کد خبر: 10540
منتشر شده در یکشنبه, 17 آذر 1392 03:33
گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس- قسمت ابتدایی این یادداشت تحلیلی با عنوان «ردپای مغز متفکر امنیتی اسرائیل؛ از سراوان تا بیروت» در خبرگزاری فارس منتشر شد که پیرامون شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی و رئیس جدید آن یوسی کوهن بود. قسمت دوم این مطلب با موضوع ارتباطات رژیم سعودی با رژیم صهیونیستی و...
گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس- قسمت ابتدایی این یادداشت تحلیلی با عنوان «ردپای مغز متفکر امنیتی اسرائیل؛ از سراوان تا بیروت» در خبرگزاری فارس منتشر شد که پیرامون شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی و رئیس جدید آن یوسی کوهن بود. قسمت دوم این مطلب با موضوع ارتباطات رژیم سعودی با رژیم صهیونیستی و انجام عملیاتهای تروریستی در منطقه میباشد. موضوعات مطرح شده در این یادداشت عبارتند از:
*بندر بن سلطان ؛ عالیترین مقام امنیتی سعودی
*آل سعود و انقلاب اسلامی ایران؛ توطئه و خشونت
*تاریخ روابط پنهان سعودی و اسرائیلی
*فرستاده فهد در سرزمین های اشغالی
*نقش بندر بن سلطان در روابط پنهان با اسرائیل
*داستان بندر بن سلطان و چهار شاهزاده موساد
*یوسی کوهن و بندر بن سلطان؛ پروژه های امنیتی مشترک
*پروژه حریری
*اتحاد سعودی _ صهیونی و تروریسم نیابتی
*تروریسم نیابتی بر علیه ج ا ایران
*حادثه سراوان؛ سرنخ های اسرائیلی
*حمله به سفارت ج ا ایران در بیروت
*آخرین اقدامات
دور جدید روابط پنهان میان سرویس های امنیتی سعودی و اسرائیلی به سال 2005 باز میگردد. در این سال شاهد تغییر و تحولی اساسی در کادر و ساختار امنیتی سعودی هستیم. شورای امنیت ملی سعودی با دستور ملک فهد تأسیس و ریاست آن به بندر بن سلطان که تا آن زمان سفیر سعودی در واشنگتن بود سپرده شد.
خوی ماجراجو، روابط نزدیک با محافل افراطی و صهیونی آمریکا و نیز ضدیت افراطی وی با تشیع انقلابی و جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت، موجب شد تا وی با جلب نظر فهد پادشاه عربستان که در این موارد با وی هم نظر بود، برای جلب همکاری با اسرائیل در تهاجم بر علیه منافع جمهوری اسلامیایران در چهارچوب دیپلماسی پنهان روابط میان دولت سعودی و دولت صهیونیستی را برقرار سازد. لذا بندر بن سلطان را می توان معمار روابط پنهانی سعودی - صهیونی دانست.
ملک فهد از 1982 تا 2011 پادشاه سعودی
بندر بن سلطان بن عبدالعزیز، نوه ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن معروف به ابن سعود بنیانگذار حکومت موروثی و سلطنتی ارتجاعی سعودی در سرزمین حجاز و عربستان و برادرزاده ملک فهد و ملک عبدالله است. پدر وی سلطان با فهد برادر خونی و دومین نفر پس از فهد از شاخه سدیری ها ( هفت برادر فهد: سلطان، سلمان، عبدالرحمن، نایف، ترکی، احمد بن عبدالعزیز) به عنوان بانفوذترین شاخه خاندان سعودی بود که در طول حیات خود از 1962 تا 2011 وزیر دفاع سعودی و از 2005 تا 2011 ولیعهد سعودی بود.
سلطان بن عبدالعزیز (1929 – 2011)
بندر بن سلطان متولد 2 مارس 1949 و فارغ التحصیل کالج نظامی Cranwell نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و دوره تکمیلی خلبانی جنگنده نظامی خود را در کالج صنعتی نیروهای مسلح ICAF و پایگاه نیروی هوایی ماکسول ایالات متحده آمریکا گذراند. در سال 1977 با جت جنگنده خود سقوط کرد و دچار آسیب دیدگی شدید از پشت شد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد در سیاست عمومی بین المللی از مدرسه مطالعات بین المللی پیشرفته (SAIS) دانشگاه جانز هاپکینز واشنگتن است.
وی با درجه سرهنگ دومی به نیروی هوایی سلطنتی عربستان پیوست. او فعالیت دیپلماتیک خود را از سال 1978 به عنوان نماینده خصوصی ملک خالد پادشاه عربستان برای خرید جنگنده های F-15S آغاز کرد و توانست با برقراری یک لابی قدرتمند، کنگره ایالات متحده را به تصویب فروش این جنگنده ها به سعودی متقاعد کند.
در سال 1980 به نفع رونالد ریگان در انتخابات آمریکا فعال بود و در سال 1982 وابسته نظامی سعودی در آمریکا شد و در 24 اکتبر سال 1983 سفیر سعودی در آمریکا شد. از 1983 تا 2005 بندر با 5 رئیس جمهور، 10 وزیرخارجه و 6 دوره کنگره و سنا سروکار داشته و همزمان سفیر منحصر بفرد پادشاه سعودی و فرزند کاخ سفید خوانده می شد. در این سه دهه وی چهره اصلی لابی سعودی در آمریکا شناخته می شد و در این مدت روابط صمیمی شاهزاده بندر با رهبران و سیاست گذاران آمریکا برقرار نمود که البته در این مسیر به جریان های راست افراطی سیاسی یعنی نومحافظه کاران مرتبط شد و پیوندهای عمیقی یافت.
نخستین پروژه امنیتی بندر بن سلطان در آغاز دهه 1980 در ارتباط با اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ مسکو رقم خورد. مشارکت فعال در تأسیس شبکه جهانی جهادی علیه شوروی که مبنای پدیدار القاعده و طالبان در دهه های آینده گردید. این پروژه بر اساس استراتژی پیشنهادی مسکیتو (پشه مالاریا) کنت الکساندر دومارانش رئیس وقت سرویس اطلاعات خارجی فرانسه SDECE و منادی جنگ جهانی چهارم به دولت ریگان راه اندازی شد. بر اساس این استراتژی و پروژه به منظور زمین گیر کردن ارتش سرخ در افغانستان شبکه ای جهانی از کاخ سفید تا چین تشکیل شد که هدف اصلی آن آموزش، سازماندهی و گسیل مجاهدین اهل سنت از تمام کشورهای اهل سنت تحت هدایت و مدیریت افسران اطلاعاتی CIA در خاک افغانستان بود.
کنت الکساندر دومارانش رئیس سرویسSDECE فرانسه منادی جنگ جهانی چهارم و طراح استراتژی مسکیتو
این شبکه ای گسترده بود که از افسران CIA و نیروی دلتا در آمریکا تا افسران MI-6 و SAS بریتانیا تا افسران اطلاعاتی مصر، عربستان، کشورهای عرب خلیج فارس و سرویس SIS پاکستان همه را درگیر کرده بود.
در سال 1979 حادثه ای رخ داد که به شدت آل سعود را نسبت به رادیکالیزه شدن جریانهای سلفی – وهابی علیه آل سعود نگران کرد که اشغال افغانستان توسط شوروی به شدت این رژیم را مشعوف ساخت. چه اینکه این تهاجم فرصتی تاریخی پیش روی آل سعود برای سوق دادن جریانهای رادیکال سنی از تقابل با آل سعود به سوی شوروی قرار می داد. و اما آن حادثه.
