در ميزگردهمشهري با جمعي از بازديدكنندگان نمايشگاه مطبوعات مطرح شد: تصویرتهران از نگاه شهروندان چیزی که شاید شبیه وضعیت فروش نشریات در کشور باشد. پنج روز از افتتاح بيست و سومين نمايشگاه مطبوعات مي‌گذرد اما هنوز خيلي از راهروهاي مصلاي تهران كم تردد هستند و بسياري از غرفه‌ها بازديد اندكي دارند. با وجود اين اوضاع از روزهاي ابتدايي خيلي بهتر است و صداي همهمه و شلوغي بازديدكنندگان به گوش مي‌رسد و مخاطبان باذوق را مي‌توان در ميان جمعيت پيدا كرد. با حضور بازديدكنندگان مشتاق، بستري فراهم شده كه ميزگردي درغرفه همشهري برگزار شود. جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع)، يك مهندس عمران، خانم خانه دار، خانم حقوقدان و چند شهروند ديگر تهراني در اين ميزگردغرفه همشهري شركت كرده‌اند. قرار است آنها در قالب اين پرسش كه « از نظر شما اولويت‌هاي اصلي در مديريت شهر تهران چيست؟ و روزنامه همشهري كدام اخبار را بايد پوشش دهد؟» از ديدگاه خود، مشكلات و مسائل شهري تهران و همچنين نحوه پرداخت رسانه‌ها به اخبار را به چالش بكشند. از نظر شما اولويت‌هاي اصلي در مديريت شهر تهران چيست؟ اين درست نيست كه همه تقصيرها را متوجه مردم كنيم و بگوييم در خيابان‌ها خودروهاي تك سرنشين زياد داريم. واقعا مسئولاني كه از حضور خودروهاي تك‌سرنشين در پايتخت گلايه مي‌كنند تا به حال خودشان با مترو و اتوبوس سفر كرده‌اند تا ببينند مسافران شهري در چه وضعيت اسفباري در ميان ازدحام و فشار جمعيت سفرمي كنند!؟ به‌نظرم بخش مهمي ازمشكلات شهر تهران با گسترش وسايل نقليه عمومي بر طرف مي‌شود.» سارا 25ساله است؛ دانشجوي سال آخر كارشناسي ارشد مردم شناسي. او درحالي‌كه روزنامه همشهري را ورق مي‌زند، پاسخ كوتاه بالا را به سؤال طرح شده در ميزگرد؛ «اولويت‌ها و مشكلات اصلي شهر تهران از نظر شما چيست!؟ و چه راه‌حل و پيشنهادي داريد؟» مي‌دهد.آيدا يكي ديگر از مخاطبان كه به غرفه همشهري آمده خطاب به سارا مي‌گويد: «ترافيك و اوج شلوغي در تهران در ساعاتي مشخص و خاص است. در اين ساعات به قدري مترو و اتوبوس‌هاي بي‌‌آرتي شلوغ مي‌شود كه واقعا خيلي از شهروندان ترجيح مي‌دهند در ترافيك بمانند و با وسايل نقليه عمومي سفر نكنند. همين چند روز پيش با راننده يكي از اتوبوس‌هاي بي‌آر تي صحبت كردم. گلايه و اعتراض كردم از شلوغي اتوبوس‌ها راننده در جوابم گفت: «به ما هم سخت مي‌گذرد. دستگاه و نيروي بيشتري به ناوگان اتوبوسراني اضافه نمي‌شود. اين حجم شلوغي حتي رانندگان را هم به لحاظ رواني تحت فشار قرار داده است.» آيدا 38ساله و خانه دار است. هر روز از ميدان نامجوي شرق تهران با اتوبوس به ميدان صنعت مي‌رود تا از مادرسالخورده‌اش عيادت كند.