روزنامه بهاراولین مناظره جمعی میان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در حالی برگزار شد که با هجمه‌های محمدباقر قالیباف به دولت یازدهم،  اسحاق جهانگیری همان‌طور که پیش از این هم انتظار می‌رفت، به دفاع از عملکرد حسن روحانی و دولتش  اقدام کرد و از پس انجام این ماموریت هم به خوبی برآمد. با فیض‌الله عرب‌سرخی –فعال سیاسی اصلاح‌طلب- به گفت‌وگو نشستیم. او با بیان اینکه موضع هجومی داشتن لزوما به معنای حمله به طرف مقابل نیست و اصل این است که هجوم با ارائه برنامه صورت بگیرد، معتقد است رئیسی به دلیل سابقه قضایی و دور بودن از مسائل اجرایی، اشراف لازم بر مسائل جامعه را ندارد و اگرچه تا کنون کاندیداهای اصولگرا بیشتر در پی تخریب دولت بودند تا ارائه برنامه، نهایتا در عمل قالیباف به نامزد اصلی اصولگرایان تبدیل خواهد شد.***در اولین مناظره انتخاباتی تا حد زیادی شاهد به حاشیه رفتن رئیسی بودیم. قالیباف نیز با تجربه دو بار کاندیدا شدن این بار هم به عرصه آمده اما به نظر نمی‌رسد قصد کنار رفتن داشته باشد. او علی‌رغم حضور سایر کاندیداها سعی کرده بود بیشتر جهانگیری و روحانی را به چالش بکشد و اعتراض‌های زیادی هم داشت به جهانگیری که چرا با وجود اینکه معاون اول ریاست جمهوری است، به عرصه انتخابات آمده. قالیباف که از جمنا و جبهه اصولگرا آمده آیا می‌تواند اقبالی که در دوره‌های گذشته به او نشده بود را حالا کسب کند و رقیب جدی برای روحانی محسوب شود؟رئیسی شأنی در بین نیروهای یک جریان سیاسی دارد، جایگاهی دارد که لزوما در افکار عمومی و در مقام کسی که می‌خواهد رای مردم را به دست بیاورد، نیست. اگر این جریان بتواند یک ظرفیت نهفته را به ظرفیت بالفعل در جامعه و عدد و رقم و رای تبدیل کند، می‌‌تواند او را نامزد محوری اش بداند. رئیسی در حال حاضر چنین وضعیتی دارد و در بین اصولگرایان وضعیت برجسته‌تری در مقایسه با قالیباف دارد اما این موضوع هنوز در جامعه به رای تبدیل نشده است. مجموعه توانایی‌های شخصی رئیسی و قابلیت‌های آن جناح است که این ظرفیت نهفته و بالقوه و شأن و جایگاه آن جناح سیاسی را تبدیل به رای در جامعه می‌کند. با آنچه که در مناظره دیدیم، این کار اگر هم شدنی باشد، بسیار سخت است. قالیباف در مقایسه با رئیسی از قدرت نطق، اقناع‌سازی، پروپاگاندا و به چالش گرفتن بیشتری برخوردار است و این مشخصات کار را برای برجسته‌شدن در بین افکار عمومی ساده‌تر می‌کند. البته باید مناظره‌های آتی هم انجام شود تا ببینیم آیا رئیسی به تدبیر و‌ترفندی می‌رسد که در این صحنه حضور فعال‌تر و موثرتر پیدا کند یا نه. آنچه اکنون و از این مناظره و سوابق برآمده این است که رئیسی همچنان که در نظرسنجی‌ها نشان داده شد، نامزد دوم جریان اصولگرا است و نه نامزد اول. برخی معتقد هستند رئیسی به دلیل ضعف در پاسخگویی و ارائه در مناظره به حاشیه رفته بود و برخی معتقدند این کار مهندسی‌ شده بود و رئیسی می‌دانست که قالیباف تهاجمی برخورد می‌کند، جهانگیری هم قطعا دفاع خواهد کرد. یعنی او منتظر روزهای پایانی برای هجوم است و تا آن زمان میدان مبارزه را به قالیباف واگذار می‌کند. به نظر شما این نظریه تا چه‌اندازه صحیح است؟ موضع هجومی زمانی نقد طرف مقابل است که وقتی شما هجوم می‌برید و با نقد طرف مقابل سعی می‌کنید او را از صحنه به در کنید. زمانی هم با برنامه‌های ایجابی این هجوم را انجام می‌دهید. یعنی لزوما موضع هجومی داشتن به معنای حمله به طرف مقابل نیست و اصل این است که هجوم با ارائه برنامه صورت بگیرد. من معتقد نیستم آنچه که در این مناظره اول بین رئیسی و قالیباف اتفاق افتاد، بر اساس یک طراحی بوده، بلکه چارچوب سخنان رئیسی پاسخگو نبود. علت هم این است که او اشراف لازم را به مسائل نداشت. زیرا به دلیل کار در  قوه قضائیه از