محمد عبدالله قحطانی
در بامداد 12 ذیحجه 1399 قمری (20 نوامبر 1979میلادی) گروه مسلحی متشکل از 200 تا 300 تن که تعدادی از آنها دانشجویان علوم دینی و برخی مصری و یمنی و کویتی بودند، به فرماندهی قحطانی، بعد از اقامه نماز صبح مسجدالحرام را اشغال کردند. یکی از رویدادهای پراهمیت تاریخ معاصر که کمتر بدان توجه شده است؛ جنبش موسوم به «جهیمان» در مکه مکرمه است. این گروه مذهبی با تفکر سلفیت موعودگرا که شدیدا با حکومت آل سعود در عربستان مخالف بودند، رهبری جنبش را افرادی به نامهای «جهیمان العتیبی» که وهابی مذهب بود و «محمدبن عبدالله القحطانی» به عهده داشتند.
جهیمان العتیبی
آنها بلافاصله بعد از اشغال مقدسترین مکان مسلمانان جهان، مدعی ظهور «فرستاده موعود» یعنی محمدبن عبدالله القحطانی شدند. این گروه پس از حدود 22 روز مقاومت در برابر پلیس عربستان، سرانجام سرکوب شده و شکست خوردند. گفته می شود دولت عربستان برای سرکوب گروه «القحطانی» تعداد زیادی کماندو و نیروی مخصوص از فرانسه درخواست کرد و نهایتا با کمک این نیروهای مخصوص خارجی توانست این شورش عجیب را مهار کند.
شکست نیروهای عتیبی و جهیمان
دولت عربستان بعدها اعلام داشت که نیروهای دولتی این کشور در جریان درگیری 127 کشته و 461 زخمی داشته است و 117 تن هم از اشغالگران کشته و بقیه دستگیر شدند. در صفر 1400ق/ژانویه 1980م تعداد 63 تن از دستگیر شدگان از جمله جهیمان العتیبی را پس از محاکمه سریع و سری به چند دسته تقسیم کردند و هر دسته را به شهری فرستادند و در صبح روز 19 صفر 1400قمری9/ ژانویه 1980میلادی همگی را در میادین آن شهرها گردن زدند. این شورش پیامدهای زیادی بر ساختار حکومت عربستان گذاشت. مهمترین منبع مشروعیت حکومت سعودی؛ حفاظت و حراست و میزبانی از «حرمین شرفین» است، بنابراین اصلاحات زیادی برای جلوگیری از تکرار این واقعه انجام شد. دولت عربستان به این منظور، تغییراتی در سطح فرمانداران و امیرانی که از سوی مخالفان متهم به فساد شده بودند، ایجاد کرد و در جمادی الاول 1400قمری/مارس 1980میلادی، کمیته ای مرکب از 8 تن به ریاست شاهزاده نایف وزیر کشور تشکیل شد تا 200 ماده براساس اصول اسلامی، به عنوان قانون اساسی برای اداره کشور تدوین کند تا تحولی در ساختار سنتی حکومت سعودی در عربستان ایجاد شود.
مدیریت پروژه جهاد مقدس علیه سرخها در ریاض اما در دست ترکی فیصل پسر عموی بندر و رئیس وقت سرویس امنیتی سعودی بود. ترکی بمدتی طولانی از 1979 تا 2001 ریاست سرویس امنیتی سعودی را عهده دار بود و تا آن هنگام مرد امنیتی رده یک سعودی بود. وی اما اکنون جای خود به عموزاده سدیریاش سپرده است. اگرچه نخستین ارتباطات میان آل سعود و اسرائیل از دوران کمال ادهم رئیس سرویس امنیتی پیش از ترکی آغاز شده بود، اما این روابط تحت نظارت ترکی تداوم یافت. که برای نمونه می توان به دیدار وی با دانی ایالون سفیر اسرائیل در واشنگتن از 2002 تا 2006 اشاره کرد. این دیدار در واشنگتن و در دورانی سفارت ترکی از جانب آل سعود در آمریکا صورت پذیرفت.
دیدار ترکی بن فیصل و دانی ایالون سفیر اسرائیل در واشنگتن از 2002 تا 2006
شاهزاده «ترکی الفیصل»، سفیر وقت عربستان سعودی در واشنگتن و رئیس سابق دستگاه اطلاعات اولین کسی بود که آشکارا و علنی از روابط تل آویو – ریاض سخن گفت. وی در زمان شرکت در کنفرانس اقتصادی دافوس که دور خاورمیانه آن در شرم الشیخ مصر در بهار سال 2006 میلادی برگزار شد، از یک خبرنگار صهیونیست استقبال کرد. او با این خبرنگار گفت و گویی مشروح انجام داد که شامل مجموعه ای از نصیحت ها به «ایهود اولمرت»، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی درباره چگونگی پیشبرد روند صلح در منطقه بود. تقریبا یک ماه پس از آن شاهزاده ترکی الفیصل تأکید کرد که کشور متبوعش با استفاده از تمامی ابزارها تلاش می کند تا فلسطینی ها را در خصوص پیروی از روش مقاومت مسالمت آمیز به سبک «مهاتما گاندی»، رهبر هند قانع و آنها را به صرف نظر کردن از مبارزه مسلحانه وادار کند، زیرا این نوع مبارزه به دلیل تفاوت آشکار در موازنه قوا به نفع اسرائیلی ها برای فلسطینیان بی فایده خواهد بود.
*آل سعود و انقلاب اسلامی ایران؛ توطئه و خشونت
هراس اصلی سعودی اما در دهه 1980، انقلاب اسلامی در ایران بود. این هراس بنیادی موجب شد تا اعراب خلیجی هزینههای جنگ صدام با ایران را تقبل کنند. هراس آل سعود البته به اینجا خاتمه نیافت. هراس اساسی آنها از سیاسی شدن حج ( به تعبیر امام خمینی حج ابراهیمی) توسط ایرانیها بود. برای حل این مسئله پدر بندر، سلطان بن عبدالعزیز وزیر دفاع وقت سعودی برای هماهنگی با آمریکا، وزیر دفاع وقت آمریکا در دولت ریگان، «گاسپار واینبرگر» را درست سه ماه پیش از برگزاری حج سال 1366، به ویلای شخصی خود در سواحل جنوبی فرانسه دعوت نموده طرح حمله و کشتار حجاج ایرانی را با او مطرح و مجوز این عملیات کشتار را از واینبرگر اخذ کرد.
سلطان بن عبدالعزیز وزیر دفاع سعودی و گاسپار واینبرگر وزیر دفاع ریگان
سلطان بن عبدالعزیز چند ماه پیش از این دیدار، طی قراردادی با سرویس امنیتی G.S.G.9 آلمان و استخدام مؤسس و فرمانده وقت این سرویس، ژنرال اولریش ویگنر را به منظور انجام عملیات ضد شورش و قلع و قمع حجاج به استخدام سرویس امنیتی خود در آورد. ویگنر که خود از دوستان صمیمی چارلی بکویث فرمانده نیروی دلتا در عملیات طبس بود و با نیروهایش در عملیات طبس شرکت داشت، روابط بسیار نزدیکی با نیروهای امنیتی اسرائیل داشت. چه اینکه خود تربیت شده و دست آموز سرویسهای امنیتی اسرائیل پس از حادثه المپیک مونیخ در سال 1972 بود. پس از این حادثه مقرر شد تا اسرائیلی ها برای آلمان غربی یک سرویس امنیتی و نیروی ضربت ویژه راه بیاندازند.
