کد خبر: 45366
منتشر شده در چهارشنبه, 09 خرداد 1397 18:53
تا دیروز مدرسهشان یا یک کپر بوده یا کانکسی که زمستان از شدت سرما شبیه یخچال میشده و در تابستان به کوره بیشتر شبیه بوده تا مدرسه. حالا بانوی معلمی که اتفاقی گذرش به یکی از این مناطق محروم افتاده است، تمام توانش را گذاشته تا این بچهها دست کم صاحب یک مدرسه درست و درمان شوند. زهرا گیتینژاد که...
تا دیروز مدرسهشان یا یک کپر بوده یا کانکسی که زمستان از شدت سرما شبیه یخچال میشده و در تابستان به کوره بیشتر شبیه بوده تا مدرسه. حالا بانوی معلمی که اتفاقی گذرش به یکی از این مناطق محروم افتاده است، تمام توانش را گذاشته تا این بچهها دست کم صاحب یک مدرسه درست و درمان شوند. زهرا گیتینژاد که برنده اولین دوره جایزه جهانی گوهرشاد شده، همان بانوی معلمی است که این روزها در موسسه «مهرگیتی» همه هم و غمش را برای دانش آموزان مناطق محروم گذاشته است.
■ معلمی ابتدایی را دوست داشتممن از سال ۵۴ به استخدام آموزش و پرورش درآمدم. آن زمان دانشگاه قبول شدم؛ ولی به خاطر شرایطی که داشتم، ورود به دانشگاه برایم مشکل بود چون بنا به رشتهای که در آن پذیرفته شده بودم، میبایست ساعتهای ورزشی را میگذراندم که برایم محدودیت ایجاد میکرد؛ بنابراین از رفتن به دانشگاه خودداری کردم. من آموزش را انتخاب کرده بودم و با همان مدرک دیپلم سال ۵۴ در آزمون استخدامی شرکت کردم. بعد از انقلاب در حین تدریس وارد دانشگاه شدم. از همان ابتدا هم آموزگار دبستان بودم و بعدها رشته تحصیلیام هم علوم تربیتی و شاخه آموزش ابتدایی بود. ابتدایی را انتخاب کردم چون پایه است. بچهها در این دوران دنیای پاک و صادقی دارند و شخصیتشان بخوبی شکل میگیرد تا جایی که شما میتوانید تأثیر تربیتی معلم را در آنها ببینید.
■ استقبال غیرمنتظره از معلم جدیدمعلمی را با عشق شروع کردم و همچنان هم این عشق را درون خودم دارم. اولین روز تدریس من در ناحیه ۱۳تهران در منطقه امامزاده حسن و دبستان وحدت شروع شد. با اینکه من قبل از آن در مدرسه باغچه بان به صورت کارآموز مشغول بودم، اما باز وقتی که وارد کلاس شدم، هیجان زده بودم و نکته جالب برایم استقبال همکاران و شاگردانم بود. من معلم جدید آن کلاس بودم. آن روز به بچهها دیکته گفتم و بعد از آن دیدم که همه بچهها دور من جمع شدند و از من تشکر کردند. میگفتند که دیکته را خیلی آرام و ملایم برایشان گفتم. همان روز بود که فهمیدم برای نتیجه بهتر در آموزش بچهها حتماً باید با آنها ارتباط برقرارکرد و از طرفی باید موقعیت آنها را نیز درک کرد؛ چون هر کدام از این بچهها در خانوادههای متفاوت و با تربیتهای متفاوت بزرگ شدهاند و شما موظف هستید که موقعیت این بچهها را دریابید و به آن اهمیت بدهید.
■ یک طرح جهانی باعث و بانی خیر شدچندین سال بعد به صورت داوطلبانه در طرحی به نام «آموزش جهانی» شرکت کردم و در آن طرح به عنوان عضو هسته مرکزی انتخاب شدم. این طرح هفت استان را برای آموزش معلمان و دانش آموزان در نظر میگرفت و پوشش میداد. اغلب مناطقی که برای این پروژه انتخاب شده بود، جزو مناطق مرزی بود و من استان سیستان و بلوچستان(میرجاوه) را به عنوان منطقه آموزشی خودم انتخاب کردم. رئیس اداره آن منطقه از من تقاضا کرد به مدارس روستایی کمتر توسعه یافته بروم تا وضعیت آموزشی آنها را بررسی کنم. زمانی که به مناطق روستایی رفتم، مشاهده کردم که بچههای مدرسه روزها در مکانی که آنجا گوسفند نگهداری میشود، درس میخوانند. زمانی که وارد آن مکان شدم تا با بچهها صحبت کنم، آنها هیچ ارتباطی با من برقرار نکردند. دخترهای کلاس صورتهای خود را میپوشاندند و پسرها نیز با همدیگر میخندیدند. به خاطر میآورم که بچهها روی زمین، روی گونی و در کلاسهای تاریک درس میخواندند و این در حالی بود که خودم در آن زمان در یکی از بهترین مدارس تهران نیز درس میدادم و این تفاوت اصلاً برایم قابل قبول نبود. نمیتوانستم بپذیرم که بچههای سرزمینم بخواهند در این شرایط درس بخوانند. بعد از تمام شدن آموزش معلمان در این استان از من خواستند که مدارس روستایی را هم بازدید کنم. وقتی به آنجا رفتم دیدم که مدارس این مناطق اصلاً مدارس استانداردی نیست و متأسفانه همه بچهها در یک شرایط کاملاً نامطلوب درس میخوانند.