حسين دانشجوي سال آخر فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) است؛ بعد از اتمام صحبت‌هاي آيدا مي‌گويد:« همه انگشت اشاره‌شان به سمت شهرداري تهران است اما مشكلات شهر تهران بايد در سطح كلان‌تري دنبال شود. بايد ديگر سازمان و نهاد‌ها دوشادوش هم وارد ميدان شوند. در رابطه با ترافيك و آلودگي بخش مهمي از مشكلات برمي‌گردد به قصور خودروسازان كشورمان. ساخت خودروهاي بي‌كيفيت و عرضه بدون حساب و كتاب اين محصولات باعث شده خيابان‌ها و بزرگراه‌هاي اين شهر تبديل به پاركينگ بزرگ خودروها شود.» بعد از اين صحبت‌ها مهدي وارد بحث مي‌شود، او آشپز يك رستوران است. انگشت اشاره‌اش را به سمت همه آنهايي كه در ميزگرد شركت كرده‌اند مي‌گيرد و با لحن قاطعي مي‌گويد: «ترافيك، آلودگي و تراكم‌سازي‌ مشكلات و اولويت‌هاي بزرگ و اساسي شهر تهران است كه بايد براي حل آنها فكر شود، اما در مورد فضاي سبز هم اقداماتي بايد صورت گيرد البته كارهايي شده ولي هنوز تهران با مشكل كمبود فضاي سبز در مناطق و معابرش دست و پنجه نرم مي‌كند. به‌عنوان يك شهروند جوان تهراني درخواست اصلي‌ام توقف ساخت و سازهاي بي‌رويه در اين شهر است. هر روز اخباري مي‌شنويم كه ساخت و سازها بي‌رويه متوقف شده و مجوز نمي‌دهند و... اما باز شاهد اين رويه و تخريب بافت شهري هستيم.» «البته در مورد حل معضل ترافيك و آلودگي هواي تهران فرهنگسازي هم نشده است. مردم ما به سمت مصرف‌گرايي گرايش پيدا كرده‌اند ويكي از دلايل استفاده بيش از اندازه از خودروي شخصي هم همين گرايش است. فرهنگسازي درخصوص استفاده شهروندان از دوچرخه و موتورسيكلت‌هاي برقي در كنار گسترش خطوط مترو و تقويت ناوگان اتوبوسراني تجربه‌اي است كه كشورهاي موفق در زمينه كاهش بار ترافيك و آلودگي به‌كار بسته‌اند.» خانم زماني، پرستار بازنشسته كه در گوشه‌اي از ميز نشسته نظرش را در ادامه بحث اينگونه بيان مي‌كند و مي‌گويد: «حل معضل ترافيك و آلودگي‌ هواي تهران و فرهنگسازي كار زمانبري است اما مسئولان مي‌توانند در اين زمينه بيشتر كار كنند و مطمئنا با برنامه‌ها و راهكارهاي اساسي مي‌توان اين مشكل را برطرف كرد.» فرامرز راننده مسافركش 40ساله هم كه براي ساعتي دست از كار كشيده و سري به نمايشگاه مطبوعات زده مي‌گويد:« من دروازه غار به دنيا آمدم و الان ساكن منطقه 14هستم. به‌نظرم علاوه بر مشكلاتي كه مطرح شد، مشكل اصلي ما جولان معتادان در اين شهر است؛ معتاداني كه شب‌ها تهران را قرق مي‌كنند. نيروي انتظامي اين افراد را جمع‌آوري مي‌كند اما آيا از تعداد آنها كم مي‌شود!؟ اين اقدامات دردي را دوا مي‌كند!؟ سمت ميدان شوش و بازار از دست اين معتادان امنيتي وجود ندارد. نيروي انتظامي مي‌گويد: معتادان را جمع‌آوري كنيم كجا ببريم مكاني براي نگهداري آنها نداريم. شهرداري بايد رسيدگي كند. شهرداري مي‌گويد از وظايف سازمان بهزيستي است و بهزيستي هم از پاسخ دادن به سؤال مانند ديگر ارگان‌ها شانه خالي مي‌كند و مي‌گويد بايد ارگان‌هاي ديگر همكاري كنند. در اين ميان براي كاهش آسيب و جلوگيري از اعتراض مردم اقداماتي انجام مي‌دهند منتها بيشتر شبيه به يك مانور زود گذر است. مشكل اساسي ما در اين شهر ناهماهنگي بين ارگان‌ها و نهاد‌هاست.» محمد از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) در واكنش به فرامرز مي‌گويد: «جمع‌آوري معتادان پاك كردن صورت مسئله است. به‌نظر من بايد خانواده‌ها هم در اين زمينه كمك كنند. سازمان‌هاي دولتي وقتي معتادان را جمع‌آوري مي‌كنند بايد براي بازپروري آنها