بدین منظور ویگنر انتخاب و به فلسطین اشغالی گسیل شد و در سرویس ضربت Sayeret Matkal اسرائیل به فرماندهی سرهنگ یوناتان نتانیاهو و سرگرد ایهود باراک آموزش دیده به آلمان غربی بازگشت و سرویس امنیتی G.S.G.9 آلمان را بر اساس مدل Sayeret Matkal راه انداخت. یوناتان نتانیاهو در سال 1976 در عملیات انتبه توسط Sayeret Matkal در اوگاندا کشته شد.
اولریش ویگنر در کنار نیروهای واحد Sayeret Matkal
یوناتان نتانیاهو فرمانده واحد Sayeret Matkal و آموزش دهنده ویگنر
اولریش ویگنر در روز کشتار حجاج ایرانی در مکه مکرمه و جمعه سیاه خود شخصاً نیروهای امنیتی و ضدشورش سعودی را فرماندهی و هدایت می کرد. پس از این عملیات از دولت سعودی مدال شجاعت دریافت کرد.
حجاج کشته شده ایرانی در حج خونین 66
در حال دریافت مدال شجاعت
اولریش ویگنر فرمانده G.S.G.9
در دوران بوش پسر بندر روابط بسیار حسنه ای با بوش پسر داشت و این روابط موجب مصون بودن سعودی از تغییرات طرح خاورمیانه بزرگ نومحافظه کاران گردید. اما وی در سال 2005 از این سمت استعفا کرد.
در 16 اکتبر سال 2005 ملک عبدالله در پاسخ به تغییرات ژئوپولیتیک مهم در منطقه شرق میانه بویژه اشغال عراق توسط آمریکا و با ورود ایالات متحده به عنوان یک بازیکن بزرگ در منطقه و به منظور تأسیس «یک مرکز برای بازسازی و سازماندهی مجدد سیاست ملی سعودی در دوران جهانی شدن» در عین حفظ نفوذ منطقه ای خود در شبه جزیره عربستان و هم چنین حفظ عربستان سعودی به عنوان یکی از برجسته ترین بازیگران جهان اسلام و نقش مهمی که این کشور در سیاست انرژی جهان دارد. دستور راه اندازی شورای امنیت ملی عربستان SNSC را به ریاست بندر بن سلطان را صادر کرد. بندر بن سلطان موظف شده بود تا با ایجاد یک مکانیزم سازمانی برای هماهنگی سیاست های داخلی و خارجی مربوط به امنیت ملی، سعودی را به پاسخگویی سریع به تغییرات در محیط های داخلی، منطقه ای و بین المللی قادر سازد.
در 20 جولای 2012 نیز بندر بن سلطان با حکم ملک عبدالله به جای مقرن بن عبدالعزیز به ریاست سرویس امنیتی عربستان ( رئاسة الاستخبارات العامة) منصوب شد و در عمل اصلی ترین نهادهای امنیتی سعودی یعنی شورای امنیت ملی و سرویس امنیتی را در اختیار گرفت تا به قوی ترین رجل سیاسی امنیتی پس از پادشاه و هم چنین مغز امنینی سعودی تبدیل شود.
*تاریخ روابط پنهان سعودی و اسرائیلی
روابط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی روابطی دیرینه و قدیمی است، به گونه ای که اسناد موجود نشان می دهد، این رابطه از دهه شصت قرن بیست میلادی میان دو طرف وجود داشت، یعنی حداقل از زمان جنگ یمن. در آن دوره عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در تضعیف «جمال عبد الناصر»، رئیس جمهوری وقت مصر منافع مشترکی داشتند، توافقی که شکست سال 1967 را به دنبال داشت.
جنگ یمن (1962 – 1970) را می توان نقطه آغاز روابط رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی به شمار آورد. در آن زمان برای نخستین بار مقامات مسئول دو طرف توسط «جولیان ایمری»، عضو مجلس نمیندگان انگلیس و از محافظه کاران کینه توز علیه مصر با هم دیدار کردند.
دنکان ساندیز – ایمری در کتابش «درگیری در یمن» می نویسد: به ملک فیصل، پادشاه وقت عربستان سعودی خبر دادم که موفقیت عبد الناصر در یمن خطری برای تامین نیازهای نفتی ما خواهد بود، به همین دلیل همه طرف های ذینفع باید در برابر وی مقاومت کنیم.
او می گوید: من همان کسی بودم که به فیصل پیشنهاد کردم تا یمن را به عنوان دامی برای عبدالناصر قرار دهد تا آن را غرق در جنگ داخلی کند و این امر مستلزم شکل گیری چارچوبی سیاسی برای مبارزه با ناصریسم خواهد بود که این امر از طریق اعطای نقش به رژیم صهیونیستی و کاهش دشمنی سعودی ها محقق می شد.
همچنین این روزنامه در شماره منتشره می 2008 خود اعلام کرد که دو هواپیمای رژیم صهیونیستی جهت کمک به نیروهای طرفدار نظام امام بدر در زمان درگیری وی با ارتش مصر مشارکت داشتند، ارتشی که جهت حمایت از انقلاب در دهه شصت قرن بیست گذشته به یمن اعزام شد.
همچنین بر اساس اعلام روزنامه فوق نیروی هوایی رژیم صهیونیستی چند پرواز را بر فرار یمن انجام و طی عملیات موسوم به «صلصله» سلاح و ساز و برگ های نظامی را برای طرفداران امام بدر فرو ریخت.
بنابر اعلام این روزنامه هواپیماهای رژیم صهیونیستی در جنگ علیه ارتش مصر و نیروهای انقلابی یمن 14 پرواز هوایی را انجام داده و طی آن اقدام به فروریختن سلاح، ساز و برگ های نظامی، مواد غذایی و تجهیزات پزشکی جهت کمک به نیروهای طرفدار امام بدر- آخرین أمام یمن – فرو ریختند. روزنامه مذکور اسنادی محرمانه از این اقدامات و تصاویر و همچنین تصاویری از برخی از کسانی که آنها را طرفداران امام بدر می نامید و سلاح ها و تجهیزات نظامی صهیونیستی در دستانشان بود، را منتشر کردند.
ایمری در کتابش اذعان می کند که «عدنان خاشقجی» – که یکی از نزدیک ترین افراد به ملک فهد، پادشاه وقت عربستان سعودی به شمار می آمد - قبل از آن که روابط عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی طی دهه های هفتاد و هشتاد قرن بیست میلادی علنی شود، با رژیم صهیونیستی رابطه داشته است و می افزاید، او کسی بود که بودجه لازم جهت خرید سلاح و به کارگیری مزدوران صهیونیست، انگلیسی، فرانسوی، بلژیکی و آفریقای جنوبی را فراهم و آنها را جهت حمایت و مسلح کردن قبایل یمنی طرفدار عربستان و پادشاهان سعودی و مخالف عبدناصر به یمن اعزام کرد و برای این که این رابطه ارتباطات مستمر باقی بماند، دفتر ارتباطات سعودی – صهیونیستی را تحت پوشش فعالیت های بازرگانی و تجاری راه اندازی کرد. بسیاری از اسناد صهیونیستی به عمق روابط صهیونیستی – سعودی اشاره دارد و این روابط را روابط سیاسی و استراتژیک توصیف می کند. این حقیقتی است که بسیاری از اسناد صهیونیستی بر صحت آنها تأکید دارد که در این جا به برخی از نمونه اشاره می کنیم:
عدنان خاشقجی، مزدور سعودی آمریکا و رژیم صهیونیستی
*«هرش گودمن» در 11/10/1980 مقاله ای را در روزنامه جیرو زالیم پست به رشته تحریر در می آورد که بیانگر تفاهم آشکار در روابط عربستان سعودی و صهیونیستی به خصوص طی سالهای 1967- 1973 است.
