کد خبر: 57637
منتشر شده در دوشنبه, 09 مهر 1397 08:31
۹ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۱ رضا بابایی معتقد است آثار و اشعار مولانا را نباید از دیدگاه انتقادی یا هرمنوتیکی و آموزههای آکادمیکی مورد بررسی قرار داد و چنین کاری مانند این است که گندم کاشته و کاه درو کنیم. خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: امروز دوشنبه ۹ مهر روز بزرگداشت مولوی است. مولانا جلالالدین محمد بلخی از...
۹ مهر ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۱
رضا بابایی معتقد است آثار و اشعار مولانا را نباید از دیدگاه انتقادی یا هرمنوتیکی و آموزههای آکادمیکی مورد بررسی قرار داد و چنین کاری مانند این است که گندم کاشته و کاه درو کنیم.
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: امروز دوشنبه ۹ مهر روز بزرگداشت مولوی است. مولانا جلالالدین محمد بلخی از جمله شاعران بزرگ ایرانی است که شهرت جهانی دارد و سرودههایش در گروه ادبیات عرفانی جا دارند. مولانا در اوزان و قالبهای مختلفی شعر سروده و مثنوی معنوی و دیوان شمساش از جمله مشهورترین آثار او هستند که مخاطبان عام و غیرتخصصی هم نامشان را شنیدهاند.
رضا بابایی متفکر و پژوهشگر که روی اشعار مولانا کار کرده و تاملاتی درباره آثار این شاعر دارد، از جمله افراد مناسبی است که میتوانیم کمی درباره مولانا و تفسیر اشعار عرفانیاش با او گفتگو کنیم.
سخنان بابایی هم حاوی راهکار است و هم اندوه و تاسف از رویکرد ما نسبت به مولانا و اشعارش. مشروح و متن کامل سخنان این پژوهشگر را در قالب گفتگویی که در ادامه میآید، میخوانیم:
* آقای بابایی در مواجهه با اشعار مولانا دو رویکرد را شاهدیم. یک رویکرد، ظاهرگرایانه است که منجر میشود اهداف باطنی شعر منتقل نشود و رویکرد دیگر هم در نظر گرفتن کنایهها و معانی دوم نهفته در اشعار این شاعر است. به نظرتان مواجهه صحیح با اشعار مولانا در روزگار فعلی به چه صورت است؟
خب هرچیزی در این دنیا آفتی دارد. شما ممکن است در زندگی هم ظاهرگرا باشید؛ همینطور در دین. در عرفان و مثنوی هم این خطر وجود دارد. این مساله در واقع یک آسیب و خطر است. در قبال عاشورا هم کم و بیش ظاهرگرا شدهایم و همانطور که میبینید، آنچه در ایام عزاداری انجام میدهیم، خیلی ما را شبیه به امام حسین(ع) نمیکند. البته راهش هم این نیست که عزاداری را تعطیل کنیم بلکه نکته اینجاست که باید درست عزاداری کنیم که این بحث دیگری را میطلبد.
به هر حال، مثنوی و آثار مولانا یک فرصت و سرمایه عظیم برای ما هستند و باید درستترین مواجهه را از خود او آموخت.
* یعنی دقیقا چه کار باید کرد؟
یعنی در محضر مولانا نشست و تلاش کرد در عرصه عشقورزی و معاشقه با خدا از او آموخت.
* خب این آموختن باید به چه صورت باشد؟
مشکلی که اینجا وجود دارد این است که کلا مثنوی مولوی و غزلیاتش نباید خیلی عمومی باشند. منظورم این است که نباید در موقعیتی باشند که خیلی دستمالی بشوند. من موافق این نیستم که همهجا و برای همهکس درس مثنوی و مولویشناسی میگذارند.
این وضعیت، وضع خوبی نیست. در شرایط فعلی، عدهای دین را دستاویز بیزنس و تجارتشان کردهاند؛ عدهای هم عرفان و مثنوی را. این وضعیت در صورتی جریان دارد که کلا، رسالت مثنوی و مولانا در مثنوی و غزلیانش، درونی کردن آموزههای دین بود و عدهای میتوانند همین اشعار و آثار را دستاویزی برای تجارت بیرونی کنند. خب البته میتوان در چنین شرایطی آفتشناسی هم کرد و به قول امروزیها، مثنویپژوهی را آسیبشناسی کرد اما عدهای، همین آسیبشناسی را دستاویز طرد و حذف میکنند.
