کد خبر: 21422
منتشر شده در جمعه, 07 مهر 1396 11:10
ساعت: 11:10 منتشر شده در مورخ: 1396/07/07 شناسه خبر: 1203886 یکی از تفاوت های جنگ تحمیلی این بود که فرماندهان آن نه سر دوشی داشتند و نه رنگ لباسشان متفاوت بود و نه محل خواب و استراحت و غذایشان با نیروهای عادی متفاوت بود ، گاهی حتی پایین تر هم بود جنگی که در آن فرمانده با نیروی عادی قابل تشخیص نبود...
ساعت: 11:10
منتشر شده در مورخ: 1396/07/07
شناسه خبر: 1203886
یکی از تفاوت های جنگ تحمیلی این بود که فرماندهان آن نه سر دوشی داشتند و نه رنگ لباسشان متفاوت بود و نه محل خواب و استراحت و غذایشان با نیروهای عادی متفاوت بود ، گاهی حتی پایین تر هم بود جنگی که در آن فرمانده با نیروی عادی قابل تشخیص نبود بدون شک معجزه الهی بود.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از قم فردا، جنگ 8ساله تحمیلی عراق با ایران شاید متفاوت ترین جنگ دوران معاصر اشد ، جنگی که در آن مردمانی با دستان خالی در مقابل لشکرهای زرهی و تا دندان مسلحی که از تمام دنیا تجهیز شده بودند ایستادگی کردند.
یکی از تفاوت های این جنگ این بود که فرماندهان آن نه سر دوشی داشتند و نه رنگ لباسشان متفاوت بود و نه محل خواب و استراحت و غذایشان با نیروهای عادی متفاوت بود ، گاهی حتی پایین تر هم بود جنگی که در آن فرمانده با نیروی عادی قابل تشخیص نبود بدون شک معجزه الهی بود.
قم و لشکر 17 علی بن ابیطالب نیز از جمله محل حضور فرماندهانی بود که پا به پای نیروهایشان در خط مقدم در حال مبارزه با دشمنان بودند و هرگز جای خود را پشت خط و در مقر فرماندهی و در محلی با امن و امان نمی خواستند.
از جمله این فرماندهان که محبوب دل بسیجی ها بود شهید مهدی زین الدین بود شهید مهدی زین الدین برای شرکت در عملیات بیت المقدس، تیپ ۱۷ قم را وقتی ۲۲ ساله بود تشکیل داد تا در عملیات آزاد سازی خرمشهر شرکت کند و بعد از آن نیز تیپ را به لشکر توسعه داد و نام مقدس امام علی بن ابیطالب(ع) را بر روی آن نهاد و این یگان را به لشکر خط شکن و پیشتاز در میادن نبرد تبدیل کرد.
با آغاز تهاجم رژیم بعث در سال ۵۹ به کشورمان، شهید زین الدین پس از گذراندن یک دوره آموزشی به همراه صد نفر دیگر از سپاهیان و بسیجیان از قم راهی جبههها شد و بعد از مدتی آقا مهدی، مسئول یگانهای اطلاعات علمیات سپاه دزفول و سوسنگرد شد که بخش عمدهای از موفقیتهای بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عملیاتهای فتح المبین و بیت المقدس مرهون تلاشهای شهید زین الدین در دوران تصدیاش در این مسئولیت بود.
تشکیل تیپ ۱۷ قم برای آزادسازی خرمشهر توسط شهید زین الدین انجام شد.
شهید زین الدین به قدری خوب توانست پشتیبانیهای مردمی، پشتیبانیهای لجستیکی و تدارکاتی و پشتیبانیهای رزمی را بسیج و سازماندهی کند که تا زمانی که نیروها به محور میروند و در خطوط مقدم مستقر میشوند با کمبود امکانات و آذوقه مواجه نشوند و همه نیروهای لشکر با شادابی و با صلابتی وصف ناپذیر ایفای نقش کند و ماموریتشان را به نحو احسن انجام دهند.
شنیدن خبر شهادت شهید مهدی زین الدین به عنوان یک فرمانده و پرچمدار جبههها برای ما و سایر رزمندگان متأثر کننده، اندوهگین و یکی از تلخترین خاطره ما در سالهای دفاع مقدس بود.
فرمانده دیگر قمی دفاع مقدس شهید محمد بنیادی فرمانده تیپ حضرت معصومه لشگر ١٧ علی بن ابیطالب(ع) قم بود.
