استاد سطوح عالی حوزه تشریح کرد(۲) تحولات مثبتی که «غدیر» به سبک زندگی هدیه می دهد حجت الاسلام روستایی با بیان اینکه پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه اقدامات فکری فرهنگی برای معرفی و تثبیت ولایت امیرالمومنین(ع) انجام داد، گفت: اینکه غدیر را در اندیشه سیاسی، اعتقادی و اجتماعی موثر بدانیم، سبک زندگی را دستخوش تحولات شگرف می کند. به گزارش خبرنگار گروه مهدویت و غدیر خبرگزاری شبستان، مروری بر سیره نبی مکرم اسلام(ص) نشان می دهد که بیان ولایت امیرالمومنین(ع) مسئله ای نیست که ایشان فقط در هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری و حجه الوداع انجام داده باشند، بلکه از ابتدای بعثت و آغاز تبلیغ اسلام، حضرت رسول(ص) این انتصاب الهی را نیز بیان کرده و جانشینی حضرت امیر(ع) را به طرق مختلف اعلام کرده اند تا همگان بدانند غدیر صرفاً مسئله ای تاریخی نیست بلکه انتصابی الهی و فرازمانی و فرامکانی است. از این رو، به مناسبات فرا رسیدن ایام دهه امامت و ولایت و عید سعید غدیر و دهه امامت و ولایت با حجت الاسلام علی اکبر روستایی، استاد سطوح عالی حوزه و کارشناس تاریخ اسلام درباره اقدامات علمی فرهنگی پیامبر(ص) برای تبیین و تثبیت ولایت گفت وگو کرده ایم که در ادامه بخش دوم و پایانی آن به حضورتان تقدیم می شود:   پیامبر(ص) بعد از هجرت و در مدینه النبی(ص) و زمانی که حکومت در اختیار مسلمانان بود برای معرفی و تثبیت ولایت امیرالمومنین(ع) به عنوان جانشین خود چه راهبردی داشتند؟   این اقدامات در چندین محور خلاصه می شود: نخست بیعت با صحابه که دو گزارش در این باره موجود است: یکی در منابع متقدم مثل «مسند احمدبن حنبل» که در جلد 16 روایت صحیح السندی آورده مبنی بر آنکه:  پیامبر(ص) هم با مردان و هم زنان به طور جداگانه بیعت کردند و از مفاد بیعت آن بود که با اهل بیت پیامبر(ص) در امر امامت نزاع نکنند.   گزارش دیگر از معاصران اهل سنت مثل «خطط الشام» محمدکرد علی در جلد ششم است که از سلمان فارسی نقل می کند: رسول خدا(ص) با ما بیعت کرد که با مسلمانان ارتباط حسنه داشته باشیم و بیعت کرد که علی بن ابیطالب(ع) را امام خود بدانیم.   اقدام دوم پیامبر(ص) بعد از هجرت بیان امامت و ولایت امیرالمومنین(ع) با واژگان و تعابیر مختلف است، مثل: «ولی»، «اولی»، «مولا»، «امام»، «رهبر»، «آقا»، «خلیفه»، «وصی یا وصیت»، «وارث»، «صراط المستقیم»، «امیر) و «امیرالمومنین»؛ یعنی 12 واژه به کار می برند مبنی بر اینکه امیرالمومنین(ع)، جانشین و امام بعد از ایشان اند.   اقدام سوم پیامبر(ص) بعد از هجرت بیان ویژگی های حضرت امیر(ع) است، مثل: «اطاعت از امیرالمومنین(ع) اطاعت از خدا است»، «حق همیشه با امیرالمومنین(ع) است (عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ)»، «امیرالمومنین(ع) باب علم پیامبر(ص) است»، «امیرالمومنین(ع) مرز بین ایمان و نفاق است»، «امیرالمومنین(ع) عالم ترین مردم است(اعلمُ الناس)»، «امیرالمومنین(ع) همیشه با قرآن است (عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ»، «امیرالمومنین(ع) قسیم النار و الجنه است»، « محبوب ترین مخلوق خدا است»، «هدف از بعثت انبیاء ولایت علی بن ابیطالب(ع) است» و اشاره به شجاعت و جنگاوری امیرالمومنین(ع) «كَرّارٌ غَيْرُ فَرّارٍ».   بیان این ویژگی ها نشان می دهد پیامبر(ص) علی بن ابیطالب(ع) را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کرده اند.   با توجه به آنکه امامت و ولایت انتصابی الهی است نه انتخاب مردمی، پیامبر(ص) در این باره برای تثبیت ولایت حضرت امیر(ع) چه اقدامی انجام دادند؟   چهارمین اقدام حضرت رسول(ص) برای اثبات تشیع و ولایت امیرمومنان(ع) بعد از هجرت بیان الهی بودن امامت است، چنان که وقتی «مسیلمۀ كَذَّاب» ادعای پیامبری کرد و به مدینه رفت و گفت: اگر رسول خدا(ص) جانشینی بعد از خود را به من بدهد، از این ادعا دست می کشم و تبعیت می کنم.   حضرت رسول(ص) با چوبی در دست نزد او رفته و فرمودند: «اگر این چوب را از من بخواهی به تو نمی دهم و هرگز امر خدا را در تو قرار نخواهم داد.»   این یعنی جانشینی پیامبر(ص)، امر خدا است.   