* چه عدهای چنین کاری میکنند؟
آنهایی که به مولانا به چشم حریف نگاه میکنند و فکر میکنند اگر او باشد، کمتر دیده شده و مورد توجه قرار میگیرند. بنابراین میگردند تا در مثنوی چیزها و مواردی پیدا کنند تا فریاد وااسلاما راه بیاندازند در حالی که خودشان کمترین دلسوزی و دغدغهای نسبت به دین و دیانت دیگران ندارند. اگر به زندگی چنین افرادی که این گونه فریادها و هیاهوها را به راه میاندازند دقت کنید، در سیره و رفتارشان بویی از اسلام شنیده نمیشود و نمیتوانید تعهدی به اخلاق و معنویت در کردارشان ببینید. اما وقتی میخواهند حریف را از میدان به در کنند، فریاد واشریعتا به راه میاندازند و عدهای هم این هیاهوها را باور میکنند.
* این کار احتمالا به خاطر الفاظی مثل شراب، بت و قمار و ... انجام میشود!
نسبت به مولوی، حافظ بیشتر از شراب و بت و این الفاظ استفاده کرده است. منظور مولانا از شراب کاملا پیدا و مشخص است. در اشعار حافظ است که مساله کمی مرموز است و مقداری تردید وجود دارد که منظورش چه بوده است. اما درباره مولانا هیچ تردیدی وجود ندارد که منظورش صد در صد الهی و کمالجویی برای انسان است.
تصوف و عرفان برای درونی کردن آموزههای دینی است. نبوت مانند عرفان و معنویت برای این است که انسان حال بهتری پیدا کند و خدا برایش یک حالت مثل شادی یا غم باشد. منظور این است که خداپرستی برای انسان، مانند ایمان یک حالت روحی و درونی باشد، نه لقلقه زبان. شما غم یا شادی را حس میکنید اما شاید ایمان را حس نکنید. ایمان این روزها برای ما تبدیل به یک کلمه و گزاره شده است. رسالت مولانا و بخش عظیمی از عرفان و تصوف، الهیات انسان است.
* در دوره زمانه فعلی بهتر است مولانا را با چه ابزاری تعبیر و تفسیر کنیم؟ هرمنوتیک برای چنین کاری مناسبت است؟ از چه چارچوب و دیدگاه انتقادی باید استفاده کرد؟
اگر آموزههای مولانا را در قالب مباحث هرمنوتیکی و اینچنینی بیاندازیم، انگار گندم بکاری و کاه درو کنی! حالا اگر کسی از این بحثها کرد، عیب و ایرادی ندارد؛ میگوییم بحث آکادمیک کرده اما بدانند که مولوی، مثنوی معنوی یا دیوان شمس برای اینگونه کارها نیست. شما نمیتوانید برای نماز بحث آکادمیک و هرمنوتیکی بکنید. نماز، رسالتش این است که انسانها از خود بیرون آمده و توجهی به عالم معنا کنند. اگر کسی بیاید الفاظ نماز را تجزیهترکیب عربی کند، یا از فعل و مبتدا بگوید، عیبی ندارد اما بداند که نماز، این چیزهایش نیست.
* تحلیلتان از رویکرد عادی ما نسبت به مولانا چیست؟ مردم عادی چه رفتاری با این شخصیت دارند؟
بسیار متاسفام که بگویم در کشور ما قدر مولانا را نمیدانند. این بزرگداشتهایی که برای این شاعر برگزار میشود، خیلی سوری هستند؛ در این حد که به دنیا بگوییم ما از شما عقب نیافتادهایم و مولوی را میشناسیم اما قدر مولوی خیلی بیشتر از این کارهاست. من اعتقاد ندارم که کارهای مولانا عمومی بشوند و در همه مدارس یا خانهها باشند. تاثیرگذاری مولانا یک تاثیرگذاری نخبهگرایانه است و آن عده کمی که مخاطب اصلی او هستند، باید پیامآور معنویت و انسانیتی باشند که او به ارمغان میآورد. اما متاسفانه با وجود اینکه کمتر ملتی چنین سرمایهای دارد، به شان و منزلت او توجه نکردهایم. دلیلش هم متاسفانه این است که در جامعه ما افرادی وجود دارند که به چشم رقیب به او نگاه میکنند و بر این باورند که اگر توجه به سمت مولانا برود، مخاطب آنها کم میشود.
کد خبر 4416529
برچسبها
'); })(document);
نوشتن دیدگاه