او می نویسد: اگر مصر به عربستان سعودی کم جمعیت و طرفدار غرب دست اندازی کند، حاکمان سعودی می دانند که رژیم صهیونیستی برای دفاع از سعودی ها جهت حمایت از منافع غرب دخالت خواهد کرد.
در ماه می سال 1994 یوسی ملمان و دان راویو از کارشناسان امور اطلاعاتی و امنیتی، تحقیقی را با عنوان «دوستان عمل گرا» منتشر کرده و در آن به اسرار همپیمانی صهیونیستی - سعودی پرداختند. در این تحقیق آمده بود که «سعودی ها به طور رسمی و علنی در حالت جنگ ظاهری با رژیم صهیونیستی هستند، اما تصمیم گیرندگان حاضر در این رژیم می دانند که عربستان سعودی کشوری است که به منافع رژیم صهیونیستی کمک می کند و هماهنگی میان آل سعود و صهیونیست ها همواره در بالاترین سطوح بوده و عربستان سعودی علی رغم بکارگیری گفتمان ضد صهیونیستی همواره با رژیم صهیونیستی در ارتباط بوده است. در عرصه اطلاعاتی نیز افسران عملیاتی سازمان جاسوسی موساد با افسران امنیتی و دستگاه های اطلاعاتی خاندان حاکم سعودی بارها ملاقات کرده و درباره روش های تضعیف نیروهای ملی گرا و ترقی خواه در منطقه عربی با هم تبادل نظر کرده اند، اما سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به سیا همیشه از ارتباطات سری میان عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی آگاه بوده و مشوق آن بوده است.
* «الکساندر بلای»، پژوهگشر مرکز تحقیقات ترومن در مقاله ای در فصلنامه «جروزالم کوارتری» با عنوان به سمت همزیستی مسالمت آمیز صهیونیستی – سعودی می نویسد: عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی روابط دوستانه ای را با هم برقرار کرده اند و در پی حوادث انقلاب سال 1962 یمن همواره با یکدیگر در ارتباط بوده اند، چون آنها هدف مشترکی را دنبال می کردند، یعنی «مقابله با دشمن مشترک» که در مقاباه با پیروزی نظامی عبد الناصر در جزیره العرب نمود پیدا می کرد.
او در جای دیگر می گوید که مصاحبه ای را با «آهارون ریمز» (1970-1965) سفیر سابق رژیم صهیونیستی در لندن انجام داده و او از روابط دوستانه موجود میان ملک سعود و ملک فیصل با رژیم صهیونیستی آگاهی و با آنها روابط تنگاتنگی داشته است.
* در جریان کنفرانسی که در سال 1978 میلادی در واشنگتن جهت بحث درباره توازن استراتژیک در خاورمیانه برگزار شد، یکی از کارشناسان نظامی رژیم صهیونیستی گفت که وی طی 15 سال گذشته حداقل سه تلاش صورت گرفته برای براندازی حاکمان سعودی از طریق ترور پادشاه را ناکام گذاشته است و سرویس های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در این موضوع دخالت کرده و تلاش های مربوط به اجرای ترور را ناکام گذاشتند، زیرا رژیم صهیونیستی از اهمیت حفظ رژیم آل سعود در منطقه جهت خدمت به اهداف استراتژیک اسرائیلی آگاه هستند.
این کارشناس مسائل استراتژیک اسرائیل می افزاید: روزنامه «داوار» در سال 1978 میلادی مطالبی را منتشر کرد که تایید کننده سخنان اوست. او می گوید: تعدادی از نزدیکان «شیمون پرز»، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به همراه دو نفر از ما با فرستادگان سعودی نشستی را برگزار کردیم و طی این نشست صهیونیست ها اطلاعاتی در خصوص برنامه ریزی برای ترور تعدادی از افراد خاندان حاکم سعودی ارائه کردند تا در مقابل رژیم سعودی خدماتی را به رژیم صهیونیستی ارائه کند. اما درباره ماهیت این خدمات سخنی نگفت.
* «ساموئل سیواو» در کتاب خود با عنوان «اسناد سری اسرائیل» می گوید: رژیم سعودی گزارش های اطلاعاتی دوره ای را درباره اوضاع خاورمیانه و تحلیل و ارزیابی آنها را از مسئولان اسرائیلی دریافت می کند.
این پژوهشگر می افزاید: خاشقجی با فرستاده پرز در سال 1983 در لندن به حضور «رابرت مک فارلین»، مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت ریگان ملاقات کرد. خاشقجی در این دیدار گزارش سری 47 صفحه ای را به نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی ارائه کرد که شامل جزئیات دقیقی درباره اوضاع منطقه بود. او همچنین در گزارش خود پیشنهاد کرده بود تا برنامه توسعه اقتصادی برای خاورمیانه شبیه «طرح مارشال» تدوین کند. او همچنین پیشنهاد کرد تا آمریکا، عربستان سعودی و کویت مبلغی به میزان 300 میلیارد دلار جهت سرمایه گذاری در رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی که توافقنامه صلح را قبول میکنند، اختصاص دهند.
مک فارلین، الیور نورث و عمیرام نییر در فرودگاه بن گوریون تل آویو
روزنامه صهیونیستی «معاریو» در تاریخ 19/11/1991 اعلام کرد که شاهزاده بندر بن سلطان سفیر وقت عربستان سعودی در واشنگتن با گروهی از رهبران یهودی – صهیونیست مقیم نیویورک در منزل «تصیوی شالوم»، میلیونر یهودی ملاقات کرده است و سفیر عربستان سعودی در جریان این دیدار تأکید کرده که ریاض هیچ مخالفتی با سیاست های اسرائیل در منطقه ندارد.
او تأکید کرد که این سیاست کاملا به نفع رژیم سعودی است و بندر شخصا بر سازماندهی سفر محرمانه هیاتی از فعال ترین عناصر جنبش صهیونیسم به عربستان سعودی در آن سال نظارت داشته است...
«دیوید کیمخی» ریاست هیأت صهیونیستی را بر عهده داشت و در دیدارهایش با مسئولان سعودی خواسته هایی را به شرح زیر مطرح کرد: فشار بر کشورهای عربی جهت تعجیل در لغو تحریم های عربی علیه اسرائیل، قطع کمک های مالی به انتفاضه فلسطین و اقدام از طریق دوستان عربستان سعودی جهت توقف عملیات نظامی در لبنان.
*فرستاده فهد در سرزمین های اشغالی
«هرش گودمن» کارشناس نظامی رژیم صهیونیستی در تاریخ 12/10/1980 در روزنامه جرو زالم پست نوشت: در دوره ما بین شکست اکتبر و جنگ اکتبر 1967- 1973 تفاهم نانوشتهای میان اسرائیل و عربستانسعودی وجود داشت که به اسرائیل اجازه میداد، در صورتی مورد حمله مصر قرار گیرد، اسرائیل به نیابت از آمریکا اجازه دخالت مستقیم در عربستانسعودی سرشار از ثروت و مورد حمایت غرب داشت.