■ بچههای کلاسم دستم را گرفتندفهمیدم باید برای آینده آن بچهها فکری کنم. بعد از بازدید مدارس به تهران بازگشتم. فردای آن روز وضعیت نابسامان بچههای مناطق محروم را برای بچههای کلاس تعریف کردم و به آنها گفتم که قدرشناس وضعیت خود باشید و خدا را به خاطر نعمت هایی که دارید، شکر کنید، حالا که در یک مدرسه خوب درس میخوانید و مشکل مالی ندارید، تمام تلاش خود را برای موفقیت تحصیلی خود انجام دهید چراکه بچه هایی هستند در مناطق محروم که تشنه تحصیل و درس هستند، اما هنوز مکان درستی برای درس خواندن ندارند یا خانوادههای آنها نمیتوانند هزینههای تحصیل آنها را بپردازند. بچهها آن روز به خاطر شرایط کودکان محروم ناراحت شدند و سکوت کردند. شاید عدهای از آنها در حال تصور شرایط بچههای مناطق محروم در ذهن خود بودند و داشتند خودشان را با آن کودکان مقایسه میکردند. بعد از آن روز بچهها وقتی به خانه رفته بودند، همین ماجرا را برای پدر و مادرشان تعریف کردند. آنها هم پس از شنیدن برای کمک کردن داوطلب شده بودند و از من میخواستند که راهی جلوی رویشان بگذارم. آن زمان بود که جرقه فعالیت ما زده شد و ما کار را شروع کردیم. مدیر مدرسه با دیگر والدین بچهها برای کمک کردن، جلسه تشکیل دادند و من با صحبت هایی که کردم، توانستم نظرشان را جلب کنم چون احساس میکردم که این وظیفه ماست و هر کدام از ما به عنوان یک شهروند در قبال این بچهها یک مسئولیت اجتماعی هم داریم؛ چون اگر به این بچهها در حال حاضر توجه نشود، هرکدام از این بچهها در آینده برای جامعه ما میتوانند آسیب زا و خطرناک باشند».
■ مهرگیتی متولد شدماه بعد با هدایایی که از طرف خانوادههای بچههای مدرسه رسیده بود و به همراه تعدادی از والدین به آن منطقه رفتیم. قراردادی برای ساخت مدرسه با کمک خیرین بستیم و هدایایی نیز به دانشآموزان اهدا شد.شروع کار مدرسهسازی از آن منطقه بود. در آن زمان بود که مرکزی را به نام «مهر گیتی» تأسیس کردم تا بتوانم با کمک خیرین و اعضای هیئت مدیره مؤسسه، کمکهای تحصیلی و ساخت مدارس را افزایش دهم. 18 مدرسه در خط مرزی منطقه میرجاوه که دارای امکانات بسیار کمی از لحاظ آموزشی بود برای دانش آموزان ساخته شد. به مرور زمان نیز توانستم حتی با همان بچههایی که هیچ ارتباطی با دیگران برقرار نمیکردند و صورتهای خود را میپوشاندند، صمیمی شوم.جالب اینجا بود همان بچهها که در برخورد اول نمیتوانستند با دیگران روابط اجتماعی برقرار کنند، زمان بازدید ما از مدارس برای اعضای هیئت مدیره مرکز سرود خواندند. بعد از ساخت مدارس در منطقه سیستان و بلوچستان و بررسی وضعیت آموزشی آنجا متوجه یکی دیگر از مناطق محروم خراسان جنوبی شدیم که شرایط نسبتاً نامناسبی از لحاظ فضای آموزشی داشت؛ اما به صورت تقریبی وضعیتش کمی بهتر از منطقه سیستان و بلوچستان بود. تمام مردم استان خراسان جنوبی اهل علم و تحصیل بودند و علاقه داشتند که از لحاظ آموزشی پیشرفت کنند. مسئولین استان نیز همکاری خوبی با ما در زمینه افزایش توان تحصیلی کودکان و ساخت مدارس داشتند. 50مدرسه نیز در منطقههای کمتر توسعه یافته خراسان جنوبی ساخته شد.
