کد خبر: 704
منتشر شده در سه شنبه, 10 اسفند 1395 16:13
روزنامه بهار: با مشاهده برخی نقدها به سیاست خارجی دولت اعتدال میتوان به این نتیجه رسید که برخی به بهانه نقدِ بزرگنمایی عملکرد تیم سیاست خارجی روحانی در حال تحقیر دستاوردهای غیر قابل انکار در سه سال و نیم اخیر هستند. آنچه این کوچک نشان دادن دستاوردها را تلختر میکند تلاش برای تحریف برخی واقعیات...
روزنامه بهار: با مشاهده برخی نقدها به سیاست خارجی دولت اعتدال میتوان به این نتیجه رسید که برخی به بهانه نقدِ بزرگنمایی عملکرد تیم سیاست خارجی روحانی در حال تحقیر دستاوردهای غیر قابل انکار در سه سال و نیم اخیر هستند. آنچه این کوچک نشان دادن دستاوردها را تلختر میکند تلاش برای تحریف برخی واقعیات عیان است. به عنوان مثال گفته میشود که در سالهای قبل از این دولت ایران از ظرفیت 120 کشور عضو جنبش عدم تعهد استفاده میکرد اما از زمان آغاز به کار دولت روحانی از این ظرفیت غفلت شده است و تمام تمرکز بر روی کشورهای 1+5 قرار داده شده است.در پاسخ به چنین ادعایی ابتدا باید گفت که بر فرض آن که که بپذیریم دولت اعتدال به جنبش عدم تعهد بی توجهی کرده باشد پرسش قابل طرح در این زمینه آن است که توجه مسئولان سابق به کشورهای عدم تعهد چه سودی برای کشور داشته است؟ آیا جنبش عدم تعهد و اعضایش بجز بیانیههای بیخاصیت در حمایت از ایران که به معنای واقعی کلمه «کاغذ پاره» بوده است اقدام دیگری انجام میدادند؟ آیا یک کشور از این 120 کشور را سراغ دارید که فقط یک بند از قطعنامههای تحریمی علیه کشورمان را اجرا نکرده باشد؟ از سوی دیگر در شرایطی که همه میدانیم راه حل بسته شدن پرونده هستهای ایران که بیش از ده سال گریبان کشور را گرفته بود مذاکره با همین کشورهای 1+5 است آیا منطقی است که وقت خود را صرف مذاکره با کشورهایی کنیم که در این فرآیند بی تاثیرند؟ مذاکرات ایران باترکیه و برزیل در زمان دولت پیشین مصداق بارزی از همین وقت تلف کردنها بوده است که به واسطه عدم هماهنگی با طرفهای اصلی مذاکره در آن دوران به جایی نرسید. به نظر میآید راهبرد دولت روحانی که مبتنی بر ادامه مذاکره جدی با طرفهای اصلی این پرونده و عدم دخالت دادن کشورهای دیگر از جمله جنبش عدم تعهد بود راه درستی برای حل و فصل پرونده هستهای بوده است.گهگاه نیز عنوان میشود که در دولت پیشین به واسطه سیاست خارجی فعال اعضای این جنبش ایران را به عنوان رئیس جنبش غیر متعهدها پذیرفته اند. این نکته هم نوعی «دستاوردسازی» برای دولت سابق است. ساز وکار جنبش عدم تعهد به گونهای است که هر چند سال یک بار کشوری به عنوان ریاست این جنبش برگزیده میشود و عدم پذیرش کشورهای عضو امری نادر است. در نتیجه ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد موضوعی است که به شکل اتفاقی همزمان با دولت پیشین بوده است و ارتباطی به ضعف و قوت سیاست خارجی در آن زمان ندارد.دیگر نقد مطرح شده از سوی منتقدان سیاست خارجی دولت روحانی عدم تعامل مناسب با همسایگان و بی توجهی به ظرفیت سازمان همکاریهای اسلامی است. این نقد از آن جهت حائز اهمیت است که در سند چشمانداز 1404 بر روابط نزدیک با همسایگان تاکید شده است. آنچه که در بیان این نقد از آن غفلت میشود این است که بسیاری از موضوعاتی که باعث تنشهای منطقهای ایران با کشورهای منطقه شده است اساسا هیچ سنخیتی با سیاست خارجی که نشان داده است پشتیبانی اکثریت جامعه را به همراه دارد نداشته است. به عنوان مثال حمله به سفارت سعودی یا برخی لفاظیها از سوی برخیتریبون داران ازتریبونهای عمومی که تنش بین ایران و عربستان را به بالاترین حد ممکن خود رسانید آیا ذیل سیاست خارجی دولت تعریف میشود؟ نوع حضور ایران در کشورهای منطقه تا چه حد با برنامههای رئیس جمهور روحانی در حوزه سیاست خارجی هماهنگ بوده است؟ به نظر میآید که مخاطب این نقد بیش از آن که تیم سیاست خارجی دولت باشد خطاب به سایر نهادهای تاثیرگذار و تصمیم ساز در امر سیاست خارجی است. آن چه از گفتههای دولتمردان بر میآید این است که آنان برای حل و فصل مسائل تنش زا در منطقه همواره به دنبال الگویی «برد- برد» و مبتنی بر تعامل بوده اند. باید جستجو کرد که آیا به واقع موانع تحقق این امر در نوع دیپلماسی دولت است یا نهادهای موازی تصمیمگیر دیگر؟ البته میتوان این نقد را خطاب به حسن روحانی نقدی موجه دانست که چرا جناب رییس جمهور موانع اجرای ایده هایش در موضوعات منطقهای را به شکل شفاف و صریح با مردم در میان نگذاشته اند؟از جمله انتظارات از امر دیپلماسی ایجاد بازارهای صادراتی در سایر کشورهاست که میتوان از آن باعنوان وجه اقتصادی سیاست خارجی یاد کرد. برخی منتقدان معتقدند که صادرات در این سالهای اخیر متوقف شده است و علت رکود در بازار نیز همین ضعف سیاست خارجی و عدم گشایشهای لازم برای صادرات است. در پاسخ به این نقد میتوان نگاهی به نسبت صادرات به واردات انداخت. خوشبختانه این شاخص اقتصادی نیز مانند تورم یا نرخ رشد اقتصادی نیازی به محاسبات پیچیدهای ندارد که عدهای دولت را متهم به آمارسازی کنند. در دو سال اخیر نیز مانند گذشته میزان واردات سیر صعودی داشته است اما صادرات نیز بهاندازهای افزایش پیدا کرده که برای اولین بار طی شش دهه گذشتهتراز تجاری کشور مثبت شده است. پرسش مشخص از این دسته از منتقدان که چنین نگاهی دارند این است که اگر صادرات متوقف شده است پس چگونهتراز تجاری کشور مثبت است و میزان صادرات از واردات پیشی گرفته است؟گاهی نیز در نقدها دیده میشود که «دلواپسی» با وارونه نماییترکیب میشود و حاصل آن گفتار و نوشتاری میشود که در آن رنگی از واقعیت وجود ندارد. فی المثل از بی ثمر بودن برجام سخن به میان میآید و علت آنکه مردم حاضر در متن جامعه برجام را از نقاط قوت دولت میخوانند را تبلیغات رسانهای مرتبط با آن میدانند. خوب است آنان که به چنین نگاهی معتقدند برای یک بار هم که شده در خلوت خود به این نکته بیندیشند که اگر برجام نبود چه میشد؟ آیا نمیدانند که بنا بر روند تحریمها علیه کشورمان در صورتی که توافق موقت و پس از آن برجام نبود الان وضعیت فروش نفت به عنوان مهمترین منبع درآمدی کشور چگونه بود؟ آیا از این نکته بی خبرند که ایران تا پیش از برجام مجبور به پرداخت مبلغی ده تا سی درصد بیش از قیمت واقعی برای واردات کالاهای مورد نیاز مردم بوده است؟ آیا از بحران عظیمی که به واسطه تحریمها گریبان بهداشت و درمان کشور را گرفته بود و باعث از دست رفتن جمعی از مردم این سرزمین به دلیل عدم وجود برخی داروها شد را از خاطر برده اند؟ همان بحرانی که هنوز هم یادآوری آن باعث به گریه افتادن وزیر وقت بهداشت است. آنها که برجام را بی ثمر میخوانند روی زمین زندگی میکنند یا در اوهام خود مشغول سیاست بازیهای کودکانه اند؟
نوشتن دیدگاه