کد خبر: 2815
منتشر شده در چهارشنبه, 27 بهمن 1395 14:36
نشریه پرنفوذ «فارن افرز»، ارگان شورای روابط خارجی آمریکا، در مقاله تحلیلی خود به رویکرد احتمالی ترامپ به مسکو در موضوع ایران می پردازد. به گزارش ندای انقلاب، بنا بر همه قراین ظاهری، دولت دانلد ترامپ آماده تلاش برای یک آشتی تاریخی با روسیه می شود. بخشی از این راهبرد با هدف ایجاد شکاف در شراکت...
نشریه پرنفوذ «فارن افرز»، ارگان شورای روابط خارجی آمریکا، در مقاله تحلیلی خود به رویکرد احتمالی ترامپ به مسکو در موضوع ایران می پردازد.
به گزارش ندای انقلاب، بنا بر همه قراین ظاهری، دولت دانلد ترامپ آماده تلاش برای یک آشتی تاریخی با روسیه می شود. بخشی از این راهبرد با هدف ایجاد شکاف در شراکت راهبردی طولانی بین مسکو و تهران است. می توان این گونه اندیشید که با مشوّق های مناسب، «تلنگر زدن» به روسیه در این جهت ممکن است. یک مقام وزارت خارجه که در جریان مباحث مربوط به موضوع در کاخ سفید می گوید:" (رابطه) بین روسیه و ایران، قطعا مثل روز روشن است. آن چه روشن نیست، این است که پوتین در ازای تضعیف این ائتلاف(با ایران) چه چیز طلب خواهد کرد."
با این حال، رییس جمهور و مشاورانش به زودی خواهند فهمید که تعمیق شکاف روسیه-ایران ماموریتی بسیار دشوار است. یک دههی گذشته، شواهد بسیاری در برداشته مبنی بر این که که پیوندهای نظامی، سیاسی و اقتصادی که روسیه و جمهوری اسلامی در طول ربع قرن اخیر ساخته اند، به طرز چشمگیری انعطاف پذیر است.
و امروز، منطقی است که باور کنیم که شراکت استراتژیک میان دو کشور، محکم تر از همیشه است.
آرزوهای روسیه
در ۲۰۰۵، ولادیمیر پوتین، در سخنرانی خود در کنفرانس امنیتی مونیخ، جمله ای معروف به این مضمون گفت که " سقوط اتحاد شوروی، بزرگ ترین فاجعه ژئوپلیتیک قرن بیستم بود." از آن زمان، پوتین یک سیاست خارجی با محوریت باز-خلق نسخه ای تعدیل شده از حوزه نفوذ اتحاد شوروی قدیم را دنبال کرده است.
در حوزه نظامی، این استراتژی به معنای ایجاد یا پشتیبانی از بلوک های امنیتی، از نوع سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان همکاری شانگهای، بوده که ابتکار عمل آن ها در دست کرملین است و برای تامین اولویت های استراتژیک روسیه در حوزه اوراسیا طراحی شده اند. در جبهه اقتصادی، پوتین یک بدیل برای اتحادیه اروپا ارایه داده که عمدتا با نام «اتحادیه اقتصادی اوراسیا»، شناخته می شود. گرچه این اتحادیه تاکنون توفیق چشمگیری حاصل نکرده، با این وجود یک تشکیلات قابل اتکاء است. علاوه بر روسیه، ۴ کشور(ارمنستان، بلاروس، قزاقستان و قرقیزستان) در آن عضویت دارند و در حال حاضر عضویت دو کشور دیگر(مغولستان و تاجیکستان) در دست بررسی است.
همزمان، به لحاظ سیاسی، مسکو سرمایه گزاری کلانی روی ایجاد پیوندهای نزدیک با کشورهایی چون بلاروس، دولت های آسیای مرکزی و اروپای شرقی انجام داد. تا آزادی عمل سیاسی خود را در پیرامون خویش افزایش دهد. نتیجه، چیزی است که بهترین توصیف برای آن، «امپراتوری پست مدرن روسیه» است- امپراتوری که اساس آن نه بر کنترل نظامی، که به هم پیوستگی اقتصادی و سیاسی است.
