گروه فرهنگ و هنر مشرق - 11اردیبهشت‌ماه در تقویم به روز کارگر نامیده شده است با این حال بررسی رمان‌ها و آثار داستانی کشورمان نشان می‌دهد، نویسندگان بسیار کم و عموماً گذرا به این مسأله پرداخته‌اند و عموماً اثری مستقل که بشود آن را در زمره ادبیات کارگری طبقه‌بندی کرد به انگشتان دست هم نمی‌رسد. در اقتراحی از پنج نویسنده دو سؤال پرسیدیم. اول این که چرا در آثار نویسندگان ما عموماً از قشر کارگر خبری نیست؟ و دیگر این که چرا ادبیاتی که تولید می‌شود نمی‌تواند واقعیت جامعه کارگری را نشان دهد؟ این گزارش را بخوانید: پارسی نژاد: نویسندگان ایرانی به مسائل اجتماعی بی‌توجه هستند آقای کامران پارسی نژاد نویسنده و منتقد در این‌باره معتقد است: متأسفانه نویسندگان ایرانی به بسیاری از مسائل اجتماعی چون کودکان کار، میزان بی‌سوادی، فقر، رفاه و مشکلات جوانان توجه ندارند و بی‌شک دانش پرداختن به این مسائل را ندارند چراکه نویسنده باید جدای نوشتن داستان و آشنایی با شگردهای داستان‌نویسی جامعه‌شناس هم باشد برای همین جای تعجب نیست که به ادبیات کارگری در میان هزاران مسائل اجتماعی بی‌توجهی می‌شود. در دوره معاصر تعداد انگشت‌شماری چون آقای گودینی به ادبیات کارگری توجه دارند که آن‌هم به دغدغه فردی ایشان باز می‌گردد. مشکل اساسی این است که نویسندگان ما با رشته‌های علوم انسانی چون فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ، دین و... به صورت تخصصی ناآشنا هستند و لاجرم فاقد بینش و جهان‌بینی لازم برای نگارش آثار داستانی تحلیلی هستند. آنها فکر می‌کنند فقط باید پی حادثه باشند و فضاسازی و این درد بزرگی است برای جامعه نویسندگان ایرانی. دست کارگر کارخانه خودکار سازی کیان که برای نویسندگان، نوشت افزار می سازد... رشیدی مهرآبادی: روح حاکم بر ادبیات امروز به کافه‌نشینی تمایل دارد میثم رشیدی که به‌صورت همزمان نویسنده و روزنامه نگار است، هم دیدگاه جالبی در این باره دارد: اصولاً در ادبیات ما نوعی روشنفکری غربی رسوخ کرده که با کار و تلاش نسبت مشخصی ندارد. روح حاکم بر ادبیات امروز ایران، به فضای دودآلود کافه و عزلت‌نشینی تمایل بیشتری دارد تا کار و تلاش و کوشش و شاید بتوان دلیل اصلی نبود ردی از جامعه کارگری در ادبیات را در این موضوع پیدا کرد. البته برخی نویسندگان ازجمله آقایان محمدعلی گودینی و اکبر خلیلی که از لایه‌های کارگری برخاسته‌اند، تلاش کرده‌اند که این معضل را جبران کنند اما آثار آنها هم مثل قطره‌هایی در دریای ادبیات به چشم نیامده است. بی‌شک اگر متولیان وزارت کار، سازمان‌هایی مانند تأمین اجتماعی و امثال آن، نگاه اقتصادی‌شان را به قدر اندکی به سمت مسائل فرهنگی متمایل کنند، سهم قابل توجهی از حق جامعه کارگری در عرصه ادبیات نیز اعاده خواهد شد. جامعه کارگری نه در عرصه ادبیات که در هیچکدام از عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز ظهور و بروز جدی ندارد و فقط سال به سال باید مراقب باشیم تا اعتراض‌های صنفی‌شان برای جامعه، مشکل آفرین نباشد در حالی که با جهت‌گیریِ فرهنگی می‌شود بخش عظیمی از هزینه‌های فکری و حتی ریالی را کاهش داد.  در سال‌های اخیر، جامعه کارگری اگر چه تا حدودی از استضعاف مالی رهیده اما استضعاف فرهنگی‌اش با شیب کندی در حال افزایش است! سلیمی: نویسندگان تجربه زیستی کارگری ندارند علی الله سلیمی، نویسنده و منتقد ادبی در پاسخ به سؤال ما به تجربه زیست نویسنده اشاره می‌کند: تجربه زیستی، یکی از فاکتورهای اصلی شناخت مکان‌ها، آدم‌ها و نحوه زندگی آنهاست که در مرحله بعدی می‌تواند سوژه‌ای خاص و بکر برای خلق آثار ادبی و هنری باشد. از این رو، در جامعه امروز ایران که نویسندگان اغلب از قشر جامعه شهری متوسط و تحصیلکرده هستند و بسیاری از آنها در محیط‌های اداری و فرهنگی اشتغال دارند، طبعاً آثار تولیدی آنها در حوزه ادبیات هم سایه روشن‌های این فضاها را بازتاب می‌دهد و در آن، از برخی محیط‌ها و قشرها، از جمله فضاهای کارگری چندان خبری نیست. در این گونه آثار، کارگران اگر حضوری هم در آثار ادبی داشته باشند، حضور حاشیه‌ای