از خانواده آنان و تشكل‌هاي مردمي كمك بگيرند. جمع‌آوري قدم اول است كه اگر برنامه‌اي براي بهبود معتادان نداشته باشيم كار بي‌فايده‌اي است.» فاطمه زن جواني كه تا حالا خوب به صحبت‌ها گوش مي‌كرد، دستش را بالا مي‌برد تا نفر بعدي باشد كه حرفش را بزند و مي‌گويد: «امان از مهاجرت ها!» فاطمه خانم يك حقوقدان است. كارشناسي حقوق دارد اما ترجيح مي‌دهد به جاي فعاليت در رشته مورد علاقه‌اش، در خانه از دختر 2ساله‌اش نگهداري كند. او كه روزنامه همشهري را در دست دارد، مي‌گويد: «چرا هيچ‌كس به فكر بحران مهاجرت و انفجار جمعيت شهر تهران نيست. عمده مشكلات پايتخت بر مي‌گردد به مهاجرت از شهرهاي ديگر به اين كلانشهر. ترافيك، آلودگي هوا، تراكم‌سازي‌، معتادان متجاهر و آسيب‌هاي ديگري كه به اين شهر وارد شده همه از مهاجرت نشأت مي‌گيرد. اصلا شهر تهران تا كجا بايد جمعيتش رشد كند!؟ نزديك به يك‌چهارم جمعيت كشور در طول روز در اين شهر فعاليت مي‌كنند. آيا قرار است همه جمعيت ايران را در شهر تهران بگنجانيم؟ راه‌حل بحران مهاجرت كه از نظر بنده سرمنشأ همه مشكلات تهران است، تنها با ايجاد اشتغال و بهادادن به ديگر استان‌ها و شهرستان‌ها حل مي‌شود. آمده‌ايم همه ارگان‌ها، سازمان‌ها، كارخانه‌هاي توليدي، صنعتي و... را در تهران متمركز كرده‌ايم. معلوم است كه نتيجه‌اش بحران مهاجرت است.» آقاي شريفي از نيروهاي خدماتي يكي از هتل‌هاي تهران هم نفر بعدي است كه به بحث ميزگرد همشهري اضافه مي‌شود. در خيابان پليس منطقه7 تهران زندگي مي‌كند. از روي صندلي لحظه‌اي بلند مي‌شود، بلندتر صحبت مي‌كند تا صدايش در ميان همهمه نمايشگاه به گوش بقيه حاضران برسد: «نبود پاركينگ در محله‌ها معضل بعدي شهر تهران است كه بايد براي حل آن چاره‌جويي شود. تراكم‌سازي‌ در محلات باعث شده كه در معبر‌ها جاي پارك كافي براي خودرو‌ها وجود نداشته باشد. اين اتفاق رخ داده و نمي‌توانيم الان طبقاتي كه نبايد ساخته مي‌شد را تخريب كنيم. حداقل مي‌شود با احداث پاركينگ‌هاي طبقاتي دولتي و با اخذ مبلغ كمتري از شهروندان بابت پارك خودرو اين معضل را تا حدودي حل كرد. هم مشكل ترافيك و سد معبر كم مي‌شود و هم اينكه خشونت و دعوا و مرافعه‌ها بين اهالي برسرجاي پارك در محله‌ها كه اين روزها واقعا سوهان روح‌شده، تمام مي‌شود. باور كنيد هر شب در محله ما همسايه‌ها دست به گريبان هم هستند براي جاي پارك و اين خشونت‌ها در اكثر محله‌هاي شهر تهران هر روز ادامه دارد.» يكي ديگر از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) كه در ميان همكلاسي‌ها در طول بحث در حال مشورت بود به‌عنوان نماينده و سخنگوي آنها مي‌ايستد و در مورد يك مشكل كمتر ديده‌شده شهر تهران بحث مي‌كند:«طبيعتا اين روزها بيشتر مشكلاتي كه مطرح مي‌شود، مربوط به فضاي ظاهري و بصري شهر تهران است. اما معضلات ديگري وجود دارد كه مانند آتش زير خاكستر است و كمتر به آن اشاره شده است. اين مشكلات اجتماعي از معضل ترافيك و جاي پاي مهم‌تر است. برجسته‌ترين آن روابط خانوادگي و مسائل خانواده است كه از دل آن آسيب‌هاي مهمي مانند طلاق، روابط جنسي افسارگسيخته