■ آدم ثروتمندی نیستممن آدم ثروتمندی هستم؛ اما پولدار نیستم. ثروت فقط به دارایی نیست. من ثروتمندم به جهت اینکه دوستان خیلی خوبی دارم. من یک معلم هستم. کارم را از همان معلمی شروع کردم. کمک دوستان را گرفتم و سعی کردم اعتماد آنها را جلب کنم. وقتی اعتماد آنها جلب شد، خودشان میآیند و کمک میکنند. ما در موسسه مهر گیتی دوستانی داریم که به ما کمک میکنند و ما اینجا تنها واسطهای هستیم برای کمک و کار خیر.کار خیر پول نمیخواهد. نیت خیر و دل بزرگ میخواهد. از طریق یک فیلم متوجه شدیم در یکی از کوههای لرستان. کودکان از طریق سیم از رودخانه عبور میکنند و به مدرسه میروند. این فیلم نشان میداد که انگشت برخی از آنها به خاطر عبور از رودخانه قطع شد. ابتدا قرار شد که برای این کودکان مدرسه ساخته شود، اما بعد اعضای هیئت مدیره تصمیم گرفتند یک پل استاندارد برای این دانش آموزان بسازند، سه سفر برای بازدید از پل انجام دادیم. بعد هم قراردادی برای ساخت پل بسته شد. ما میتوانستیم از طریق یک خیر هزینه ساخت را انجام دهیم، اما طرحی به عنوان پل دانش ایجاد کردیم و آن را به 10 هزار سهم 20 هزار تومانی تقسیم کردیم تا همه بتوانند در این کار خیر سهیم شوند. افراد بر اساس توان خود سهم خریدند. دوستان خیلی زیادی در این کار مشارکت کردند. من این موضوع را با شاگردان کلاسم مطرح کردم. یادم میآید که یکی از دانش آموزانم آمد و به من گفت من ۱۰ هزار تومان دارم میتوانم نیم سهم بخرم؟خود این یعنی کار خیر چون شما اگر نیت خیر داشته باشید، خدا کمکتان میکند. خیلی از دوستان وقتی کمک میکنند، میگویند ببخشید که ناچیز است، ولی من میگویم کمیت برای شما مهم است، اما برای خدا نیت شما مهم است. شاید این از نظر ما اندک باشد، ولی برای خداوند خیلی پربهاست. حتی یکی از دانش آموزان من نیم سهم خرید. خوشبختانه مردم از این طرح استقبال کردند. برخی سهام پل میخریدند و آن را به مناسبتهای مختلف مانند تولدها یا عیدی به یکدیگر هدیه میدادند تا دیگران هم در این کار خیر شریک شوند. هم اکنون این پل افتتاح شده است و بچهها با خیال راحت از روی آن رد میشوند.
■ مدرسه میسازیم اما آسیب شناسی هم میکنیمما مدارسی که میسازیم از قبل آسیب شناسی میشوند؛ یعنی بررسی میکنیم که این منطقه تا 10 سال آینده خالی از جمعیت نیست؟یا به مقدار کافی دانش آموز دارد؟ تمام این بررسیها صورت میگیرد و بعد از آن قرار داد ساخت انجام میشود. ما مدرسهای داشتیم که در آن منطقه سیل آمد و همه خانهها جز مدرسه را خراب کرد. اهالی مدتها در آن مدرسه اسکان داشتند و به خاطر حضور در آن مدرسه توانستند وام بگیرند و خانه هایشان را از نو بسازند.
■ فقط قرار نیست کلاس درس بسازیمما علاوه بر مدرسه سازی طرحهای زیادی داریم. مثل «کتاب برای همه» ما هر ماه برای استانها به طور میانگین ۱۵هزار جلد میفرستیم. این کتابها از منازل و انتشاراتیها به ما هدیه میشود و ما در موسسه آن را پالایش میکنیم و میفرستیم. یا طرح «مدرسه یاری» را داریم که در مناسبتهای مختلف به بچهها در تهیه وسایلی مثل کیف، نوشت افزار یا وسایل ورزشی کمک میکنیم. «طرحی هم به عنوان «اندیشهنیک» یا «رایانه برای همه» در مؤسسه افتتاح شد. در این طرح کامپیوترهای دسته دوم از ادارات، منازل و قسمتهای دیگر جمعآوری میشود و پس از مونتاژ به مناطق محروم ارسال خواهد شد. تاکنون 2500 دستگاه کامپیوتر به مناطق محروم ارسال شده است که 200 مورد از این رایانهها دست اول بوده است و باقی مونتاژ شده است.
