به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آناج، دستانِ پینه بسته، چشم‌هایی منتظر و قامتی خمیده اما غروری به امتداد طلوع آفتاب اولین تصویری است که از کارگرانی که در میدان زندگی برای لقمه‌ای نان حلال ایستاده‌اند به چشم می‌خورد، گویی چرخ روزگار خوب نچرخیده که منتظرند تا شاید کسی از داخل خودرواش یکی از آنها را صدا بزند و یکی از آنها در مسابقه به دست آوردن نان حلال پیروز شود و باقی تا نیمی از ظهر در آفتاب بمانند و خسته و ناامید به خانه برگردند. سکانس دوم کارگاهی است با چند صد کارگری که پشت دستگاه‌ها خیره به کار دستشان در ذهن پرمشغله‌شان در کنار دلمشغولی کرایه خانه و بهای برق و گاز به این فکر می‌کنند که آیا کار دستشان که روزی بهترین کفش ایران بود و هنوز هم هست به فروش خواهد رفت؟ دو دو تا چهارتا می‌کنند که بدانند چقدر فروش خواهند داشت تا مثل چند صد کارگر دیگر تعدیل نشوند و کنار دست خانواده نروند. قصه حمایت از کارگر ایرانی هم حمایت از تولید ملی است که این روزها از بس گفته شد اما شنیده نشد به داستانی ملال آور تبدیل گشته که دیگر کسی نه نای تعریف از آن و نه کسی حوصله شنیدن آن را دارد. با خودم فکر می‌کنم روزی در شهرم بهترین پتوها در سایه نساجی‌های استان تولید می‌شد اما زمانی که قفل تعطیلی بر آن کارخانه‌ها زده می‌شد کارگرانش با خود چه فکر می‌کردند؟ روزی هزاران کارگر در کارخانه‌های تولیدات قطعات مشغول به کار بودند و زمانیکه رفته رفته از تعداد آنها کم شد آنها با چه امیدی به خانه باز می‌گشتند؟ یکی می‌گوید کیفیت، دیگری می‌گوید قیمت اما من می‌گویم کارگر ایرانی! هرکدام از بهانه‌های ما برای خرید کالای خارجی طنابی است بر دست‌وپای کارگر ایرانی و چه خیال باطلی است که فکر کنیم خریدکالای خارجی تنها به ضرر کارگران است؛ در حالیکه این همت دسته جمعی در نخریدن کالای داخلی دامن خودمان را خواهد گرفت و اقتصادمان همین خواهد شد که یک روز که از خواب بیدار می‌شویم، می‌بینیم دلار 3هزار 500 تومانی تا شش هزار تومان نیز رسیده است. اقتصاد بیماری که چندین سال است گرفتار آن هستیم بیشتر از مسائل اقتصادی از ضعف فرهنگی ما نشات گرفت که استفاده از کالای خارجی و تفاخر به آن حتی به جایی رسید که بازیکنان میلیاردی تیم‌های فوتبالمان که از جیب همین کارگرها قرارداد میلیاردی بسته‌اند با افتخار می‌گویند که تمام خریدهایشان را از خارج از مشور انجام می‌دهند!همین شد که کارگر ایرانی روز به روز با اقتصادی بیمار دست به پنجه شد تا شاید آن با کمک بازوان توانمندش شکست دهد اما چیزی که نصیبش شد شنیدن صدای شکستن استخوانهایش زیر فشار اقتصاد بود. روز کارگر که برای آن دستان پینه بسته و چهره خسته‌ای که من دیده‌ام نیست، روز کارگر برای همه کسانی است که به کارگر و مهندس ایرانی‌اش اعتماد کرده‌ و دست آنها را گرفته‌اند می‌باشد، روز کارگر برای همه آنهاییست که پشت ویترین مغازه‌ها مجذوب مارک made in فلان جا نشده‌اند و به اجناس ایرانی اعتماد کرده‌‌اند. روز کارگر روز زحمت‌کشان بی ادعا، منشا خیر و برکت و گردانندگان چرخ اقتصاد مبارک. انتهای پیام/