در اینجا متوسل به دین و اعتقادات دینی شدند و در عین حال نسبیت را هم نفی نکردند که هر کس می تواند از نظری به پیش فرضی قائل باشد. ناگاه به ذهنم آرم و شعار ال. جی (LG) آمد که به معنای این است که زندگی خوب است. اصل زندگی خوب است واقعی است ونسبی نیست. من برای این که بحث آنها تکمیل شود گفتم از این شعار (آرم) استفاده کنم که اگر چه برای مصنوعات مادی در نظر گرفته شده ولی می تواند پیامی فلسفی داشته باشد و البته هر فرد هشیاری از همه چیز می تواند درس بگیرد. به این معنا که انسان که به دنیا می آید برای زندگی می آید یعنی زندگی خوب است و هر کس می خواهد بماند و زندگی کند و این همانیست که در گذشته قدما صیانت نفس را به عنوان اولین ارزش و اصل زندگی در نظر می گرفتند. پس بهترین و اولی ترین پیش فرض که در زندگی انسان مطرح است و زمان و مکان نمی شناسد و همه آن را قبول دارند این است که زندگی خوب است و برای همه خوب است و همه به دنیا آمده اند که بمانند. از این به بعد هر تلاشی برای زنده ماندن مطلوب است و برای آن هر کس هر تلاشی انجام دهد خوب است. حتی به اصطلاح اگر اکل میته (خوردن گوشت مردار در زمان اضطرار) هم بکند بر او حَرَجی نیست. انسان با ورود به دنیا، زندگیش با تجربه آغاز می شود. انسانها اگر همه بخواهند برای زنده ماندن خود تلاش کنند اگر مزاحمتی برای هم نداشته باشند که باز بحثی نیست و به صورت فردی هم خیلی نمی توانند محیط زیست را تخریب کنند.. اما اگر تزاحم منافع ایجاد شد ناگزیر از توافق و وضع مقررات و پایبندی به آنند. اما از آنجا که دید آنها محدود است قطعا توافقاتشان مقطعی و موردی خواهد بود. در این جاست که اعتقاد به مقرراتی محکم تر از مبدائی برتر از توافقات موردی لازم است. عقل و معقولیت که اصل آن برگشت به تشخیص تفاوت بین خوب و بد و یا خوب و خوب تر و یا بد و بدتر است بر اساس همان محور اولیه «زندگی خوب است» و «ما باید بمانیم» شکل می گیرد. تا اینجا هیچ بحث دین مطرح نیست. اما چون بشر دارای تمایلات زیاده خواهانه است (که نمونه هایش را به وفور در جهان امروز هم می بینیم) به ناچار هم نمی تواند بی غرضانه قانون وضع ( و بعد اجرا) کند و هم افق دید او محدود است و به ناچار عقل سلیم نیاز به قوانینی از مبدئی برتر را می پذیرد. بنابراین این پیش فرض ها قبل از اینکه بخواهیم از دین کمک بگیریم برای هر انسان با قدرت تشخیص (یعنی فرق گذاری) به وجود آمده است. تشخیص تجربه های بهتر در زندگی از تجربه عینیت و نه ذهنیت آغاز می شود به این معنا که موجودات و پدیدهای جهان متکی بر ذهن من نیستند و قبل از فکر من همچون خود من وجود داشته اند آغاز زندگی و اولین فرض، واقعگرایی و نه پیشفرض است. من در کتاب «جستار هایی در هستی شناسی و معرفت شناسی» که در سال 1395 توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است به تفصیل در این باره سخن گفته ام. علاقمندان می توانند به آن مراجعه کنند