است و معمولاً به عنوان شخصیت‌های فرعی در قصه‌ها مطرح می‌شوند و مسائل و دغدغه‌های آنها جزو مضامین اصلی قصه نیست. از علت‌های اصلی این موضوع، نداشتن تجربه زیستی نویسندگان امروز در فضاهای کارگری است که همین مسأله باعث می‌شود، این گروه از نویسندگان به واقعیت‌های جامعه کارگری پی نبرند و خرده روایت‌های آنها از فضاهای کارگری هم اغلب شعاری و غیرواقعی جلوه کند. البته در این زمینه موارد استثنائی هم وجود دارد که نباید آنها را نادیده گرفت. به عنوان مثال، محمدعلی گودینی ازجمله نویسندگانی است که سال‌ها در محیط‌های کارگری به عنوان کارگر فعالیت داشته و در سوژه‌های داستانی خود از تجربه‌های حضور در محیط‌های کارگری بهره برده و آثار ادبی موفقی در این حوزه خلق کرده است. با این حال، تعداد این نویسندگان بسیار معدود است و برای نشان دادن فضای جامعه کارگری در ایران امروز  به هیچ عنوان کافی نیست. این مسأله به عنوان یک خلاء در فراگیر بودن موضوع‌های آثار ادبی در ایران امروز مطرح است و همت و تلاش نویسندگانی را می‌طلبد که دغدغه‌ای در این زمینه دارند و می‌تواند با ورود خلاقانه خود، آثاری به مراتب نزدیک‌تر به محیط‌های کارگری در ایران امروز خلق کند و در غنای ادبیات داستانی معاصر نقش مؤثری داشته باشند. سامانی: از نظر نویسندگان مسأله کارگران جذاب نیست خانم وجیهه سامانی، از نویسندگان جوانی است که با کتاب «خواب باران» خوش درخشیده است. وی در این باره به «صبح نو» گفت: نیاز به تکرار نیست که کارگران مظلوم‌ترین قشر جامعه ما هستند. از لحاظ موقعیت اجتماعی، قدرت اقتصادی و حتی از منظر فرهنگی. از نظر یک نویسنده، کاراکترهای داستان باید جذاب و جامعه‌پسند باشد. طوری که خواننده بتواند با آنها همذات‌پنداری کند. وقتی هنوز لفظ کارگر و شغل این قشر مظلوم و زحمتکش در جامعه ما هویت مستقل و ارج و قرب لازم را ندارد، چطور می‌توان توقع داشت طرح و پیرنگ داستانی با محوریت آنها ریخته شود و جذابیت و کشش لازم برای خواننده را هم داشته باشد؟ وقتی عموم جامعه با شنیدن لفظ کارگر، تنها چیزی که به ذهنشان متبادر می‌شود، حقوق‌های عقب‌مانده، حق بیمه‌های پرداخت نشده، ظلم و استثمار کارفرما و خلاصه شکایت و نارضایتی و تعدیل نیرو و اخراج و تجمع و تحصن... است؛ چطور می‌شود چنین موضوعی را جذاب و مخاطب‌پسند بیان کرد؟ درحالی که به نظرم تعریف درست کارگر، عمیق‌تر و ضروری‌تر از چیزی است که در جامعه ما جا افتاده... شغل شریفی که پایه و زیر بنای استقلال اقتصادی و خودکفایی هر جامعه‌ای است که باعث قدرت دولت‌ها و حکومت‌ها می‌شود. تا جایی که آنها را حتی از خطر وابستگی سیاسی نجات می‌دهد. رسولی: نویسندگان ما دریافت دقیقی از فضاهای نوین کارگاهی کشور ندارند رضا رسولی هم درباره این موضوع و سؤالات ما دیدگاه جالبی دارد: به نظر من به دو دلیل در آثار نویسندگان ما کمتر اثری از کارگر و فضای کارگری به چشم می‌خورد. اول اینکه هر اثری که خلق می‌شود متکی بر تجربیات زیستی نویسنده است. درحالی که عموم نویسندگان ما نه تجربه کارگری دارند و نه محیط‌های کارگاهی را درک کرده‌اند.  به همین دلیل اساساً یا امکان شهود و تخیل درباره کارگران و موضوعاتشان را ندارند یا اگر دراین باره بنویسند، صرفاً یک روایت تصنعی بدون روح را به مخاطب عرضه کرده‌اند. درواقع نویسنده‌ای که از قلم سنگین‌تر به دست نگرفته است چطور می‌تواند درباره آچار و چکش و بیل مکانیکی بنویسد؟ دوم این که نه مخاطبان ما و نه نویسندگان ما، دریافت دقیقی از فضاهای نوین کارگاهی کشور ندارند. به عبارت دیگر معمولاً تصور می‌کنند فضاهای کارگاهی کشور صرفاً محل تلاش بی‌اندیشه و به رنج افتادن تن کارگران است. و از این جهت چه بسا رغبتی به خواندن یا روایت رنج ندارند. در حالی که با وجود انواع سختی‌ها و مشقات محیط‌های کارگاهی و کارگری، امروز ما شاهد این هستیم که کارگران ما به اعتبار اندیشه خود، آفریننده انواع نوآوری‌ها و خلاقیت‌های حرفه‌ای و صنعتی هستند که داستان هر کدام از این رنج‌های به ثمر نشسته، خود روایتی جذاب از حرکت زندگی در مسیر اندیشه و عمل است. *صبح نو