خبرگزاری فارس ـ گروه هنر (مهدی ارجمند، منتقد و مدرس سینما) نمایش «روال عادی» یک نمایش هوشمندانه است. طنازی ژان کلود کریر در بازی با مفهوم قدرت و باژگونی وضعیتها در یک موازنه دراماتیک که هردو شخصیت آن خطا کار هستند, موقعیت ابزورد و در عین حال عمیقا انتقادی را بوجود آورده که هجویه ایست در شرح حکومتهای توتالیتر شرق.خاکی با ظرافت جوهره فلسفی متن را به صحنه برگردانده است. کریر ذات رآلیته را زیر سوال میبرد و تخیل را دخیل در ایجاد واقعیت جعلی (ثانویه) میداند. به زعم او, واقعیت چیزی جز پندار یا برداشت ذهنی ما از رویدادها نیست. به همین دلیل خبر چین میتواند یک موقعیت بحرانی را به شکل معکوسش بدل کند و شکارچی یا کمیسر را در وضعیت شکار یا طعمه قرار دهد. طنازی مولف فرانسوی در همین معکوس کردن تدریجی وضعیت های بشری است. نکته مهمی که تاریخ به انسان میاموزد. هیچ شرایط هژمونیکی ابدی نیست و حاکم همانقدر اسیب پذیر است که محکوم کنونی میتواند بالذاته قدرتمند باشد. با این وصف نمایش بدون شعارهای ایدیولوژیک مرسوم به بطن ناپایداری قدرت اشاره میکند و آن را با مفاهیمی چون مصلحت و خطا پذیری انسان پیوند میزند. کریر میگوید انسان خاطی با حربه زیرکی و نوعی هوش اهریمنی, گناه را به امری ذاتی در وجود انسان منتسب میکند و قباحت آن را از بین میبرد. در این حالت به تعبیر داستایفسکی هر امری مجاز است و رذیلت به فضیلت تبدیل میشود. همان ایده ای که برشت و دورنمات هم بگونه ای دیگر آن را تایید میکنند. تراژدی انسان مدرن در این است که به جای پوشاندن و شرم از خطاکاری، به دنبال توجیه و افتخار به آن اعمال, از طریق آشنازدایی از مفهوم گناه یا خطا کاری  است. «روال عادی» اشاره ای به عادی شدن روابط نامالوف در دنیای جدید و وهم انگیزی دارد که بقول فرانسوا لیوتار مرز میان حقیقت و مجاز در آن قابل تشخیص نیست. موسیقی الکترونیک ابتدای نمایش یاد آور اثار کلاوس شولتز و تنجرین دریم, انتخاب با مسمایی است و ذهن را آماده یک چالش دینامیک میکند. ایکاش بلندگوهای سالن با پارازیت این قطعه خوب را زایل نمیکردند. حضور هردو کاراکتر قابل اعتنا است. کمیسر(کورش سلیمانی) صریح و گویا بازی میکند و خبرچین (مسعود دلخواه) سیال و دینامیک. برایم جالب بود که شوریدگی و پرخاشگری قدیمی بازیگران متد را در بازی دلخواه عزیز نمیدیدم و در عوض دقتی هوشمندانه با مینیاتوریسمی خلاقانه در اجرایش بهم آمیخته بود. طنز و هوش و نوانس، جای شور و انفجار و پالس (مولفه های سنتی متد) را گرفته بود. نوانس را به معنای نوسانات ظریف حسی /عضلانی بکار می برم که با پرش های ذهنی و مکث های عامدانه ضمیر آگاه همراه شده بود. دلخواه عزیز بازیگر شیرینی است! این اولین بار بود که بازی اش را از نزدیک می دیدم. او بداهه را مهندسی می کند! به غیر از چند بار که از پارتیتور خارج شد و خلق الساعه برگشت در بقیه لحظات به متن وفادار بود و به طرز عجیبی میزان را حفظ میکرد. یعنی در عین بکارگیری تموج و نوانس و زیر و بم های لحن و کلام، در یک گام (مینور) می نواخت. (البته قطعا متورانسن/خاکی در این زمان بندی و حفظ میزان نقش مهمی داشته است). دلخواه تغییر لحن و مترونوم کاراکتر را به خوبی اجرا می کرد و شگفتا که خویشتندار بود و ریز مینواخت و تقریبا هیچ جا بالا نرفت و دقیقا زیرک و کمی محتاط شخصیت خبر چین را بازسازی کرد. بازی با اشیاء اش عالی بود و البته دست چپش بسیار فعالتر از دست راست عمل میکرد که کمی غیر عادی بنظر میرسید. میتوانم این عدم بالانس را به راست مغز بودن این کاراکتر(خبرچین) نسبت دهم. آدمهای خیال پرداز بدلیل فعالیت غالب پاره راست مغز، واکنش های بیشتری در طرف چپ بدن خود دارند. اما خبر چین در عین حال که متوهم و خیال پرداز جلوه میکند بسیار زیرک و منطقی هم هست. بنابراین راز بقای او در حفظ روال عادی یا همان اکیلیبر کاراکتر (تعادل در حین بندبازی) است.استرس نیم ساعت اول حضور خبرچین را به پای تردیدهای ذهنی پرسوناژ میگذاریم که در محضر بازرس میتوانست دچار انقباض عضلانی شده و دست راستش از کار بیفتد. در ادامه کار اما دلخواه از لاک دفاعی در آمد و طنازانه بر نقش سوار شد. به او و کوروش سلیمانی تبریک میگویم و همچنین به خاکی بخاطر انتخاب بجای این متن و کارگردانی نامریی ولی دقیق که معطوف به درام هوشمندانه روی صحنه بود. دیدن این نمایش خوب را از دست ندهید. انتهای پیام/