کد خبر: 10258
منتشر شده در دوشنبه, 11 ارديبهشت 1396 16:31
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی در نشست نقد و بررسی و رونمایی از کتاب «شرح مبسوط منطق اشارات»گفت: دکتر قراملکی احیاگر منطق و به ویژه منطق اشارات در ایران است. به گزارش خبرنگار مهر عبدالله صلواتی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت دبیر دانشگاه شهید رجایی در نشست نقد و بررسی و رونمایی از کتاب...
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی در نشست نقد و بررسی و رونمایی از کتاب «شرح مبسوط منطق اشارات»گفت: دکتر قراملکی احیاگر منطق و به ویژه منطق اشارات در ایران است.
به گزارش خبرنگار مهر عبدالله صلواتی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت دبیر دانشگاه شهید رجایی در نشست نقد و بررسی و رونمایی از کتاب «شرح مبسوط منطق اشارات» تالیف احد فرامرز قراملکی که به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، گفت: دکتر قراملکی بر گردن اهل منطق حق زیادی دارند. ایشان احیاگر منطق و به ویژه منطق اشارات در ایران هستند. هر چند این کتاب دیر متولد شد و باید بیست سال پیش می آمد.
وی گفت: کتاب از نکات مثبت زیادی برخوردار است؛ از جمله اینکه نگاه تاریخی به مسائل دارد که بسیار مهم است. مساله محور بودن و بررسی تطبیقی فخر و خواجه در مسائل منطقی بسیار اهمیت دارد که در سراسر کتاب مشهود است. البته حضور اصیل فخر در کتاب محصول یک برنامه راهبردی حداقل بیست ساله است و ...
صلواتی افزود: دکتر قراملکی در این کتاب اشاره می کند که دانش یک امر جمعی است و متکی به فرد نیست. او معتقد است که دانش تا هویت جمعی خودش را به نحو جدی به رسمیت نشناسد در این دانش نمی تواند اثرگذار باشد. شاهد آن هم همین کتاب است یعنی حاصل ۲۰ سال گفتگو با دانشجویان است.
استاد دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تشریح کرد: این کتاب نظام مند است و هر بحثی با بیان مساله ای شروع شده است، فخر و خواجه به صورت کامل گزارش می شوند به تعبیری این کتاب یک نوع الگوی پژوهشی و آموزشی است.
صلواتی در ادامه در توضیح اینکه فخر در کتاب حضور اصیل دارد گفت: معمولا در السنه سنت فلسفی ما، فخر به عنوان امام المشککین شناخته می شود و به عنوان کسی که تهدیدی برای تفکر و فلسفه است شناخته می شود. اما اتفاقا در این کتاب از او به عنوان یک فرصت استفاده می شود و حتی خیلی جاها به صورت منصفانه خواجه نصیر پس زده می شود و فخر ترجیح داده می شود و نویسنده تصریح می کند کارهایی که فخر در منطق اشارات انجام داد حاصل مطالعات راهبردی و پژوهشی فخر بوده است.
وی یادآور شد: به نظرم باید از عنوان کتاب یعنی شرح مبسوط اشارات آشنایی زدایی کرد. چرا که این شرح با همه شرح های دیگر متفاوت است. کتاب از نثر روانی برخوردار است و ... جنبه پژوهشی یا آموزشی این کتاب موجب نمی شود که جنبه دیگر مثلا آموزشی آن مخدوش شود.
صلواتی تشریح کرد: دو نگاه ماکروسکوپی و میکروسکوپی می توان به این کتاب داشت در نگاه کلی سه اشکال یعنی اشکال زبانی، زمانی و حجم پژوهش در این اثر وجود دارد. در واقع یکنواختی بین این سه مولفه وجود ندارد. مثلا در حیطه زمان در بسیاری از این مسائل تپش نبض زمان را مشاهده می کنید. اما جا داشت که مقداری سیستمی تر به آن پرداخته می شد. به تعبیری بخش هایی از کتاب بوی سنت می دهد و جاهایی هم بوی مدرن می دهد. یعنی داده های منطق جدید در آن هویداست و در جاهایی با همان منطق سنتی برگزار شده است. هر چند ممکن است گفته شود که این سلیقه ای است.
استاد دانشگاه شهید رجایی یادآور شد: مولفه دوم بحث زبان است که با تمام سلیسی و روانی قلم نویسنده در برخی جاها شاید بتوان گفت نارسایی وجود دارد. مثلا در آخر کتاب در بخش الفاظ شش نکته تکمیلی مطرح می شود که یکی از آنها بحث تکمیلی مشکک و متواتی مطرح می شود. آنجا مدام مطرح می شود که مفهوم کلی یا مشکک است. در حالی که این بحث ذیل الفاظ مطرح شده است. اگر دقیق تر باید مطرح می شد باید می گفتیم که الفاظی متواتی یا مشکک هستند.
صلواتی افزود: درباره حجم پژوهش باید گفت که نوساناتی دارد که اگر نبود زیبنده تر است. مثلا که بعضی جاها به اجمال مباحثی مطرح شده است در صورتی که مباحث بسیار مهمی است. مثلا در بخش تشکیک و تصور در تصدیق که بسیار مهم است، آیا اساسا می شود در تصور و تصدیق تشکیک داشت؟ به نظر می رسد این تصور کمی است. اما خیلی کوتاه و مجمل و غیرگویا به آن پرداخته شده است.
وی در ادامه با اشاره به نگاه جزنگرانه و برخی از اشکالات آن گفت: در بعضی از جاهای کتاب بیان مساله به صورت صوری عنوان شده است. مثلا در صفحه ۵۲ که خطبه کتاب آمده است خطبه کتاب را نمی توان بیان مساله کرد، چرا که بیان مساله بیشتر به چندین سوال ختم می شود. نکته دیگر اینکه هیچ مرزی بین نسبی و نفسی مشخص نیست.
صلواتی گفت: در جایی از کتاب آمده که علم به تصور و تصدیق تقسیم شده است، در جایی دیگر به علمی، ظنی، وضعی و تسلیمی تقسیم شده است. در جاهای دیگر می گوید علم دو جز دارد و ... در جایی دیگر علم با یقین یکی گرفته شده است. اگر علم با یقین یکی است، چگونه باز علم به تصدیق ظنی، تسلیمی و وضعی تقسیم می شود؟ اگر اینگونه باشد علم فقط یک قسم دارد و آن هم تصدیق یقین است. این مبحث جا داشت به عنوان یک چالش در کنار چالش های دیگر که در کتاب آمده، مطرح می شد.
نوشتن دیدگاه