از آخرین باری که متنی نوشته‌ام مدت‌ها می‌گذرد، آنقدر مشغله این شغل زیاد است که اگر متنی هم نوشته باشم متاسفانه فرصت نشده تا آن را منتشر کنم و بعد هم از یادم رفته است. دو روز پیش برای اولین بار به همراه تعدادی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس به استان زیبای کردستان، "بهشت ناشناخته ایران" آمدیم. در جلسات کردستان را سرزمین مجاهدت‌های خاموش مینامیدند، و چه دردناک که فقط این مردم نبودند که مجاهدت‌های آنها خاموش بود بلکه این سرزمین هم چراغ گیتی فروزش را ندیده بودیم. تصورم بر این بود استانی که سال‌های سخت جنگ را پشت سر گذاشته است و شاید رنجور از جنگ، به پا نخواسته باشد، اما کردستان به مانند کوه‌های سر به فلک کشیده هورامان و آبهای پرخروش سیروان، تمام قد زیبایی خود را به رخ کشید تا من با آن غروری که همواره از ایرانی بودن خود داشته‌ام با همان غرور از کردستان ایرانم یاد کنم. امروز از روزهای فراموش نشدنی و بیاد ماندنی‌ترین روزهای زندگی من است. کردستان سرزمین فرهنگ شادی، سرزمین باستانی، سرزمین مستوره اردلان و امان‌اله‌خان، سرزمین ادبا و شعرا و هنرمندان، سرزمین موسیقی، سرزمین مردان و زنان غیور و جوانمرد و نجیب، سرزمین لباس‌های رنگارنگ کردی، سرزمین پیر، سماع و خانقاه، سرزمین پیر شالیار و امامزاده کوسه هجیج، سرزمین زبان شیرین کردی، سرزمین غذای خوشمزه کلانه و در یک کلام کردستان سرزمین رویاهاست. این زیبایی بکر از هورامانات و مریوان، تا سنندج و دهگلان و از قروه و کامیاران تا بیجار، دیوان دره، سقز و بانه، چنان با شکوه است که فرد می ماند به کدامین قطعه از بهشت وارد شده است. اما چه دردناک است که مردم این سرزمین بسختی روزگار می‌گذرانند و قوت لایموتی از کولبری دارند که آنهم این روزها از آنان دریغ شده است. مسئولین وظیفه دارند تا در جهت رفع مشکلات مردم منطقه بکوشند و گرهی بر مشکلات عدیده آنها نیافزایند. وظیفه ما ایرانیان است که در آبادانی کشور خود بکوشیم، ما می بایست میراث طبیعی و تاریخی کردستان را به همگان معرفی کنیم تا گردشگری در این استان رونق پیدا کند.