به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، ابراهیم زمانی از شاعران کشورمان شعری را به غربتِ عاشورایی حضرتِ اباعبدلله الحسین علیه السلام تقدیم کرده است. کربلا در کربلایِ خنجر و حنجر گم استتازه عاشورا شروعِ کارِ او با مردم است آمده این دشت را سیراب از کوثر کندآمده تا کربلا را کربلایی تر کند آمده تا عشق را با خونِ خود امضا کندتا خودش هیهات من الذلّه را معنا کند حجِّ واجب را رها کرده خدا واجب‌تر استمرگِ با عزّت برایِ شیرمردان بهتر است کوفیان اینبار هم حمد و سپاس آورده‌اندنامه در نامه برایش التماس آورده‌اند خوب می‌داند که اینها مردِ میدان نیستنددستِ پیمان داده امّا پایِ پیمان نیستند کینه دارند از علی مولا " ولی " آورده استتا توانسته به همراه اش علی آورده است در مسیرش سنگ را لعلِ بدخشان کرده استبا نگاهِ خود وهب‌ها را مسلمان کرده است آه... با یک جمله‌اش عالم حسینی می‌شودعاقبت «حرِّ یزیدی» هم حسینی می‌شود عاقبت خیری برایِ غیر می‌خواهد حسینتا دمِ آخر بر اینها خیر می‌خواهد حسین آمده تا فاش سازد رمز و رازِ عشق رادر دلِ میدان به پا دارد نمازِ عشق را شوکت و آرامشش در جنگ فوق العاده استزیرِ خنجر هم «حسین بن علی» آزاده است اکبرش الحقّ و الانصاف پیغمبر شده استبر زمین افتاده و انگار اکبرتر شده است هر مسیری غیر راهِ کربلا بیراهه استآخرین مردِ قیامِ کربلا شش ماهه است کربلا زیبایِ زیبا بود ... بد تعریف شدروضه در روضه قیامِ کربلا تحریف شد غربتش بی آبی و تعدادِ زخم و تیر نیستدردِ او از زخمِ تیغ و نیزه و شمشیر نیست غربتش اینجاست می‌گویند جان را باختهاو برایِ کسبِ قدرت جنگ راه انداخته کسبِ قدرت خنجر و حنجر مگر می‌خواستهنامسلمان‌ها علی اصغر مگر می‌خواسته؟ کسبِ قدرت با زن و فرزند می‌آید مگربا رقیّه دخترِ دلبند می‌آید مگر؟ او هدف دارد هدف اصلاحِ دین و مکتب استقدرتِ کرب و بلا در خطبه‌های زینب است قدرتِ کرب و بلا در عشق و در دلداده گی استکربلا اوجِ شکوهِ عزّت و آزاده گی است تن به تیر و نیزه داد امّا به ذلّت تن ندادسر به دشمن داد امّا دست با دشمن نداد انتهای پیام/