کد خبر: 43929
منتشر شده در سه شنبه, 11 ارديبهشت 1397 22:01
هدف اصلیِ این اثر پژوهشی، تبیین فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی و کاربرد امروزی آن است. 2 معنی از چیستی فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی مدنظر این تحقیق بوده است: نخست این که در دانش و تمدن اسلامی چه بوده است و دوم این که چه میتواند باشد و متناسب با شرایط امروز چه تعاریف جدیدی از آنها میتوان ارایه کرد. فصل...
هدف اصلیِ این اثر پژوهشی، تبیین فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی و کاربرد امروزی آن است. 2 معنی از چیستی فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی مدنظر این تحقیق بوده است: نخست این که در دانش و تمدن اسلامی چه بوده است و دوم این که چه میتواند باشد و متناسب با شرایط امروز چه تعاریف جدیدی از آنها میتوان ارایه کرد. فصل نخست کتاب به تبیین ابعاد مختلف فلسفه سیاسی اسلامی می پردازد که بهضرورت منطقی و به دلیل همسرشتی و همسرنوشتی آن با فلسفه محض اسلامی، به این نیز پرداخته شده است. به این منظور، ابتدا معنا و مفهوم یا تعاریف فلسفه و فلسفه سیاسی و نیز چگونگی جمع آنها با «اسلام» بحث شده و دیدگاههای متفکران مختلف به میان آمده است. به نظر نویسنده، «فلسفه سیاسی» یا «فلسفه سیاست» نوعی خاص از تعقل، تفکر، بحث و استدلال نظاممند در مورد مفاهیم، موضوع ها و پدیدههای سیاسی است که وقتی قید اسلام یا اسلامی به هرکدام از آنها اضافه می شود موضوع، وجوه مضاعف و پیچیدهتری پیدا میکند و به تعریف جدیدی نیاز دارد، بنابراین، قرار گرفتن اسلام در کنار این مفاهیم، ابتدا باید تبیین، توجیه و اثبات شود. در ادامه مساله امتناع یا امکان فلسفه سیاسی اسلامی بحث شده است. در آغاز این بحث و بهاجمال، دلایل مخالفان امکان فلسفه سیاسی اسلامی میآید و در ادامه، دلایل متعددی بر امکان فلسفه سیاسی اسلامی اقامه شده است، ازجمله امکان عقلی، امکان ماهوی، امکان علمی و روشی، و امکان وقوعی فلسفه و فلسفه سیاسی اسلامی بحث می شود. نویسنده پس از قائل شدن به امکان و وجود فلسفه سیاسی اسلامی، به بیان چیستی و ماهیت آن می پردازد و این مهم را در قالب تلقیهای مختلف از فلسفه سیاسی اسلامی پی می گیرد. در بحث پایانیِ این فصل، به این پرسش پرداخته شده که با توجه به پیشرفت سریع مطالعات سیاسی اسلامی در چند دهه اخیر، چه تعاریف جدیدی میتوان از فلسفه سیاسی اسلامی ارایه کرد؟ در این بحث با عنوان « رویکرد امروزین به فلسفه سیاسی اسلامی»، برای اولین بار نویسنده تعاریف جدیدی از «فلسفه سیاسی اسلام و اسلامی»، «سیاست فلسفی اسلام و اسلامی» و «فلسفه سیاست اسلام و اسلامی» متناسب با شرایط امروز ارایه داده است. سپس سعی کرده کاربرد این شبکه مفهومی از فلسفه سیاسی را، در نظامهای سیاسی کنونی نشان دهد. فصل دوم این تحقیق به حکمت و حکمت سیاسی مربوط میشود و چیستی حکمت و حکمت سیاسی، خاستگاه اولیه حکمت، حکمت و حکمت سیاسی در قرآن و حدیث و انواع حکمت دغدغه آن بوده است. هدف این فصل برکشیدن این مفهوم از میراث عمیق ایرانی اسلامی و مطرح کردن آن در حوزه سیاست با یک رویکرد امروزی است. بنابراین، برای درک حکمت سیاسی اسلامی، ابتدا مفهوم حکمت پژوهیده شده و معنای لغوی حکمت و پیوند آن با سیاست تبیین شده است، سپس نویسنده منشأ حکمت را واکاوی کرده که او را به ایران باستان رسانده است؛ دورهای که در آن، حکمت، حکمت سیاسی و رفتارهای حکیمانه ریشه داشته و زیستگاه حکیمان بزرگی بوده است. پسازآن، حکمت و حکمت سیاسی نزد فیلسوفان و دانشمندان مسلمان بررسی شده و تقسیم حکمت به نظری، عملی و پیوند مفهوم حکمت با سعادت مورد توجه قرار میگیرد. اهمیت این فصل به سه دلیل است، نخست اینکه حکمت سیاسی را بهعنوان یک مفهوم بومی برجسته می کند و آن را در حد مفهوم فلسفه سیاسی مطرح می سازد. دوم اینکه تلاش کرده یک رویکرد کاربردی و مسئله محور به مباحث داشته باشد تا بتواند در فصل چهارم آن را به مسائل ایران امروز پیوند دهد. سوم اینکه به این پرسش پرداخته که متناسب با شرایط امروز، چه تعاریفی از حکمت، حکمت سیاسی و حکمت سیاسی اسلامی میتوان ارایه کرد؟ در این بحث با عنوان« رویکرد امروزین به حکمت سیاسی اسلامی»، برای اولین بار به تبیین ابعاد مختلف حکمت سیاسی اسلامی با توجه به شرایط امروزِ سیاست عملی پرداخته شده و تعاریف جدیدی از «حکمت»، «حکمت سیاسی» و «حکمت سیاسی اسلامی» به عمل آمده است، و سعی شده کاربرد حکمت سیاسی اسلامی در سیاست عملی نشان داده شود. در فصل های اول و دوم فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی بهطور جداگانه مورد بحث قرار گرفتند، اما در موارد بسیاری این دو مفهوم درهمتنیدهاند یا هرکدام بهجای دیگری ایفای نقش کرده است. ضمن اینکه جایگاه آنها نیز در جغرافیایِ فکری معرفتی مطالعات سیاسی اسلامی باید روشنتر شود. بر این اساس فصل سوم سه هدف عمده را پی گرفته است؛ نخست اینکه، فلسفه و حکمت سیاسی را از حیث اشتراکاتی که با هم دارند بحث میکند، دوم اینکه، تفاوتها و تمایزات این دو را با هم و با فلسفه سیاسی غرب نشان میدهد. سوم اینکه، شاخصهای روششناختیِ حوزههای مختلف مطالعات سیاسیِ اسلامی را در جغرافیای فکری مطالعات سیاسی اسلامی تحصیلکرده و در اختیار مینهد و برخی رویکردهای کلی و روشیِ آنها را بیان می کند. در قسمت نخستِ این فصل، مکاتب فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی از ابتدا تاکنون بررسی شده و هفت مکتب معرفی شده است. در ادامه، رویکردها، مسایل و شاخصهای فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی آمده اند. پس از بیان برخی دلالتهای روشی و مسایل فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی، نسبت اینها با سایر حوزههای مطالعات سیاسی مثل فقه سیاسی، کلام سیاسی و اندیشه سیاسی بررسی شده است و در آخر، نسبت و تفاوت فلسفه و حکمت سیاسی با هم و نسبت و تفاوت این دو با فلسفه سیاسی غرب بررسی می شود. پس از طرح مباحث فوق، دغدغه اصلی نویسنده در فصل چهارم کتاب این است که فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی چه جایگاهی در منظومه نظام سیاسی و اجتماعی امروز ما دارد؟ سیاست و حکومت در ایران- و جهان اسلام- تا چه حد تحت تأثیر فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی است؟ چه بخشهایی از محتوا و فرایندها در نظام سیاسی اجتماعی امروز ما با فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی همخوانی دارد؟ چگونه میتوان با بهرهگیری از فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی، سیاست عملیِ امروز را پویاتر و کارآمدتر کرد؟ نویسنده فصل چهارم را بهمثابه نتیجهگیریِ کل تحقیق تلقی کرده و تلاش می کند پیوند این تحقیق را با مسایل جامعه، بیشتر در این فصل ارایه دهد. به این منظور، طرحی با عنوان «گذار از فلسفه و حکمت سیاسی اسلامی به سیاست عملی» ارایه کرده است. این طرحِ برآمده از کل تحقیق بوده و دارای هفت مرحله است که هر مرحله آثار و نتایج خاص خود را دارد. هدف این طرح ارایه یک راهبرد کلان برای توانمندسازی و کارآمدسازی نظام سیاسی و اداری بر مبنای فلسفه و حکمت سیاسیِ اسلامی ایرانی است. ازآنجا که احتمال داشت طرح با بنبست مواجه شود، در ادامه «نظریه تلاقی» برای برونرفت از بنبست پیشنهاد میشود. در پایان فصل نیز همین طرح در قالب یک الگو آمده است.رویکرد کلی و هدف این تحقیق، ابتدا تبیین چیستیِ فلسفه و حکمت سیاسی در آموزهها و فرهنگ و تمدن اسلامی و سپس واردکردن آن به حوزه سیاست عملی در شرایط امروز، و کاربردیتر کردن فلسفه و حکمت سیاسیِ اسلامی با ارائه تعاریف و تقسیمبندیهای جدید بوده است. یعنی یک تعامل دوطرفه فلسفه و حکمت سیاسی با سیاستِ عملی، مدنظر نویسنده بوده است، به این معنی که هم فلسفه و حکمت سیاسی در برخورد با سیاست عملی خود را بازسازی و بهروزرسانی و کاربردی کند، و هم سیاست عملی با بهرهگیری از فلسفه و حکمت سیاسی خود را ارتقا بخشد و خلاءهای خود را پر کند. سبک و سیاق این اثر، هم با کارهای قبلی نویسنده و هم با آثار مشابه آن متفاوت است. بنا به ضرورت، مباحثی از ایران باستان دارد، بخش دیگری از مباحث به دیدگاههای فیلسوفانِ سیاسی مسلمان بهویژه در دوره میانه میپردازد، وارد مباحث قرآن و حدیث نیز شده است، بهتناسب موضوع تا حدی به مباحث فلسفه سیاسی غرب هم اشاره میکند، و بالاخره، بخش مهمی از مباحث و دغدغههای آن، مسائل روز جامعه و نظام سیاسی و سیاستگذاری در ایران است. عامل پیوند این طیفِ متنوع از مباحث بنیادین و کاربردی، فلسفه و حکمت سیاسی و سیاست حکیمانه است، ارتباط این طیفِ متنوع از مباحث و تمرکز همه آنها برای حل مشکلات جامعه و نزدیک کردن آن به سعادت، شاید برای برخی خوانندگان قابلتوجه باشد، همچنان که ممکن است برخی مخاطبان فقط بخشهایی از آن را بپسندند. اگر مباحث فلسفه سیاسی کتاب برای برخی خوانندگان خستهکننده باشد اما اواخر فصلها و فصل چهارم تحقیق می تواند جذابیت های خاص خود را داشته باشد چون خود این مباحث بهتنهایی هم موضوعیت دارد.*پژوهشگر و روزنامه نگار
انتهای پیام /*
نوشتن دیدگاه