پژوهشگران رژیم صهیونیستی بر این باورند که اسرائیل دو بار عربستان سعودی را نجات داده است.
اول: در آغاز دهه شصت قرن بیست از طریق همکاری اسرائیل در جنگ یمن علیه عبد الناصر.
دوم: در سال 1967 که طی آن اسرائیل اقدام به اشغال صحرای سینا و شکست دادن ارتش مصر کرد.
بلای تأکید می کند: عربستان سعودی و اسرائیل روابط دوستانه و ارتباطات صمیمی را به طور مستمر پس از جنگ یمن با هم داشتند که هدف آنها از این روابط ممانعت از تجاوز نظامی عبد الناصر به جزیره العرب بود. بلای تأکید می کند اهارون، سفیر سابق اسرائیل در لندن طی سال های 1965- 1970 از عمق روابط برقرار شده توسط ملک سعود، پادشاه وقت عربستان سعودی با اسرائیلیها در مواجهه با دشمن مصری سخن گفته است. این مسأله ای است که «فرد هالیدی» در کتاب خویش «جزیره العرب بدون پادشاهان» بر آن تأکید کرده و می نویسد: فیصل از اسرائیل درخواست کرد که برای حمایت از او در برابر عبد الناصر دخالت کند. در این راستا اسرائیل نیز سلاح های زیادی را در اختیار سعودی ها قرار داد و با استفاده از هواپیماهای انگلیسی سلاح ها را در مناطق تحت نفوذ قبایل حمایت کننده پادشاهی یمن فروریخت».
*نقش بندر بن سلطان در روابط پنهان با اسرائیل
«بشیر صقر» در تحقیقی با عنوان «نگاهی به ابعاد عادی سازی روابط سعودی – صهیونیستی» به روند عادی سازی روابط میان ریاض – تل آویو پرداخته که از بیش از ربع قرن گذشته آغاز شده است. وی در این خصوص به اسنادی اشاره می کند که نشان دهنده نقش برخی از اعضاء «گروه ویکتوریا» و به طور مشخص عدنان خاشقجی، میلیاردر سعودی است. شخصی که مستحق لقب «سفیر پرنده» عربستان سعودی است...
در کنار او شاهزاده بندر بن سلطان سفیر سابق عربستان در واشنگتن را می توان «تئوریسین عادی سازی روابط سعودی – صهیونیستی» به شمار آورد. عدنان قاشقجی تاجر معروف سلاح بوده و ارتباطات تنگاتنگی با تمامی پادشاهان سعودی داشت. به مرور زمان دوستی آنها به دستگاههای اطلاعاتی آمریکا کشیده شد و آنها به همراه هم در حمایت از جنگ یمن با استفاده از مزدوران، سلاح و همچنین کمک مالی رژیم صهیونیستی جهت انتقال مزدوران و نظامیان چترباز از جده و جیبوتی به یمن جهت مشارکت در سرنگونی نظام جمهوری تازه زاده شده اقدام کردند. به دلیل این که قاشقجی دوست و شریک «دیوید کیمحی»، رئیس وقت سازمان موساد در عرصه تجارت سلاح بود و از طریق کیمحی، وی با بسیاری از مسئولان اسرائیلی از جمله بیگن، پرز، شارون و ... آشنا شد ( روزنامه هازیه 15/4/1987 ). او با موافقت ملک فهد و زیر نظر شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر وقت عربستان سعودی در واشنگتن ملاقات های متعددی را با بسیاری از حکام و سیاستمداران عرب و اسرائیلی انجام داد و گزارش هایی را به دستگاه های اطلاعاتی آمریکا ارائه کرد. برای مثال او گزارشی را مینویسد و آن را به رابرت مک فارلین، مشاور وقت رئیس جمهوری آمریکا در امور امنیت ملی در 17/5/1983 ارائه می کند. در این گزارش 47 صفحه ای ادعا شده است که تمامی دولت های عربی به طور ضمنی قبول دارند که بیت المقدس از زمان امضای توافقنامه سازش در دست اسرائیل باقی بماند. (ساموئل سینان- خبرنگار صهیونیستی در کتابش درباره روابط عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی به این نکته اشاره می کند).
گفته می شود، روابطی میان «کمال ادهم» و عدنان خاشقجی با دیوید کمحی، رئیس سابق موساد و «شویمر»، مدیر سابق کارخانههای هواپیماسازی رژیم صهیونیستی از طریق همکاری با شاهزاده بندر بن سلطان و فهد بن عبدالعزیز، پادشاه وقت سعودی وجود داشت که این افراد در دهه هشتاد به «گروه ویکتوریا» معروف شدند. این گروه در عرصه تجارت سلاح و تسلیحات نظامی فعالیت داشت و همان گروهی است که یهودیان را از اتیوپی به سرزمین های اشغالی منتقل کرد.
خاشقجی در جشن تولد 55 سالگی خود در شهر کن فرانسه به «سامدار پیری»، خبرنگار روزنامه یدیعوت آحارانوت در قاهره گفت: «عملیات موسی» جهت مهاجرت یهودیان فالاشای اتیوپی به سرزمینهای اشغالی که توسط آمریکا، اسرائیل و سودان از طریق اراضی سودان انجام شد، طی یک نشست سری در مزرعه خصوصی اش در کنیا در سال 1982 طرح ریزی شد.
وی می افزاید: در این جلسه جعفر نمیری، آریل شارون و همسرش، نیمرودی و همسرش، شویمر و ناحوم امدونی رئیس وقت دستگاه اطلاعات اسرائیل حضور داشتند (روزنامه مصری الدستور 20/8/1990). در این جلسه سامدار پیری سخنانی درباره همکاری امنیتی میان خاشقجی و اسرائیلی ها بر زبان می آورد و قاشقجی با نصیحت به صهیونیست ها گفت: پیشنهاد می کنم که قدرت را به دوستان آریل شارون بدهید که در این صورت همه چیز رو به راه خواهد شد.
*داستان بندر بن سلطان و چهار شاهزاده موساد
در سپتامبر 2006 روزنامههای عربی و غربی درباره دیداری سخن گفتند که در آن ایهود اولمرت، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی و بندر بن سلطان، مشاور وقت امنیت ملی عربستان سعودی در امان، پایتخت اردن شرکت داشتند. دیداری که بخشی از تلاش جرج بوش برای حمایت از اولمرت پس از مصائب و شکست رژیم صهیونیستی در جنگ علیه حزب الله محسوب می شد. «دانیال آیالون»، سفیر سابق رژیم صهیونیستی در واشنگتن در این باره می گوید: ملاقات سعودی - صهیونیستی در سطح بالا انجام شده بود.
روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارانوت اقدام به انتشار جزئیات دیدار برگزار شده میان اولمرت و بندر بن سلطان کرد، دیداری که عربستانی ها آن را نفی می کردند.
"شیمون شویر"، تحلیلگر مشهور سیاسی رژیم صهیونیستی در شماره پنج شنبه 28/9/2006 روزنامه یدیعوت آحارانوت می نویسد: ملاقات اولمرت با مسئولان عربستان سعودی در پایتخت اردن با حضور ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن صورت گرفت. این روزنامه می افزاید: «مائیر داگان»، ژنرال بازنشسته و رئیس موساد این نشست را از طریق هماهنگی با پادشاه اردن ترتیب داده بود.
