به گزارش خبرگزاری فارس، «جرج فریدمن»، مسئول مرکز راهبردی استراتفورد در مطلبی که بر روی پایگاه خبری این مرکز منتشر کرد، به بررسی ریشه درگیری‌ها و اختلافات اخیر در اوکراین پرداخت و نوشت: اسم «اوکراین»‌ تحت اللفظی «در حاشیه» ترجمه می‌شود. اوکراین، کشوری است در حاشیه‌ی سایر کشورها که گاهی اوقات بخشی از یک کشور است و بعضی وقت‌ها، بخشی از کشور دیگر و بیشتر اوقات تقسیم شده است. در قرن 17 و 18، اوکراین بین روسیه، لهستان و امپراطوری عثمانی تقسیم شد. در قرن 19، اوکراین بین روسیه و اتریش – مجارستان تقسیم شد و در قرن 20 بخشی از اتحاد جماهیر شوروی شد. در واقع، اوکراین قرن‌ها در حاشیه امپراطوری‌ها قرار داشته است. اوکراین در دو راهی انتخاب بین روسیه و اروپا وی در بخش دیگری از مطلب خود نوشت: اوکراین امروز نیز بار دیگر در حاشیه قرار دارد. این کشور در حاشیه روسیه و اروپاست. آنچه موقعیت این کشور را منحصر بفرد می‌سازد این است که اوکراین 18 سال است که مستقل است. این طولانی‌ترین تاریخ استقلال اوکراین طی قرن‌هاست. نکته قابل توجه درباره اوکراینی‌ها این است، در حالی که آنها ظاهرا برای استقلال خود ارزش قائل هستند، اما به نظر می‌رسد در مباحث داخلی بر این موضوع متمرکز شده‌اند که به کدام نهاد خارجی باید بپیوندند. مردمی که در غرب (اوکراین) هستند می‌خواهند بخشی از اتحادیه اروپا باشند و مردمی که در شرق هستند می‌خواهند به روس‌ها نزدیکتر باشند. اوکراینی‌ها می‌خواهند مستقل باشند اما واقعا مستقل نباشند. چرایی اهمیت اوکراین برای روسیه وی ادامه داد: بسیاری از اوکراینی‌ها می‌خواهند به اتحادیه اروپا بپیوندند. از سوی دیگر، اوکراین به اندازه‌ای که برای اوکراینی‌ها مهم است برای روس‌ها نیز حائز اهمیت است. اوکراین به همان میزانی برای امنیت ملی روسیه مهم است که اسکاتلند برای انگلیس و تگزاس برای آمریکا مهم شمرده می‌شود. اگر این مکان‌ها در دست دشمن باشند، تهدیدی موجودیتی علیه هر سه کشور خواهند بود. این واقعیت، هسته زندگی اوکراینی را شکل می‌دهد.  در واقع، جغرافی، محدودیت‌هایی را علیه استقلال ملی اوکراین و در نتیجه محدودیت‌هایی را بر زندگی اوکراینی‌ها اعمال کرده است. برای روسیه،‌ اوکراین موضوع امنیت ملی است و برای یک کشور غربی، اوکراین تنها در صورتی ارزشمند است که قصد داشته باشد همکاری کند و روسیه را شکست دهد. در حال حاضر، با توجه به اینکه هیچکس در اروپا یا آمریکا به تعامل نظامی با روسیه نمی‌اندیشد، اوکراین دارایی ضروری به شمار نمی‌آید اما از دید روس‌ها، اوکراین پایه و اساس است. جرج فریدمن در ادامه مطلب خود نوشت: اوکراین دسترسی روسیه به دریای سیاه و در نتیجه مدیترانه را تحت کنترل داشت. بنادر اودسا و سواستوپول دسترسی نظامی و تجاری جنوب روسیه برای صادرات فراهم می‌ساخت. اوکراین همچنین در مسیر خط لوله صادرات انرژی به اروپا قرار دارد که نیازی تجاری و استراتژیک برای روسیه است چراکه انرژی، اهرم اولیه برای نفوذ و کنترل بر سایر