مسائل اجرایی دور بود و حرف‌هایی که می‌زد با فاصله بسیار زیاد، کلی و غیر‌اقناع‌کننده بود. این مشکل رئیسی است. به همین دلیل او ممکن است در عنوان،  نامزد اول اصولگرایان باشد اما در عمل و تا انتها به نامزد دوم تبدیل خواهد شد. فضایی که او می‌تواند ایجاد کند فضای فعالی نخواهد بود که به رای تبدیل شود. او این قابلیت را نخواهد داشت زیرا حرف‌هایی که می‌زند، ناظر به وضعیت دقیق اجرا و خواست دقیق مردم نیست. حرف‌های او نه به طور مشخص خواست مردم را پیگیری می‌کرد و نه برآمده از اشراف اجرایی بود. مجموع ادبیاتی که رئیسی به کار می‌گیرد ادبیات محدودی است و نمی‌تواند در مساله عمیق بشود. حرف‌هایی که زده شد عموما غیرفنی بود و طوری نبود که جوشش و تحرک ایجاد کند. همچنین به نظر می‌رسید در اولین مناظره، نزاع بیشتر بین قالیباف و جهانگیری بود تا روحانی. جهانگیری به دفاع از دولت روحانی جلو آمده، کمااینکه خود جبهه اصولگرا و قالیباف هم به این موضوع مشرف هستند. قالیباف هم اتهاماتی را به دولت وارد می‌کرد و جهانگیری و روحانی هم بیشتر در صدد دفاع بر می‌آمدند. این اتهامات از کجا ناشی می‌شود و دقیقا تا کجا پیش می‌رود و چه پاسخی از طرف دولت به آنها داده می‌شود؟ در اولین مناظره جمعی دیده شد که دو کاندیدای مطرح جبهه اصولگرا، رئیسی و قالیباف، بیش از آنکه در پی طرح چارچوب و برنامه‌ها و تدابیری که می‌خواهند پس از انتخاب شدن پیش بگیرند باشند، به تخریب و زیر سؤال بردن دولت مشغول بودند. با ملاحظه تسلطی که دو نامزد جبهه اصلاح‌طلب دارند، در بحث‌های اقتصادی طبیعتا جهانگیری به پاسخگویی درگیر بود و به آمار و ارقام تسلط داشت. شاید اگر بحث به سمت سیاست خارجی، امنیتی و مسائل هسته‌ای می‌رفت، در آن حوزه‌ها بیشتر روحانی طرف بحث قرار می‌گرفت. زیرا در این حوزه‌ها مسلط‌تر بود. صرف نظر از اطلاع تقسیم کار احتمالی بین روحانی و جهانگیری، برداشت‌هایی می‌توان داشت که به دو صورت کار کرد. یک مدل که هرکدام به موضوعات تخصصی خود بپردازند و یک مدل اینکه یکی بیشتر به هجمه‌ها پاسخ دهد و دیگری برنامه‌های دولت را مطرح کند. بنابراین در مناظره اول موضوعاتی مطرح شد که جهانگیری تسلط بیشتری داشت و این دو هر یک در نوبت‌های خود به موضوعات پرداختند. ضمن اینکه می‌توان مد نظر داشت جهانگیری می‌تواند در مساله پاسخگویی در ایرادات و انتقاداتی که جبهه مقابل مطرح می‌کند درگیر باشد و روحانی مساله ایجابی و برنامه‌ای دولت را بیشتر نمایندگی کند. از سه کاندیدای اصولگرایان، میرسلیم نسبت به رئیسی و قالیباف علی‌رغم اینکه شاید از ریشه و اصل پایدارتری برخوردار باشد، اما حضورش کمرنگ‌تر بود، کمتر به دولت هجمه‌ وارد کرد و انتقاداتی که داشت بیشتر به صورت برنامه‌ای بود. بنابراین به نظر نمی‌رسد او هم رقیب جدی روحانی باشد. میرسلیم به لحاظ شخصیتی از قالیباف و دیگران متفاوت است. او هم آدمی است با ویژگی‌های شخصی خودش. ضمن اینکه از نظر اندیشه‌ای با جریان اصولگراست. اما شاید در مقام نقد دولت با تفاوت‌هایی در نحوه مواجهه و برخورد همان نقدها را کم و بیش داشته باشد، در حالی که بیانش متفاوت است و ادبیات متفاوتی دارد، به دلیل اینکه شخصیتش متفاوت است. میرسلیم شخصیت پرخاشگر و هجومی قالیباف را ندارد، کما اینکه رئیسی هم کاراکتر هجومی قالیباف را نداشت. با وجود این به نظر می‌رسد کاندیداها هنوز آن‌طور که باید هیچ‌کدام برنامه اجرایی و عملیاتی ارائه ندادند. از جمله انتقاداتی هم که به سخنرانی‌ها و مناظره‌ها داشتند همین بود که کاندیداها بیشتر آرمان‌پردازی می‌کردند تا اینکه بخواهند برنامه ارائه دهند. وقتی به شما می‌گویند در دو دقیقه نظرت را بگو اصلا جایی برای طرح برنامه نیست. در چنین فضایی تنها می‌شود جهت‌گیری‌ها را روشن کرد، استراتژی‌ها را در آن زمینه گفت، اما