اگر چه پرچمدار کنونی چنین ادعایی جریان موسوم به بهار هستند اما تاریخ 4 دهه ای انقلاب نشان می دهد علاوه بر این جریان، در مقاطع دیگر انقلاب مشابه چنین ادعایی را جریانات دیگری نیز نموده اند که نامه نهضت آزادی به حضرت امام در سال 67 و نامه جمعی از نمایندگان مجلس ششم موسوم به نامه جام زهر را می توان در همین چارچوب دانست.این نوع نگاه را می توان حاصل فقدان نگاه هویتی و تمدنی و برخورداری از نگاه گلخانه‌ای و تحلیل شرایط کشور براساس فرض غلط وجود کشور در یک سیستم بسته دانست. اغلب این افراد ایران را کشوری منقطع از فضای جهانی و نبرد تمدنی در نظر می گیرند. در حالی که در واقعیت ما در یک سیستم جهانی زندگی می‌کنیم و در این سیستم در یک جنگ تمدنی قرار داریم که یک طرف آن غرب با تمام اعوان و انصارش و کشورهایی که به نوعی کشورهای اقماری غرب محسوب می‌شوند قرار دارد و در طرف دیگر جمهوری اسلامی هست و در این جنگ این ها بر هم کنش متقابل و تأثیر و تأثر دارند. آن طرف صدها شبکه ماهواره‌ای دارد، ابزارهای رسانه‌ای دارد، حربه های تبلیغاتی دارد، در حوزه سیاسی و اقتصادی علیه ما به شدت فعال است و ما هم به تبع همین فعالیت ها را در برابر طرف مقابل داریم و اتفاقا به لحاظ حجم و قدرت ظاهری ابزارهای آن طرف چند ده برابر ما است. به عنوان مثال کل شبکه‌های فرامرزی رسانه‌ای‌ ایران شبکه پرس تی وی و العالم و هیسپین هستند که آن ها هم شدیدا تحت تحریم هستند و در عوض آن طرف صدها شبکه ماهواره‌ای فارسی زبان فقط خاص ایران ساخته است. در عین حال اگر از لحاظ این کنش متقابل نگاه کنیم، در مجموع از لحاظ تاثیرگذاری علیرغم اینکه ما ابزارهایمان کمتر بوده، تاثیرگذاری‌ ما بر جبهه مقابل بسیار بیشتر بوده است. به عنوان یک مثال از تاثیرگذاری انقلاب اسلامی در فضای جهانی می توان از کشور نیجریه نام برد. متاثر از انقلاب در این کشور یک روحانی به نام شیخ زکزاکی پیدا می‌شود که به انقلاب اسلامی و امام علاقمند می‌شود و دوره کوتاه تحصیلات حوزوی را می‌گذراند. بازگشت ایشان به کشور خودش، منشأ شیعه شدن نزدیک به ده میلیون نفر فقط در این کشور هست. در عراق شیعیان از یک اکثریت تحت ظلم حکومت سکولار بعثی تبدیل به قدرت موثر و اصلی در این کشور می‌شوند. البته شاید گفته شود رفتن رژیم بعث حاصل حمله آمریکا بود. ولی واقعیت این است که آمریکا نقشه اش برای عراق 180 درجه متفاوت از وضعیت فعلی بود. آمریکا در عراق همانند تجربه اش در  آلمان و ژاپن بعد از جنگ دوم جهانی به دنبال یک طرح ملت‌سازی برای ایجاد یک ملت وابسته به لحاظ فرهنگی و سیاسی به خودش بود. در این فضا حضور انقلاب اسلامی و نیروهای متاثر از آن باعث به هم خوردن بنیادی این معادلات شد. نقشه ایجاد کشور مستقل کردستان نقشه دیگری بود که طرح آن از سال 1991 و بعد از جنگ اول خلیج فارس به صورت موازی در سوریه و عراق و ترکیه و ایران پیش می رفت که این طرح نیز در ماجرای کرکوک بر اثر طرح انقلاب اسلامی و نیروهای نزدیک به انقلاب در عرض دو روز فروپاشید. در لبنان متاثر از انقلاب شیعه از یک اقلیت بی‌هویت که به تعبیر شهید چمران اگر می خواستند کار سیاسی کنند مجبور می‌شدند در احزاب کمونیست عضو شوند، تبدیل به یک قدرت مهم شده است که بدون موافقت شیعیان انقلابی آنجا هیچ تصمیم مهمی گرفته نمی‌شود. در یمن آقای حسین بدرالدین الحوثی همین نقش را ایفا کرد و شیعیان یمن را که نقشی در عرصه سیاسی نداشتند تبدیل به جریانی نموده که 3 سال است در برابر پنجمین زرادخانه تسلیحاتی دنیا و متحدانش ایستادند. حتی جریان های اهل سنتی مثل حماس، جبهه نجات الجزایر، حزب سعادت در ترکیه و ... هم بعد از انقلاب اسلامی نقش موثر و پررنگ تری در فضای سیاسی کشورهای خودشان پیدا می کنند. در برابر این نگاه تصویری نیز به طور مستمر از طریق برخی رسانه ها به فضای اجتماعی تزریق می شود؟ این تصویر معمولا بازنمایی کننده کشوری است که مسئولین آن همه دزد هستند، قوای سه گانه بالاتفاق فاسد هستند، مردم از نظام بریده اند و رهبری هم از مسائل کشور بی اطلاع است. آیا واقعا معقول است تمام دنیای استکبار از آمریکا و اروپا و اقمار آن‌ها در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس انواع طرح‌های نظامی و تحریم اقتصادی و سیاسی و جنگ سایبری را علیه این کشور طراحی کنند تا جلوی نفوذ آن را بگیرند؟! این کشوری که سیاه نمایی برخی رسانه ها ترسیم می کند به طور طبیعی باید از هم بپاشد. از هیلاری کلینتون در انتهای دوره وزارت خارجه اش در مصاحبه ای مطبوعاتی پرسیدند سه مشکل اصلی شما در دوره وزارت خارجه‌تان چه بوده است؟ در پاسخ گفت ایران، ‌بعد ایران و بعد ایران. به نظر می رسد یکی از عوامل مهم این نوع نگرش به شرایط کشور ناشی از ضعف در نگاه تمدنی و کلان نگر و جهانی است.