کشورمان از زلزله خیز ترین مناطق جهان است. طی سالیان مختلف زلزله‌های زیادی در اقصی نقاط ایران رخ داده است و مردمان ایران زمین نسل به نسل همواره خاطرات تلخی را از این بلای طبیعی به یاد دارند و به نوعی پدیده ویرانگر زلزله با زندگی ایرانیان عجین شده است و همه در پستوی ذهنشان نگران وقوع زلزله و به خطر افتادن جان و مالشان هستند و در امتداد این تهدید بزرگ ، انفعال و سردرگمی مسئولان امر نیز ادامه داشته و نتوانسته‌اند برای این مشکل به صورت ریشه ای راه حلی ارائه داده و به مرحله اجرا بگذارند. اما سوالی که در اذهان ایجاد می‌شود ، این است که چرا با وجود زلزله خیز بودن کشور و خسارات جانی و مالی بسیار بالایی که از این بابت متوجه کشور شده است، تاکنون نتوانسته‌ایم به یک آمادگی حداقلی برای مواجهه با این بلای طبیعی برسیم. یا بهتر است این طور بگوییم، چرا خط مشی عمومی در زمینه آمادگی همه جانبه در برابر وقوع  زلزله را تهیه نمی‌کنیم. مسئول این خطای بزرگ در کشور بر عهده چه کسانی است و چرا در مقابل این بلای طبیعی و تلفاتی که داده ایم، همچنان احساس مسئولیت ننموده و حالت انفعال در پیش گرفته‌ایم. متاسفانه باید اذعان کنیم وجود بافت‌های فرسوده به صورت گسترده در شهر ها و روستاها، نبود زیرساخت‌های شهری از جمله حمل و نقل عمومی و راه ها در تناسب با جمعیت شهرها به ویژه در تهران، ساخت و سازهای بی رویه و خارج از استاندارد و خلاف ضوابط نظام مهندسی در شهرها و روستاها بویژه با توجه به زلزله خیزی کشور و موقعیت گسل ها، ناآگاهی اقشار مردم از چگونگی  مواجهه با زلزله ، عدم وجود تجهیزات و امکانات پیشرفته در مراکز تحقیقاتی و لرزه نگاری حاصل سالهای مدید بی توجهی مسئولان ذیربط به تهدید این بلای طبیعی است. همچنین این شرایط ، موجبات ناکارآمدی مدیریت بحران را نیز در زمان وقوع زلزله فراهم آورده است، کما اینکه این معنا گریزی مسئولان ازآمادگی برای مواجهه با وقوع زلزله، نشانه استقبال آنان از خسارات جانی و مالی زلزله بعدی است که به گفته کارشناسان قابل پیش‌بینی نیست و هر لحظه امکان وقوع آن وجود دارد. دیدیم در اثنای زلزله اخیر که در استان کرمانشاه به وقوع پیوست و هم میهنان را دچار غم و اندوه فراوان نمود، شاهد تصمیمات هیجانی و شتاب زده و غیر سیستمی مسئولان مربوطه بودیم و اکنون نیز که مدتی از زلزله مذکور گذشته است، روند این تصمیمات همچنان ادامه دارد. یکی از مسئولان اخیراً دستور داده اند، دستگاه‌های جدید لرزه‌نگاری و جی پی اس در مناطق مختلف کشور نصب شود و از سازمان های نقشه برداری و لرزه نگاری خواسته اند مناطق اولویت دار خود را هر چه زودتر به سازمان مدیرت بحران معرفی کنند. یا دستور ساخت یکصد هزار کانکس برای حوادث بعدی نیز مثالی از این نوع تصمیمات است. سوالی که در ذهن مردم پیش می‌آید این است که این تصمیمات چرا قبلاً گرفته نشده و حالا که زلزله اتفاق افتاده به یاد فرسوده بودن تجهیزات لرزه‌نگاری و یا پیش بینی آماده سازی یکصد هزار کانکس برای زلزله آینده افتاده‌ایم.از این دست دستورات خلق الساعه و بدون پشتوانه برنامه‌ای، کم نداریم که معمولاً چشم انداز روشنی نیز برای تحقق آنها وجود ندارد. چرا یک بار برای همیشه موضوع زلزله را به عنوان یک مشکل اساسی کشور در دستور کار جدی برای خط مشی گذاری قرار نمی دهیم تا آسیب پذیری کشور را در برابر این تهدید بزرگ به حداقل ممکن برسانیم. به قول استاد پورعزت، سیاست‌های اقتصادی دولت ، بعد از تصویب خط مشی و قبل از اجرا ، باید آن را در  آزمایشگاه خط مشی گذاری آزمایش کنیم، تا از موفقیت اجرای آن اطمینان پیدا کرده و برای حفاظت از جان و مال مردم و منابع کشور، جامعه را میدان آزمایش و آزمون و خطای اجرای تصمیمات خود قرار ندهیم. این در حالی است که کشورهایی مثل ژاپن که شرایط بسیار سخت‌تری نسبت به ما دارند، با مطالعات گسترده و تدوین خط مشی  و اجرای دقیق آن، توانسته‌اند بر این بلای طبیعی فائق آمده و آن را تحت کنترل خود در آورند. البته شناسایی دقیق مسائل و مشکلات کشور و تدوین خط مشی لازم فارغ از اینکه نیازمند شایستگی تصمیم‌گیران است نیازمند یک پیش فرض مهم نیز است که مدیران باید با توجه و تاکید بیشتری به آن بپردازند و آن هم این باور مهم است که مهمترین و با ارزش ترین ثروت کشور ، مردم و جان آنان است و باید با تمام وجود برای حفظ آن در برابر همه تهدیدات از جمله زلزله ، از تمام ظرفیت ها و امکانات کشور استفاده نمایند. رضا خدابنده، دانشجوی دکتری تخصصی مدیریت دولتی دانشگاه تهران انتهای پیام/ب