اقدام دیگر پیامبر(ص) بعد از هجرت، بیان امامت اهل بیت(ع) است و در احادیثی مثل «ثقلین» و «خلیفتین» این مهم را تصریح کرده اند، چنان که فرمودند: «بعد از من دو خلیفه وجود دارد: یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیت علیهم السلام» این یعنی هر کسی که مصداق قرآن و اهل بیت(ع) نبود، خلیفه نیست؛ به عبارت بهتر، این روایت دووجهی است و می خواهد اثبات کند اهل بیت(ع) خلیفه اند و هر که جز اینها جانشین شد، خلیفه پیامبر(ص) نیست.   طبق این روایت امیرالمومنین و امامان حسن و حسین علیهم السلام که مصداق آیه تطهیر اند، خلیفه الهی اند.   آیا از این اقدامات فکری فرهنگی پیامبر(ص) می توان امروز هم مسئله غدیر و فرازمانی و فرامکانی بودن آن را اثبا کرد؟ با چه کیفیتی؟   طبیعتاً این اقدامات در چند محور خود را نشان می دهد؛ زمانی آن را به عنوان گزاره ای تاریخی در نظر می گیریم که در یک زمان خاص رخ داده و به اتمام رسیده و زمانی تاثیر آن را در اندیشه دینی اعتقادی و احکام، اندیشه سیاسی و زندگی اجتماعی بررسی می کنیم.   برای مثال اگر اندیشه سیاسی، اندیشه تشیع یعنی امامت الهی باشد، طبیعتاً حاصل آن شایسته سالاری و ظلم ستیزی می شود؛ باید توجه داشت خداوند مظهر عدالت و مبارزه با ظلم است و لذا وقتی کسی را برمی گزیند اولاً وی شایسته ترین فرد است چراکه خودِ خدا کمال مطلق است و انتخاب هایش هم کامل اند و نیز آن فردِ منتخب ظلم ستیز است چنان که امیرالمومنین(ع) فرمودند: «کُونَوا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً؛ دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد.»   اما در مقابل اگر اندیشه مبتنی بر انتخاب مردم حاکم بود، قطعاً چنین نتیجه ای ندارد چون مردم به دلیل علم محدودی که دارند، نمی توانند کسی را برگزینند که معیارهای الهی را به طور کامل داشته باشد، لذا انتخاب مردم شایسته سالاری را حاکم نمی کند و چه بسا نتیجه عکس هم داشته باشد ... چنان که تاریخ از این موارد بسیار دارد.   علاوه بر این، بر اساس اندیشه سیاسی اهل سنت می بینیم نه تنها ظلم ستیز نیست بلکه ظلم پذیر است چنان که روایت شده عمربن خطاب به اباامیه می گوید: چه بسا دیگر مرا بعد از امسال نبینی و اگر هر کس امیر شما شد حتی اگر بنده سیاه ژولیده بود، از او اطاعت کن حتی اگر خلاف دینت بود ...   این اندیشه می شود ظلم پذیری در مقابل اندیشه سیاسی تشیع که ظلم ستیز است.   همچنین، در اندیشه اعتقادی در نظر شیعه امامت، حاکمیت دینی و سیاسی جامعه است طبیعتاً این امام باید معصوم باشد، چون می خواهد مردم را هدایت کند، این امام وظیفه اولش هدایت مردم است و باید معصوم باشد و با توجه به آنکه محل رجوع مردم است باید علم غیب داشته باشد. با این دید تنها راه هدایت در این اندیشه اعتقادی، قرآن و عترت(ع) اند.   اندیشه سیاسی غیر از تشیع می گوید خلیفه می تواند ظالم باشد و ظلم کند و حتی می تواند جاهل باشد و این بر خلافت او ضرر نمی رساند.   یا در بحث احکام میان ما و اهل سنت اختلاف هایی هست؛ برای مثال در حکم طلاق  شیعه می گوید: «طلاق در عصبانیت جاری نمی شود»، «طلاق اجباری صحیح نیست» و «صیغه طلاق باید عربی خوانده شود» و ... حاصل چنین رویکردی آنکه اگر طلاق رِجعی باشد، زوجین می توانند در مدت عده که 3 ماه و 10 روز است بدون نیاز به صیغه عقد مجددا به زیر یک سقف باز گردند و این نشان می دهد که خروجی تفکر شیعه استحکام خانواده و دفاع از بقای آن است.   در زمینه اجتماعی هم باید گفت امام جامعه شیعه باید عادل و معصوم باشد همین باعث می شود جامعه شیعه انقلابی و ظلم ستیز شود.   یا آنکه تفکر شیعی زن را گل بهاری می داند در حالی که در تفکر کسانی مثل وهابیت زن را حتی انسان به شمار نمی آورند، چنان که بن باز از متفکران وهابیت می گوید اگر انسان از مقابل نمازگزار رد شود، نماز باطل نمی شود اما اگر شی ای مثل زن یا سگ سیاه و الاغ از مقابل نمازگزار عبور کند، نماز باطل است؛ جالب آنکه بن باز تصریح می کند کهاین  نظر صریح علما است!   بنابر این، پذیرش غدیر و ولایت حضرت امیر(ع) سبک زندگی را برای بشریت تغییر می دهد.     پایان پیام/9