پس از موافقت شاهزاده بندر بن سلطان با این ملاقات، معاونان اولمرت اقدام به مشخص کردن آخرین مواضع مربوط به خواسته های این نشست کردند. پس از گذشت چند روز این روزنامه نگار صهیونیست به نقل از منابع بلند پایه رژیم صهیونیستی اعلام کرد که اولمرت را در ساعات پایانی شب از خواب بیدار کرده و به سرعت او را به یکی از فرودگاه های نظامی سرزمین های اشغالی [اسرائیل] منتقل کردند و از آنجا یک بالگرد نظامی وابسته به نیروی هوایی اسرائیل او را به امان، پایتخت اردن منتقل کردند که «یورام تورب وش»، مدیر دفتر او و «گادی چامنی» از ژنرال های رژیم صهیونیستی و رئیس موساد نیز همراهش بودند.
زمانی که بالگرد در پایتخت اردن فرود آمد، ملک عبدالله پادشاه اردن در انتظار هیأت بلند پایه صهیونیستی بود. آنها به صورت کاملا محرمانه به یکی از کاخ های پادشاه اردن منتقل شدند.
بنابر اظهار یدیعوت پس از گذشت یک ساعت، دیدار با حضور سران سعودی آغاز شد و آنها با هم شام خوردند. طی این دیدار که چند ساعت به طول انجامید به خطرات ناشی از تلاش ایران برای تولید و دستیابی به سلاح هسته ای و گسترش تروریسم شیعی در منطقه پرداخته شد.
یدیعوت می افزاید: اولمرت و مذاکره کنندگان سعودی که اسامی آنان مشخص نشده است، در خصوص ادامه همکاری میان دستگاه های اطلاعاتی سعودی و صهیونیستی درباره برنامه هسته ای ایران با هم توافق رسیدند.
همچنین اولمرت طی این دیدار گفت: تا زمانی که جنبش حماس در رأس قدرت است و تا زمانی که «گیلاد شالیت» در زندان گروه های مقاومت فلسطینی باشد، اسرائیل دست به اقدام قابل ملاحظه ای نخواهد زد. همچنین در اثنای این دیدار اعلام شد که ادامه به دست گرفتن زمام امور و قدرت توسط حماس در نوار غزه به نفع فلسطینیان نیست. پادشاه اردن نیز در جریان این دیدار با طرح اولمرت موافقت کرد، طرحی که اولمرت بر اساس آن اعلام کرد، در قبال آزادی گیلاد شالیت حاضر است، بیش از یک هزار زندانی را از زندان های اسرائیلی آزاد کند.
این خبرنگار صهیونیست می افزاید: طی این ملاقات مسأله پرونده هستهای ایران مطرح شد و اولمرت با درخواست «کاندولیزا رایس»، وزیر وقت امور خارجه آمریکا درباره ضرورت تشکیل جبهه ای از کشورهای میانه رو عربی برای رویارویی با ایران، سوریه و حزب الله موافقت کرد و اشاره شد که آمریکایی ها از مذاکرات سری جاری میان اسرائیل و عربستان سعودی آگاهی داشته اند.
شیمون شیور، نویسنده مقاله اشاره می کند که در دورة ریاست مائیر داگان بر سازمان جاسوسی اسرائیل موسوم به موساد روابط میان اسرائیل و کشورهای عربی در منطقه و از جمله عربستان سعودی توسعه و گسترش قابل توجهی یافته بود.
این نویسنده صهیونیست می نویسد: داگان، رئیس موساد در برابر مهمانان خارجی که وارد دفترش در مقر – کابینه رژیم صهیونیستی در تل آویو می شدند، به هدایای دریافت شده از کشورهای عربی افتخار می کرد و می گفت: از زمانی که مسئولیت موساد را بر عهده گرفته توانسته است، در بسیاری از کشورهای عربی نفوذ کند.
پس از آغاز تحولات جدید در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا موسوم به بیداری اسلامی ، و نیز پس از انتصاب بندر به ریاست سرویس امنیتی چهار پرونده کلیدی امنیتی منطقه از سوی آمریکا و تل آویو به بندر بن سلطان سپرده شد. این پرونده ها عبارت بودند از مصر، سوریه، عراق و لبنان.
بندر از سال 2005 با تکیه بر استراتژی دیپلماسی پنهان، پروژه روابط سری با رژیم صهیونیستی بویژه سرویس های امنیتی آن را کلید زد. وی به عنوان رئیس شورای امنیت ملی در آغاز این روابط را با توجیه نزدیکی به تل آویو به منظور ایجاد تعادل در سیاست آمریکا نسبت به ریاض کلید زد. اما با روند تحولات و تشدید و تقریب هم نظری ریاض و تل آویو نسبت به تحولات منطقه بویژه در دو حوزه ایران هراسی و تقابل با محور مقاومت، خاصه درباره قدرت یابی شیعیان در عراق، این روند سرعتی تصاعدی یافت. با ریاست توأمان وی بر سرویس امنیتی سعودی این روند بشدت تشدید شد تا آنجا که دیگر دولت سعودی و بندر بن سلطان هیچ ابایی از ابراز آن و علنی شدن آن ندارند.
در آن سوی اما، کلید دیپلماسی پنهان با سعودی در دستان موساد قرار داشت. موساد با روی کارآمدن بندر در شورای امنیت ملی سعودی و چراغهای سبز وی به تل آویو، و بنا به دستور نخست وزیر وقت دولت عبری، ژنرال آریل شارون پرونده رابطه را دراختیار گرفت.
ژنرال آریل شارون دستور روابط سری با سعودی را صادر کرد
چهره های کلیدی دیپلماسی پنهان و روابط سری میان بندر با موساد عبارتند از؛ مئیر داگان، تامیر پاردو، دیوید میدان و یوسی کوهن. این چهار نفر که ریاست و سه معاونت کلیدی موساد را برعهده داشتند، به چهار شاهزاده (Princes) موساد معروف بودند.
دیوید میدان
تامیر پاردو
داگان به عنوان رئیس موساد، فرماندهی و هدایت این روابط را در اختیار داشت. پاردو اما در مقام معاون عملیات (کایساروت) موساد تا سال 2005 و هم چنین معاونت جمع آوری اطلاعات (تصومت) از سال 2007 و جانشینی داگان از سال 2009 و نیز ریاست موساد از سال 2011 تاکنون، یکی دیگر از ارکان این رابطه است. ضلع سوم این رابطه دیوید میدان معاون روابط خارجی موساد (تول) از سال 2006 تا 2011 است که وظیفه اصلی وی توسعه و گسترش و بهبود رابطه موساد با دیگر سرویس های اطلاعاتی خارجی دوست می باشد. ضلع چهارم که البته اکنون خود کلیددار این رابطه سری است، یوسی کوهن است که از سال 2005 تا 2011 معاون عملیات موساد و از 2011 تا 2013 معاون جمع آوری اطلاعات و هم چنین جانشین پاردو رئیس وقت موساد و نیز از آگوست 2013 رئیس شورای امنیت ملی اسرائیل بوده است. این چهار نفر، مربع روابط سری میان رژیم صهیونیستی و سعودی و هم چنین معماران رابطه پنهانی میان تل آویو و ریاض می باشند.