و... مطرح مي‌شود. نه‌تنها شهرداري حتي نهاد‌هاي ديگري كه فضاهاي كوچك‌تر فرهنگسازي اجتماع مانند مدارس، مساجد محلي و... را در اختيار دارند، در اين رابطه جدي كار نمي‌كنند.» آقا سامان يك مهندس عمران جوان در ادامه به مشكل بي‌هويت‌شدن شهر اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «انتقاد مهم من در مورد شهر تهران تخريب معماري‌هاي ايراني اسلامي و تخريب بافت قديمي شهر است. هويت شهر از بين رفته و به لحاظ ظاهري از المان‌هاي مدرنيته و پست مدرن آشفته استفاده مي‌شود. مجسمه‌هاي پست‌مدرن شهر را تسخير كرده است؛ درحالي‌كه مي‌توانست اين شهر پر از المان‌ها و تنديس‌هاي ايراني باشد تا هويت شهر حفظ شود و شهروندان ارتباط قابل لمس‌تري با آن برقرار كنند.» روزنامه همشهري كدام اخبار را بايد دنبال كند؟ سارا مي‌گويد: روزنامه بايد براي مردم كار كند. دغدغه روزنامه بايد طرح و حل مشكلات مردم باشد. وقتي يك مخاطب تيترهاي صفحه اول روزنامه را مي‌خواند، بايد بتواند با آن ارتباط برقرار كند اما متأسفانه خيلي از اخباري كه تيتر مي‌شود، دردي از مردم دوا نمي‌كند. مثلا اخبار انتصاب‌ها و چالش‌ها بين مقامات و مسئولان براي مردم چه اهميتي دارند. روزنامه بايد مردمي باشد نه دولتي.سامان مي‌گويد: «به‌نظر من روزنامه همشهري بهتر است چالشي‌تر كار كند. خيلي از مباحث و مسائلي كه در روزنامه همشهري به‌عنوان روزنامه‌اي كه به‌صورت ويژه بايد در مورد شهر تهران بپردازد، از قلم مي‌افتد. سانسور در اين روزنامه به‌نظر من بسيار است و بيشتر درگير اخبار سياسي و جناحي شده است.» به‌نظر آيدا: «جاي گزارش‌هاي جذابي كه با تصوير و پرداخت‌هاي ميداني مسائل و مشكلات مردم را مطرح مي‌كند، روي جلد روزنامه خالي است. صفحه روزنامه شلوغ است و پر تيتر...گزارش‌هاي خاص مردمي در ميان خروار اخباري كه همه در خبرگزاري‌ها و سايت‌ها و فضاي مجازي از قبل منتشر شده، گم مي‌شود و اين باعث شده روزنامه كمتر ديده شود و عكس صفحه اول و تيتر مخاطب را جذب نكند.» به اعتقاد جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) هم: «روزنامه همشهري و نشريات وابسته به آن همان مشكلاتي را دارند كه در فرهنگسراهاي محله شهرداري تهران شاهد آن هستيم. اين رسانه‌ها سياستگذاري‌هاي هماهنگي را دنبال نمي‌كنند. در فرهنگسراها تئاتري اجرا مي‌شود كه فيلم سينمايي اكران شده چند ساعت قبل در همان فرهنگسرا موضوع آن را نقض مي‌كند. روزنامه سياستي را دنبال مي‌كند كه مجلات، ضمائم و ديگر نشريات وابسته به آن، جملگي آن را نقض مي‌كند. تكليف مخاطبان اصلا مشخص نيست. معلوم نيست مخاطب در چه مختصاتي قرار گرفته است. اين مسائل باعث بي‌اعتمادي مخاطب مي‌شود و اين حس كه گويا رسانه‌اي كه با آن ارتباط برقرار كرده، به‌صورت جزيره‌اي اداره مي‌شود و سياست و هدف كلي ندارد.» فاطمه در پايان مي‌گويد: «جهت‌گيري‌هاي تند سياسي در مطبوعات زيادشده و روزنامه همشهري نيز از اين قاعده مستثني نيست. سوگيري‌هاي سياسي تنها به نفع گردانندگان يك رسانه است نه مردم. بهتر است روزنامه اطرافش را با عينك مردم ببيند نه با عينك مقامات و مسئولان.»