■ فعلاً وظیفه ماست که به دولتها کمک کنیمبرخی از افراد به من گلایه میکنند که وظیفه شما فراهم کردن این امکانات نیست و این وظیفه به عهده دولت است، اما من در جواب به آنها میگویم در فضایی ایده آل، وظیفه دولت است که این امکانات را فراهم کند، اما فضای ایدهآل تا واقعیت فاصله زیادی دارد. ما نیز اکنون در واقعیت زندگی میکنیم. بنابراین وظیفه داریم در کنار دولت به این دانش آموزان کمک کنیم. وظیفه تمام مردم است که تلاش کنند تا محرومیتها و کمبودهای مردم دربخشهای کمتر توسعه یافته بهبود یابد. همچنین تلاش شود که شکافهای اقتصادی کم شود چراکه وجود این شکافها به تمام افراد جامعه در آینده برخواهد گشت. برای بهبود شرایط زندگی خود و فرزندان مان باید روحیه مسئولیت پذیری و مشارکت اجتماعی را در خود افزایش دهیم تا فاصلهها را کم کنیم. با صراحت میگویم که مرکز خیریه مهرگیتی در حال حاضر هیچگونه درآمدی ندارد، بلکه تمام مخارج مؤسسه را خود مردم تأمین میکنند. افرادی نیز که در اینجا مشغول هستند به صورت رایگان خدمات ارائه میدهند.
■ همه دانش آموزها فرزندان من هستندمن همیشه در افتتاحیه مدارس حضور دارم چراکه تمام این بچهها را مانند فرزندان خودم میبینم و به نوعی به آنها احساس تعلق میکنم. در تمام زمانها جویای احوال آنها و وضعیت آموزشی شان هستم و حتی موقعیتهای تحصیلی شان را در دانشگاهها پیگیری میکنم. تلاش میکنم اگر دانش آموزی دچار مشکلی است، راه حلی برای مشکل او پیدا کنم و به او کمک کنم. کلاس کنکوری نیز در منطقه سراوان سیستان و بلوچستان ایجاد کردهایم. کتابهای لازم هم در این کلاس به دانش آموزان ارائه شد. پس از برگزاری کلاس کنکور در آن منطقه 75 دانش آموز موفق شدند رتبه زیر 1000 کسب کنند. نتایج دانش آموزان واقعاً فوق العاده بود. تمام استادهای این کلاسها دانشجویان برتر دانشگاههای شریف، علم و صنعت و تهران هستندکه در نوروز و تابستان به مناطق محروم میروند و به دانشآموزان مشاورههای تحصیلی ارائه میکنند.
■ دانشجویمان با پول تو جیبی بچهها توانست ادامه تحصیل بدهدیادم هست در یکی از سفرهایی که به استان خراسان جنوبی داشتیم، تعدادی از دانش آموزان، دانشجویان و مسئولان استان برای استقبال ما به فرودگاه آمدند. یکی از دانشجویان نیز مقالهای را که چند دقیقه قبل نوشته بود برای تشکر از ما خواند. مسئولی که همراه آنها آمده بود به من گفت که این دانشجو میخواهد به خاطر شرایط نامناسب مالی ترک تحصیل کند. آن مسئول میگفت که امکان تحصیل این دانشجو به هیچ عنوان وجود ندارد چراکه وی حتی قادر به خرید ژتون غذای دانشگاه نیست. دانش آموزانی که همراه من به آن سفر آمده بودند، گفتند که حاضر هستند هر ماه مقداری از پول توجیبیشان را برای کمک تحصیلی این فرد کنار بگذارند تا او بتواند به تحصیل ادامه دهد. الآن آن دانشجو توانسته با کمک مالی همان دانش آموزان مدرک فوق لیسانس خود را کسب کند و در رشته خود موفق باشد. تا به حال مؤسسه توانسته 1000 دانش آموز و تعداد کمی از دانشجویان را تحت حمایتهای تحصیلی قرار دهد. دانش آموزان ماهانه 30 هزار تومان و دانشجویان نیز 50 هزار تومان برای کمکهای تحصیلی خود دریافت میکنند. اگر هم فردی بیشتر از این مقدار برای تحصیل خود نیاز داشته باشد، سعی میکنیم که با کمک خیرین به او کمک کنیم. در یکی از سفرها به سیستان و بلوچستان، یکی از دانش آموزانم که فرزند یکی از کارخانه دارهای مشهور است به همراهم آمده بود. او در این سفر با دیدن وضعیت نامناسب دانش آموزان برای آنها عروسک، نوشت افزار و کتاب میخرید و حتی با آنها بازی میکرد. او حتی مسئولیت هزینه ساخت چندین مدرسه را نیز پرداخت کرد. جالب است بدانید که این دانش آموز حتی در مدت زمانی که به لندن برای تحصیل سفر کرده بود از طریق فروش شیرینی برای کمک به مرکز پول میفرستاد.
نوشتن دیدگاه