این داستان جالب زیرکی خلیفه دوم عباسی را نشان می دهد. میگویند منصور دوانیقی خلیفه دوم عباسی بعد از انتقال پایتخت به بغداد تصمیم گرفت برای دفاع از  پایتخت ،   گرداگرد  آنرا حصار کشی کند .   برای تامین هزینه  تصمیم خاصی اتخاذ کرد.  در شهر اعلام کرد که قرار است  سرشماری شود  و هر کس به تعداد اعضای  خانواده یک سکه نقره دریافت خواهد کرد. مردم که از مالیات ها خسته شده بودند از این خبر شادمان شدند .  وقتی مامور ثبت می آمد،  بسیاری  اعضای خانواده خود را   حتی بیشتر  اعلام می کردند . مثلا آنکه   اعضای خانواده اش چهار نفر بود  ؛ تعداد را  هشت نفر  اعلام کرده  و هشت سکه نقره می گرفت  .   مامور  هم بعد از دادن  سکه ها، پلاکی را در  سردر خانه نصب می کرد و تعداد اعضای خانواده  را روی آن  حک می کرد. خلاصه بعد از اتمام سر شماری مردم از نتیجه  خوشحال بودند. مدتی بعد از اتمام سر شماری ،  خلیفه حکمی صادر کرد که : ” به منظور حفظ مملکت و دفاع از کیان کشور و ایجاد امنیت ،  ما خلیفه مسلمین تصمیم گرفتیم که بر گرداگرد شهر دیوار بکشیم . بنابر این هر یک از سکنه شهر می بایست برای تامین امنیت یک سکه طلا پرداخت نماید. ” بیچاره مردم  دروغگوی شهر  که تازه فهمیدند چه فریبی خورده اند. حال  آنکه که تعداد اعضای خانواده را زیادتر  گفته بود و به ازای هریک هم  ،  یک سکه نقره گرفته بود؛   می بایستی به ازای هر نفر،  یک  سکه طلا  می پرداخت !