ایران نقش بزرگی در این طرح ها دارد. کشوری که انتخاب مورد علاقه اوراسیا گرایان در روسیه است- طرفداران ایدئولوژیک یک هویت تمدنی روسیِ متمایز که اندیشه آن ها در سال های اخیر، اعتبار زیادی در راهروهای کرملین پیدا کرده است(معروف ترین مثال معاصر آن ها، «الکساندر دوگین» است که در کتاب سال ۱۹۹۷ خود با عنوان «مبانی ژئوپلیتیک»، خواستار اتحاد روسیه با ایران شده بود. در ذهن دوگین و همفکرانش، موقعیت استراتژیک ایران در غرب آسیا، در کنار فرهنگ و تاریخ استراتژیک این کشور، آن را یک شریک جذاب- و البته موقت- برای روسیه، در جهت اعاده نقش جهانی آن می سازد.
الکساندر دوگین
ارزش استراتژیک تهران برای مسکو، در تلاش های مستمرّ روسیه برای ارتقاء جایگاه ایران به عنوان عضو ناظر پیمان شانگهای به عضو کامل(تلاشی که تاکنون توسط چین بی نتیجه مانده است) و همچنین تشویق خاموش ایران به گسترش پیوندها با جمهوری های آسیای مرکزی، نمود یافته است. نتیجه این که، ایدئولوگ های سیاست خارجی روسیه امید دارند که یک شریک قابل اتکاء در غرب آسیا پیدا کنند- که بتواند قدرت و اهداف روسیه را در آن جا تقویت کند.
تجارتی که پیوند می دهد
به علاوه، ایران اهمیت فزاینده ای برای اقتصاد روسیه دارد. در یکی دو سال اخیر، اوضاع اقتصاد روسیه به واسطه قیمت های جهانی پایین نفت و چند دور تحریم های سنگین اقتصادی غرب بر سر مساله اوکراین، خراب شده است. صندوق بین المللی پول برآورد کرده که اقتصاد روسیه، که در سال ۲۰۱۵ ۳.۵ درصد کوچک شده بود، در سال گذشته هم ۱ درصد از حجم آن کاسته شده است و روند دنباله دار نزول اقتصاد ملی ادامه دارد. و گرچه اکنون نشانه هایی از یک بهبود مختصر در ۲۰۱۷ در اوضاع دیده می شود، اما اقتصاد دانان، با لحاظ شماری از ضعف های ساختاری و فسادهای سیستمی، این بهبود را دارای اثرات قابل ملاحظه در آیندهی قابل پیش بینی نمی دانند.
همزمان، شماری از دردرسرهایی که روسیه برای خود درست کرد، بر فشار مالی خارجی افزوده است. به عبارت دیگر، الحاق کریمه به روسیه، حدود ۷.۵ میلیارد دلار بر هزینه های بودجه فدرال این کشور افزوده است. عملیات نظامی روسیه دراوکراین و سوریه نیز فشارها بر خزانه روسیه را به شدت افزایش داده است(یک مطالعه که در ماه اگوست توسط خبرگزاری مالی RosBusinesConsulting متشر شد، برآورد کرد که هر ماه مسکو ۱۵۰ میلیون دلار فقط برای پرداخت به پیمانکاران وزارت دفاع، برای تامین اقلام مورد نیاز برای عملیات در سوریه خرج می کند).