او چنان به اخلاص در عمل توجه داشت که نمی گذاشت اعمال الهی اش به شرک و ریا آلوده گردد. هرگز از کارهای خود و فعالیتها و مسئولیتهایش سخن نمی گفت و چنان رازدار و کم حرف بود که حتی خانواده اش از کارها و تلاشهایش بی خبر بودند.
این انسان مخلص, هرگز به اسم و عنوان دل نداد. و پست و مقام هیچ گاه دیدة علایقش را به سوی خویش نکشاند. وقتی پیشنهاد مسئوولیت فرماندهی تیپ به ایشان داده شد, از پذیرش آن امتناع ورزید و گفت: «دلم می خواهد اسلحه به دست بگیرم و درخط مقدم مبارزه کنم.» اگر چه اصرار مسئولین لشگر وی را وادار به پذیرش این مسئولیت کرد,اما محمد چنان مخلص بود که وقتی خانواده ایشان از کار و مسئولیت او سئوال می کردند در جواب می گفت: «من یک سرباز ساده هستم! اسلحه به دست می گیرم و می جنگم تا خدا توفیق بدهد این بدنم با گلوله سوراخ سوراخ شود!»
زمانی که شهید بنیادی فرماندهی گردان را به عهده داشت, وقتی از ایشان درخواست شد در جمع بسیجیان صحبتی داشته باشد, گفت: «برادران دیگر هستند و صحبت می کنند, فرقش چیست!» گفته شد: ولی شما فرمانده و مسئول اینها هستید. محمد, در حالی که اندوه از سر و رویش می بارید و اشک در چشمش حلقه زده بود, با یک دنیا نگرانی گفت: «عزیزان! معافم کنید. می ترسم مرا حب ریاست بگیرید!»
شهید جواد دل آذر فرمانده قمی دوران دفاع مقدس در یکی از کوچه های قدیمی شهر مقدس قم که حرم اهل بیت (ع) است به دنیا آمد محله ای که هنوز جوانانش به این نام و غیرت افتخار می کنند.
وی هرگز به فکر گرفتن مأموریّتهای آسان و کم زحمت نبود بلکه هر کجا سخن از سختی و مشقّت بود جواد در آنجا می درخشید! و نه تنها نسبت به مأموریّتهای مشکل، اِبایی نداشت، بلکه با اقبال و رویی گشاده به سراغ آنها می رفت و با شادابی و نشاط انجامشان می داد.
جواد، آن چنان در جنگ پخته شده بود که به آسانی اقدامات آتی دشمن را پیش بینی می کرد؛ مثلاً گاه می گفت: امشب دشمن دست به حمله یا پاتک خواهد زد! و بعد می دیدند که سخنش به حقیقت پیوسته است.
بین او و افراد تحت امرش حرمت بود، اما حریم نبود. و اگرچه میان آنها فاصله ای نبود، ولی همه او را دوست داشتند و امرش را با جان و دل پذیرا بودند؛ چرا که وی عاشق بسیجیان بود. به آنها احترام می گذارد و به درد دلشان گوش فرا می داد. با آنان نشست و برخاست داشت و چنان صمیمانه برخورد می کرد که نیروها مطیع و فرمانبر او می شدند و نسبت به وی ارادت می ورزیدند.
در میدان رزم، جلودار واقعی بود. و در عمل، چنان چالاک و بی باک می نمود که «شیر شجاع لشگر» لقب گرفت. او از گرد و غبار جبهه که بر سر و رویش می نشست لذت می برد. در حقیقت این خاک را زلالتر از آب می دانست و به آن تبرّک می جست.
شهید علی اصغر امینی بیات از دیگر فرماندهان قمی که از محله های پاییین شهر قم به اوج آسمانها رفت بود مریم امینی بیات خواهر شهید علی اصغراز خصوصیات اخلاقی برادرش می گوید که علی اصغر در برابر مصایب و مشکلات صبر می کرد و هرگز زبان به اعتراض نمی گشود و هرگز از مسائل کاری در خانه بحث نمی کرد و با سکوت و توکل بر خدا کارهایش را پیش می برد.
صداقت در گفتار و رفتار، احترام به والدین و سایر اقشار مردم، جانفشانی در راه دین اسلام، ولایت مداری و دین داری، ایثار و از خودگذشتی و توجه به امور دیگران از مهمترین ویژگی های اخلاقی و رفتاری این شهید بود.
نوشتن دیدگاه