برنامه و اینکه چطور می‌خواهیم آن را محقق کنیم نیازمند بحث‌های مفصل‌تر و طولانی‌تر است. البته روحانی و جهانگیری دولت مستقر هستند و چهار سال است که کار می‌کنند و برنامه‌های آنها را مردم می‌دانند. می‌دانند دولت در سیاست خارجی، اقتصاد و سایر موضوعات چه رویکرد و مشکلاتی دارد و بنابراین آنها بیشتر به رفع ابهام می‌پردازند تا طرح یک برنامه چون نمی‌خواهند برنامه جدیدی ارائه دهند، بلکه می‌خواهند برنامه‌ای که اجرا کردند را کامل کنند. به عنوان مثال ممکن است بگویند در برنامه اقتصادی که پیاده کردید رکود را مرتفع نکردید. آنها توضیح می‌دهند وضعیت رکود در کدام حوزه‌ها بوده و الان در کدام حوزه‌ها رکود داریم. بنابراین در مناظره‌های این‌چنینی فرصت جدی برای ارائه برنامه نیست و فقط می‌توان جهت‌گیری کرد. یعنی به نظر شما این نحوه مناظره خیلی راهکار مناسبی نیست؟ مناظره‌های جمعی می‌تواند در مورد موضوعات مشخص و محدود باشد. چون زمان محدودی دارند که بخش زیادی از آن به مقابله و پاسخ به یکدیگر می‌گذرد. طبیعتا می‌توان یک ارزیابی از توانمندی‌های یک نامزد به دست آورد، نه اینکه دیدگاه‌هایش در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی از خلال یک مناظره به دست آید. این نامزد نشان می‌دهد چه میزان تواناست و می‌تواند با طرح نکات کوتاه جامعه را اقناع کند اما نمی‌توان برنامه ارائه داد. نمی‌دانم صدا و سیما دنبال عرضه بهترین برنامه‌هاست یا نه، اما آنچه در خلال مناظره‌ها برگزار می‌شود بهترین مدل‌ها نیست. البته فرصتی به کاندیداها داده شده که در گفت‌وگوهای ویژه یا رادیو و بخش‌های مختلف برنامه‌های خود را ارائه دهند. به فرمایش شما دولت می‌خواهد در این برنامه‌ها بیشتر ابهام‌زدایی کند اما کاندیداهای دیگر هم برنامه عملیاتی خاصی ارائه نکردند و همان تخریب و هجمه به دولت را پیشه کردند. اگر صداوسیما می‌خواست برنامه مفیدی ارائه دهد می‌توانست در سه مناظره جمعی، در هر حوزه مهم‌ترین مساله را انتخاب کند و مناظره را روی آن موضوع قرار دهد. اگر به نظر کارشناسان مهم‌ترین مساله رکود، سرمایه‌گذاری یا یارانه نقدی است آن را در دستور کار قرار دهد. فرصت را هم طوری تنظیم کنند که بتوان دیدگاه‌ها مقابل هم مطرح شود. همچنین کاندیداها باید کامل در جریان قضیه باشند. باید به آنها گفت جزئیات این است و آنها در آمادگی کامل بیایند. در کشورهای دیگر هم بین دو نامزد مثلا حول محور مالیات یک گفت‌وگوی دو ساعته‌ترتیب داده می‌شود. اما این مدلی که کار شد، به نحوی نبود که بتوان برنامه‌ها را از آن استخراج کرد و نهایتا می‌توان به سبک سنگین کردن نامزدها پرداخت. با توجه به اینکه به گفته شما مناظره این‌چنینی فرصت مناسبی برای طرح برنامه نیست، پیشنهاد شما برای تیم همراه و اتاق فکر اصلاحات و اعتدالی برای اینکه در مناظره‌های آتی  چه رفتاری را پیش بگیرند چیست؟ اینکه از چه منظری به موضوعات بپردازند و چه نکاتی بیشتر به آنها کمک می‌کند؟ هر نامزدی باید در هر حوزه که قرار است مناظره درباره آن انجام شود، سؤال‌های مردم را در آن حوزه استخراج کند. باید برای سؤال‌ها پاسخ‌های قانع کننده آماده شود و در برنامه به این سؤالات پاسخ داده شود، اینکه مردم در حوزه مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی چه دغدغه‌ای دارند و به این دغدغه‌ها پاسخ داده شود. در آن صورت به کسی که به این دغدغه‌ها پاسخ دهد رای داده می‌شود. بنابراین این اتاق فکر باید بررسی کند که مردم چه سؤالاتی دارند و برای آن پاسخ پیدا کنند. مردم به کسی رای می‌دهند که به دغدغه‌های آنها توجه کند و برای مشکلاتشان راهکار ارائه دهد. هرچه این قضیه پیچیده‌تر شود و کمتر به صورت صریح و روشن به آن بپردازیم، باید آمادگی داشته باشیم که افراد را کم‌انگیزه و از مشارکت سرد کنیم.