یوسی کوهن
از میان این چهار نفر، دو نفر دیگر در درون ساختارهای امنیتی رسمی اسرائیل حضور ندارند (میدان و داگان) اما پاردو و کوهن هنوز هم هستند. با این تفاوت که اکنون پرونده روابط سری میان اسرائیل با سعودی دیگر در اختیار موساد و رئیس آن پاردو نیست، بلکه این پرونده با رفتن کوهن به شورای امنیت ملی اسرائیل به آنجا منتقل شده است اگر چه که موساد هنوز هم در فرآیند کار مؤثر است اما دیگر کلیددار نیست. اکنون کلیددار این روابط یوسی کوهن و شورای امنیت ملی اسرائیل است. همانطور که در آن سو کلیددار شورای امنیت ملی سعودی است. راز تصاعد عملیاتهای تروریستی علیه جمهوری اسلامی ایران از سراوان تا بیروت و تشدید آن و نیز افزایش دیدارهای مشترک را باید در روابط 8 ساله میان این دو جستجو کرد.
مئیر داگان
اکنون در قلب محور ریاض-تل آویو دو مغز امنیتی سعودی-صهیونی هر دو در پست ریاست شورای امنیت ملی یکی در ریاض و دیگری در تل آویو با تکیه بر استراتژی تروریسم نیابتی غرب آسیا و شرق مدیترانه را به خاک و خون کشیدند. کوهن در مقام خود، سه پرونده کلیدی ایران، سوریه و حزب الله را عهده دار است و بندر نیز چهار پرونده لبنان، سوریه ، عراق و مصر را.
*یوسی کوهن و بندر بن سلطان؛ پروژه های امنیتی مشترک
سرویس اطلاعاتی اسرائیل، موساد از سال 2005 تاکنون پروژههای عملیاتی مشترکی را با کمک دولت سعودی و در چهارچوب استراتژی خاورمیانه جدید آمریکایی-صهیونیستی و مهار جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت و منافع مشترک انجام داده اند. این پروژه ها را به تسامح میتوان پروژههای مشترک بندربنسلطان و یوسی کوهن قلمداد کرد. چه اینکه بندربنسلطان هنگامی روابط با موساد را کلید زد که کوهن یکی از سه معاونت اصلی موساد (عملیات) را بر عهده داشت که البته در فرآیند طرح ریزی و هدایت عملیاتهای پنهان مشترک به معاونت اصلی بدل میشد. این نزدیکی به آشنایی و شناخت متقابل بیشتر دوطرف از تواناییها و ظرفیتها و روحیات متقابل انجامیده است. بویژه آنکه در میان رئیس و دیگر معاونین داگان و بعد پاردو این کوهن بود که عربی را مانند زبان مادر تکلم می کرد که شاید به ریشههای خاورمیانه ای وی بازمی گردد.
کوهن چه در مقام معاون موساد و چه در مقام جانشین رئیس و هم چنین چه در مقام رئیس شورای امنیت ملی اسرائیل پروژه های امنیتی مشترکی را با بندر بن سلطان در منطقه انجام داده است که اهم این پروژه ها عبارتند از:
1- پروژه ترور رفیق حریری
2- پروژه جنگ 33 روزه
3- پروژه ترور حاج عماد مغنیه
4- پروژه ترور دانشمندان هسته ای ایران
5- پروژه گروهک ریگی
6- پروژه سراوان
7- پروژه عملیات بیروت
8- پروژه جنگ سوریه
* پروژه حریری
نخستین پیوند و تعامل مستقیم میان کوهن و بندر در پرونده ترور رفیق حریری صورت پذیرفت. طرح ترور به خوبی و با بهره گیری از پیشرفتهترین شیوه ها و تکنولوژی های ترور صورت پذیرفت. درست همانند الگویی که در فیلم سیریانا، شاهزاده و ولیعهد عرب از اتاق فرمان سیا و توسط موشک شلیک شده توسط پهپاد عملیاتی کشته می شود.
صحنه ترور رفیق حریری
فیلم سیریانا محصول 2005( تولیدی قبل از ترور حریری) داستان باب بارنز (جرج کلونی) کهنه سربازی امریکایی، افسر عملیاتی سیا است که تلاش می کند جریان تجارت غیر قانونی اسلحه در خاورمیانه را بگیرد. او هنگامی که در تهران دو دلال اسلحه ایرانی را میکشد متوجه میشود یکی از بمبهای ضد تانکی که قرار بود در کشتن دلالان ایرانی بکار رود توسط یک فرد مصری ربوده می شود. باب این مورد را به واشنگتن گزارش میدهد ولی بصورت غیر منتظره او را به واشنگتن منتقل کرده و یک کار دفتری به او می دهند. او دوباره بصورت غافلگیرانه ای دوباره به خاورمیانه و لبنان، فرستاده می شود تا شاهزاده ناصر را به قتل برساند. پیش از مسافرت به لبنان از مامور سابق سیا در لبنان می خواهد تا سوابق کار او با حزب الله را پاک کند تا آنها تصور نکنند که باب قصد انجام کاری علیه آنها را دارد.
در انتهای فیلم باب خود را به اتومبیل حامل شاهزاده ناصر نزدیک میکند تا او را از خطر آگاه سازد ولی در همان زمان موشک شلیک شده از پهپاد آمریکایی به اتومبیل شاهزاده اصابت نموده و تنها وودمن که ساعتی قبل اتومبیل خود را عوض نموده بود زنده می ماند.
پوستر فیلم سیریانا
صحنه ترور شاهزاده ناصر از اتاق عملیات CIA توسط شلیک موشک از پهپاد در فیلم سیریانا
پروژه حریری به صدور قطعنامه 1559 شورای امنیت، خروج ارتش سوریه، متهم کردن سوریه و حزب الله به ترور حریری، شکل گیری گروه 14 مارس به مثابه سکوی اعمال سیاست های صهیونیستی _ سعودی و بسترسازی برای گروههای تکفیری چون انصارالاسلام و هم چنین ترورهای بعدی انجامید.
در سال 2006 نیز اتحاد سعودی-صهیونی بخوبی آشکار شد چندان که جمله معروف بندر بن سلطان به مقامات صهیونیست معروف شد:« پول از ما و سرباز از شما، شر نصرالله و شیعیانش را از سرما کوتاه کنید». جمله ای که یادآور جمله معروف ملک فهد خطاب به صدام در اجلاس طائف در سال 1359 پیش از شروع هنگامی که چک سفید امضاء را به صدام تحویل می داد: «یا صدام! پول از ما سرباز از تو، شر خمینی و شیعیانش را از سر ما کوتاه کن.»
*اتحاد سعودی-صهیونی و تروریسم نیابتی
استراتژی رژیم اسرائیل در پروژه های مشترک با سعودی عبارت است از دیپلماسی پنهان و استراتژی تروریسم نیابتی. شیوه معمول در استراتژی تروریسم نیابتی آن است که این نمایندگی یا براساس اشتراکات ایدئوژیک (مانند عربستان و نیروهای تروریستی وهابی)، یا اشتراک در منافع (تاکتیکی یا استراتژیک) و یا براساس سفارش کاری صورت می پذیرد. آنچه مشهود است نوع تروریسم نیابتی اسرائیل و عربستان براساس اشتراک در منافع میباشد.
امروزه در حوزه مطالعات منازعات و منازعه پژوهی Conflict studies که یکی از حوزه های میان رشته ای در دانش و اندیشه استراتژیک میباشد شاهد تحول پارادایمیک به پارادایم میان رشته ای پسا مدرن Interdisipliny postmodern می باشیم که یکی از تبعات این تحول پارادایمیک، پدیداری مفاهیم نوین متناسب با پارادایم پسا مدرن میباشد. یکی از این مفاهیم مفهوم تروریسم با واسطه یا تروریسم نیابتی Peoxy Terrorism میباشد. هدف غایی پروکسی تروریسم «هدایت سوژه های عملیاتی» به سوی اهداف مشترک است.