کشورها از جمله اوکراین است. به همین دلیل است که انقلاب نارنجی در اوکراین در سال 2004 در شکل‌دهی به دیدگاه روسیه درباره غرب و روابط آن با اوکراین با اهمیت به شمار می‌آید. انقلاب نارنجی و معنای آن برای مسکو در بخش دیگری از این گزارش آمده است: به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در اوکراین دولت‌هایی بر سر کار آمدند که متحد روسیه بودند. در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004، ویکتور یانووکویچ، کاندیدای حامی روس‌ها در انتخابات پیروز شد که بسیاری مدعی شدند تقلب شده. معترضان به خیابان‌ها ریختند و یانووکویچ را وادار به استعفا کردند و به این ترتیب یک ائتلاف حامی غرب جایگزین او شد. روس‌ها اعلام کردند که تظاهرات مسالمت‌آمیز در اوکراین با مهندسی آژانس‌های اطلاعاتی غربی به ویژه سازمان سیا و MI6 انگلیس صورت گرفته است که پول را به حزب‌های سیاسی و سازمان‌های غیر دولتی حامی غرب تزریق می‌کردند. شکی در این نیست که پول آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به اوکراین سرازیر شد اما اینکه آیا انقلاب نارنجی نتیجه کار اصلاح‌طلبان بود یا عاملان سازمان سیا، حداقل برای ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه فرقی نمی‌کرد. او این کار را تلاشی برای محاصره کردن و شکست روسیه قلمداد می‌کرد. پوتین 6 سال بعد را صرف این کرد تا نتیجه را برعکس سازد و آشکارا یا در نهان کوشید در ائتلاف حامی غرب اختلاف ایجاد کند و دولتی حامی روسیه برپا کند. در انتخابات سال 2012، ویکتور یانوکوویچ به قدرت بازگشت و از دید روس‌ها خطر برطرف شد. جرج فریدمن در بخشی از گزارش خود نوشت: روزی که ما وارد کی‌یف شدیم، دو اتفاق در حال رخداد بود. نخست تظاهراتی برای اعتراض به سیاست مالیاتی دولتی بر پا بود و دوم، یانوکوویچ برای شرکت در نشستی با اتحادیه اروپا، در بلژیک به سر می‌برد. هر دو این اتفاق‌ها، به حزب حامیان غرب در اوکراین جان تازه‌ای داد؛ حزبی که بر روی این احتمال متمرکز شده بود که انقلاب نارنجی می‌تواند بار دیگر شکل گیرد و اینکه اوکراین باید به اتحادیه اروپا بپیوندد. به گفته فریدمن، تصور بر این است که یانوکوویچ انتخاب شده تا انقلاب نارنجی را انکار کند. حامیان انقلاب نارنجی به شدت از یانوکوویچ متنفر هستند و معتقدند او ابزار روس‌هاست. اما در لهستان دیدگاه این نیست. خبرنگاران و مقامات دولتی بر این باورند یانوکوویچ بازی پیچیده‌تری را اجرا می‌کند و می‌کوشد میان اروپا و روس‌ها تعادل برقرار کند. او در بخش دیگری از مطلب خود نوشت: من با گروهی از تجار و تحلیلگران مالی اوکراین دیدار کردم. آنها پیشنهاد دادند که اوکراین به دو کشور تقسیم شود، شرق و غرب. این ایده‌ برخی در داخل و خارج اوکراین است. این امر رسم همیشگی اوکراینی‌ها برای در حاشیه بودن و تقسیم شدن بین روسیه و اروپا مطابقت دارد. مشکل این است که مرز جغرافیایی مشخصی وجود ندارد که بتوان میان دو گروه تعریف کرد. انتهای پیام/ص