در چنین پس زمینه ای، ایران- که به واسطه مشکلاتش در عرصه بین الملل، به حمایت روسیه نیاز دارد- اهمیتی روزافزون برای کرملین یافته است. در پی توافق هسته ای تابستان گذشته(که به برجام معروف شده است) ایران به واسطه تعدیل تحریم ها می تواند از فرصت های اقتصادی قابل توجهی برخوردار شود و حجم تجارت پسا-تحریم خود را با شرکای بین المللی، همچون چین و هند، افزایش دهد.
کرملین، به نوبه خود، در چند ماه گذشته دست کم بر سر قراردادی ۱۰ میلیارد دلاری در زمینه تسلیحات با دولت ایران به نتیجه رسیده است. تجارت هسته ای میان دو کشور هم به نحو مشابه تقویت شده است. این ها تمهیداتی است که مسکو، که به طور روزافزون باید برای تامین هزینه های جاری خود تلاش کند، نمی تواند به سادگی از آن ها چشم بپوشد، هر اندازه که پای وعده های یک رابطه جدید و صمیمانه با واشینگتن در میان باشد.
یک حامی در سوریه
روسیه نیازمند حضور پررنگ ایران در غرب آسیا هم هست. همانند جمهوری اسلامی ایران، روسیه هم به یک بازیگر اصلی در جنگ داخلی سوریه تبدیل شده است. لیکن بر خلاف تهران، آخرِ بازی مسکو در سوریه هنوز کاملا روشن نیست. تا به امروز، استراتژی کرملین بر توسعه و تقویت حضور نظامی در شرق سوریه متمرکز بوده است( جایی که روسیه از اوایل دهه ۱۹۷۰ در آن حضور داشت) که هدف آن نبرد با گروه های مختلف جهادی افراطی است که با دولت سوریه می جنگند و بسیاری از اعضای این گروه های از روسیه و سایر نواحیِ اتحاد شوروی سابق به سوریه آمده اند.
بر عکس، رهبران ایران این مساله را روشن کرده اند که حفظ ثبات دولت سوریه، اولویت اصلی است و سرمایه گذاری مالی و نظامی گسترده ای برای تضمین این نتیجه انجام داده اند. این سرمایه گذاری ها توانست موج شرایط را به نفع رییس جمهور سوریه برگرداند.
به این ترتیب، منطقی است که نتیجه بگیریم که جنگ سوریه به هر سرانجامی که برسد، این سرانجام عمیقا تحت تاثیر ایران و به نفع ان خواهد بود. تحت این شرایط، مسکو نیازمند آن خواهد بود که اصطلاحا با ایران خوب تا کند تا جای پای استراتژیک خود را در سوریه برای درازمدت حفظ کند.
کلینتونِ احیاء شده؟
از همه این ها می توان به این نتیجه رسید که علی رغم آرزوهای پرحرارت کاخ سفید، ائتلاف روسیه و ایران، هم پایدار و هم انعطاف پذیر است. در واقع، تمرکز دولت ترامپ( بر ایجاد شکاف میان مسکو و تهران) شباهت قابل توجهی به تلاش های مکرّر دولت کلینتون در دهه ۱۹۹۰ برای جدا کردن سوریه از ایران و کشاندن آن به سوی غرب، دارد. این تلاش ها به طرز ترحم آوری شکست خورد، که یک دلیل اصلی آن، این بود که واشینگتن ارزش استراتژیکی را که سوریه برای شراکت مستمرّ خود با تهران قایل بود، دست کم گرفت.
امروز، بیم ان می رود که واشینگتن همان اشتباه را با مسکو تکرار کند. در حالی که رییس جمهور جدید، به صراحت قصد خود را برای برقراری روابط صمیمانه با کرملین اعلام کرده است، باید این حقیقت را در ذهن داشته باشد که چنین روابطی لاجرم تحت تاثیر اهمیتی قرار خواهد گرفت که مقامات روسیه برای اتحاد با تهران قایل هستند.
https://www.foreignaffairs.com/articles/united-states/۲۰۱۷-۰۲-۱۰/why-russia-wont-help-trump-iran
نوشتن دیدگاه