بدهید که به آن عادت کرده ظرف را برداشت و مشغول خواندن نوشته های داخل آن
شد.
مرد روستایی گفت : این کاسه را نمی فروشم تو هم برای خواندن نوشته زحمت نکش من از برم .روی
کاسه نوشته : کاسه ای که باعث می شود هر روز یک گربه ی بی ارزش را صد
تومان بفروشی از دست نده... از آن زمان به بعد به کسانی که حیله گری می
کنند می گویند : آنچه تو از رو می خوانی من از برم .
نوشتن دیدگاه