در این مطلب آمده است: ساعت هفت و نیم صبح روز پنجشنبه هفتم تیر ماه، اولین روز برگزاری آزمون سراسری است و داوطلبان رشته های علوم ریاضی و انسانی با هم رقابت می کنند. به سمت حوزه برگزاری آزمون سراسری می روم در آنجا بعضی از داوطلبان با خانواده و تعدادی هم تنهایی در حوزه امتحانی حاضر شده اند، داوطلبی از رشته علوم انسانی با یک بطری آب و یک جامدادی و کمی خوراکی در دست، دستان پدر و مادر را می فشارد و زیر لب صلوات می فرستد و سپس به جلسه آزمون می روند. دختری در کنار پدرش ایستاده و نگاهی به قامت و چهره محکم پدر می کند و با بغض به پدرش می گوید « بابا برام دعا کن »، همچنین دختر دیگری در آنجا بود که وسایل اضافی اش را به دست مادرش داد و و مادر را بغل کرد و وارد حوزه امتحانی شد. در این میان کسانی هم بودند که خیلی برایشان این آزمون با امتحان های مدرسه فرقی نمی کرد برای مثال پسری که ظاهراً از تمام دنیا آزاد و فارغ است و با خیال راحت و گام هایی آرام به سمت درب محل برگزاری آزمون می رود.با اعلام اینکه' درب حوزه برگزاری آزمون بسته می شود' از طرف نگهبان حوزه امتحانی، داوطلبان به تکاپو افتاده و وارد جلسه آزمون می شوند و خانواده ها با زمزمه 'توکلت به خدا باشد' فرزندان را راهی جلسه کنکور می کنند.پس از رفتن داوطلبان به جلسه کنکور و بسته شدن درب های حوزه امتحانی، حالا پدر و مادرها به گوشه و کنار می روند و جایی برای نشستن پیدا می کنند و با هم درد ودل می کنند.در این بین بعضی از مادران از کیف خود کتابهای دعا را درمی آورند و مشغول خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل و... می شوند. عده ای دیگری تسبیح در دست گرفته اند و ذکر صلوات می فرستند، کسانی هم مشغول حرف زدن با یکدیگر حرف میزنند.پس از مدتی نزدیک شدن صدای آمبولانس، در دل والدین نگرانی ایجاد می کند و آنها سمت درب ورودی می روند و از نگهبان پرس وجو می کنند ولی نگهبان حوزه امتحانی در پاسخ به آنها می گوید که برای یکی از مراقبان مشکلی پیش آمده است.والدین هرازگاهی به درب ورودی نگاه می کردند، با اینکه می دانستند هنوز زمان زیادی تا پایان جلسه باقی مانده است، گاهی هم به ساعت ها و گوشیشان نگاه می کردند، می توان گفت ثانیه شماری می کردند در حالی که زمان برایشان خیلی طولانی می گذشت. ساعت ها نزدیک 12 می شود و هوا گرمتر می شود و خانواده ها با اینکه از گرمای هوا کلافه شده اند، بازهم منتظر هستند تا همراه فرزندشان به خانه بروند. با گذر زمان تعداد ماشین ها و خانواده ها در حوزه امتحانی بیشتر می شود. همه در درب جلسه آزمون منتظر خروج فرزندشان می شوند و بالاخره نفر اول از جلسه خارج می شود و تعدادی از خانواده ها دور او را می گیرند و از آزمون می پرسند. او هم در جواب آنها می گوید خداروشکر خوب بود ولی بعضی از دروس سخت بود، کم کم تعداد بیشتری از داوطلبان از جلسه خارج می شوند و به سمت خانواده ها می روند.یکی بر لبانش خنده است و دیگری پر از بغض است. یکی مادر را بغل می کند و دیگری دست پدر را می گیرد، یکی هم آه می کشد و افسوس... . همچنین به سراغ داوطلبان رفتیم و درباره آزمون از آنها پرسیدیم که در ادامه می خوانید.داوطلب پسری درباره آزمون گفت ' در کل خوب بود و از خودم راضی هستم و امیدوارم رتبه خوبی بیاورم ؛ از یکی از داوطلبان پرسیدم 'اگر رتبه خوبی نیاوردی چه می کنی؟' او گفت: 'در هر صورت به دانشگاه می روم حتی اگر رشته اقیانوس شناسی یا آبیاری گیاهان دارویی باشد' به جمع عده ای از داوطلبان که در حال صحبت درباره کنکور بودند، رفتیم و از چگونگی سؤالات پرسیدیم و آنها در پاسخ به ما گفتند: سؤالات عمومی بسیار سخت بود به خصوص درس ادبیات و دیگری گفت به نظر من دروس اختصاصی سخت تر بود.یکی از داوطلبان رشته ریاضی هم گفت: 'سؤالات دیفرانسیل را سخت داده بودند' کم کم جلوی حوزه امتحانی خلوت می شود و همهمه ها کم می شود و داوطلبان و خانواده ها به خانه هایشان می روند. در چشم های بعضی از داوطلبان امید می درخشد و در چشم های برخی دیگر استرس موج می زند. بعضی ها در کنار نگرانی از آینده خود احساس خوبی دارند؛ احساس فراغت از دورانی که تلاش هایی چه کم و چه زیاد به پایان رسیده است، افرادی هم افسوس داشتند که فرصت آنها به اتمام رسیده است.گفتنی است؛ روزنامه همدان پیام به مدیرمسئولی نصرت الله طاقتی احسن در همدان چاپ و منتشر می شود.1181/2087 انتهای پیام /*