تروریسم نیابتی براساس الگوی جنگ نیابتی وار Proxy war تعریف و مفهوم پردازی شده است. الگو و مکانیسم آن نیز شبیه جنگ نیابتی میباشد. البته تروریسم نیابتی خود در حیطه منازعات کم شدت Low Intensity Conflict نیز تعریف میگردد. مطالعات پیشرفته در حوزه منازعات کم شدت نیز حاکی از پدیداری پارادایم جدیدی در این حوزه تحت عنوان منازعات کم شدت نیابتی Proxy Low Intensity Conflictمی باشد.
فضای جنگ های انجام گرفته پس از جنگ جهانی دوم بسیار متفاوت با گذشته بود. در این دوران دیگر قدرتهای جهان خود با یکدیگر نمیجنگیدند بلکه با رقم زدن جنگ های نیابتی توسط کشورهایی که حاکمان آن دست نشانده خود بودند، به مبارزه می پرداختند. این نوع جنگ ها به جنگ های نیابتی یا پراکسی وار Proxy war معروف شد.
بنا به گفته کلاوزویتس (استراتژیست ارشد آلمانی تبار) جنگ ادامه سیاست است به نوعی دیگر. بنا به این فرض اگر برای رابطه جنگ و سیاست ارتباطی چنین قائل باشیم هر تحول در عرصه سیاست میتواند به تحول در نحوه جنگها نیز بیانجامد. روند تحول جنگها هر چه بیشتر به سوی نرم تر شدن حرکت کرد و قدرت های حاکم برای سرنگونی دولت های مورد هدف خویش از ابزار کودتای نظامی توسط عناصر نظامی مزدور خود بهره می جستند. افرادی نظیر پینوشه، پرویز مشرف و... همگی از این دست افراد بودند که با کودتاهای نظامی و به نام دفاع از میهن، دولت های مردمی را سرنگون می کردند، تا منافع اربابان خویش را تامین نمایند.
جنگ نیابتی عبارت است از استفاده از اشخاص ثالث به عنوان جایگزین برای مبارزه به جای تقابل مستقیم دو طرف اصلی جنگ. در این نوع از جنگ، از عواملی چون بازیگران خشونت آمیز غیر دولتی، مزدوران و یا گروههای شبه نظامی و سازمانهای تروریستی به عنوان طرف ثالث و نماینده استفاده میشود. این مدل از جنگ ساختار اصلی جنگهای دوره جنگ سرد را دربرمیگیرد. مانند جنگهای کره، ویتنام، افغانستان، لبنان و ... .
امروزه با تحولات گسترده در حوزه روابط جهانی و پدیداری روابط شبکهای این مسئله به سوی تروریسم نیابتی میل یافته است.
از دیگر سو شاهد آنیم که سرویس های امنیتی که یکی از کار ویژههای آنان عبارت است از عملیات یا اقدام پنهان Covert Act متناسب با چنین تحولاتی و نیز در نظر گرفتن چهارچوب منازعات کم شدت نیابتی که چهارچوب اصلی اقدام پنهان میباشد به سوی اقدامات نیابتی Proxy Act سمت گیری کرده اند.
یکی دیگر از حوزه های مشترک اقدام پنهان و منازعات کم شدت، مقوله جدید دیپلماسی پنهانCovert Diplomacy است که به اندازه خود سهمی جدی در جنگ پنهانProxy Covert War نیابتی دارد.
سرویس های امنیتی و نیروهای ضربت Task forcesبه عنوان کارگزاران اصلی حوزه منازعات کم شدت و جنگ پنهان در جهان شبکه ای امروز و با وجود امکانات گسترده آن می توانند با همکاری بر اساس اهداف مشترک استراتژیک یا تاکتیکی و یا به استخدام در آوردن سرویس های تروریستی یا شبه نظامی از یکسو از آنان به عنوان بازوی کمکی عملیاتی خود بهره ببرند و از دیگر سو بی آنکه ردی از خود برجای گذارند هزینه های احتمالی فیزیکال و نرم و هنجاری خود را کاهش دهند. مانند کسی که سفارش قتلی را به یک قاتل حرفه ای می دهد.
زمانی بود که سرویس های امنیتی رژیم صهیونیستی با تشکیل جوخه های ترور خود راساً به ترور اهداف امنیتی مبادرت می ورزید که برای نمونه می توان به عملیات خشم خدا پس از المپیک مونیخ اشاره کرد. امروز اما به دلائل متعددی و من جمله تغییر وضعیت و اقتضائات امنیتی و سیاسی، ترجیح این رژیم استفاده از پروکسی تروریسم است که در نوع خود بشدت هزینه های وارده از قبل ترور را کاهش می دهد. البته مگر در مواردی که چاره ای جز استفاده از جوخه های ترور موساد چون کیدون نباشد مانند ترور شهید مغنیه و المبحوح.
هم پیمانی سرویس های سعودی – اسرائیلی از سال 2005 آغاز شد. نخستین پروژه مشترک ترور رفیق حریری بود که در 14 فوریه 2005 صورت پذیرفت. این ترور با سفارش سعودی و توسط سرویس موساد و بوسیله پهپادهای عملیاتی ارتش صهیونیستی انجام پذیرفت. بعدها تحقیقات تیری میسان روزنامه نگار و محقق فرانسوی نشان داد که بمب بکاررفته در این عملیات، از سوی سرویس اطلاعاتی آلمان BND به موساد تحویل شده بود. بمب ویژه و منحصر بفردی که جزو پروژه های ارتش آلمان بوده و هنوز در ازمایشگاههای سری آلمان مراحل نهایی خود را طی مینمود و آزمایش نهایی نشده بود. این عملیات منجر به صدور قطعنامه 1559 شورای امنیت سازمان ملل و در ادامه متهم سازی سوریه و حزب الله گردید که در نهایت موجب خروج ارتش سوریه از لبنان پس از 30 سال از آغاز جنگ های داخلی لبنان گردید.
در سال 2010 و در دوران حکومت گروه 14 مارس در دولت فؤاد سینیوره، این گروه به تحریک عربستان به کودتای خشونت بار علیه حزب الله مبادرت ورزید. در این اقدام تروریستی تعدادی از نیروهای حزب الله به دست نیروهای افراطی و تکفیری با سلاح سرد به طرز فجیعی کشته شدند. طبق توافقات کوهن ( معاون وقت عملیات موساد) و بندر، موساد توانست برای هدایت و کنترل بهتر این عملیات، خانه امنی را در کنار سفارت سعودی در بیروت از بندر دریافت کند. اما نیروهای اطلاعاتی حزب الله توانستند این خانه امن را شناسایی و تصرف کنند. اما پیش از تصرف، افسران موساد توانستند با کمک سعودیها، به سفارت سعودی رفته و با کمک قایق ها ی سفارت به قبرس بگریزند.
* تروریسم نیابتی بر علیه جمهوری اسلامی ایران
امروزه جنگ پنهان و منازعه کم شدتی که سرویسهای امنیتی رژیم صهیونیستی علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران طراحی و هدایت میکنند درست از همین گونه است. امروز یوسی کوهن تنها رئیس شورای امنیت ملی نیست بلکه وی این شورا را به دستگاه اصلی دیپلماسی پنهان که پیش از این تنها در اختیار رئیس موساد بود را نیز تصاحب نمود و دیپلماسی پنهان دولت صهیونیستی را از طریق دپارتمان سیاست خارجی شورای امنیت ملی محقق می سازد.
جنگ پنهان نیابتی و جنگ کم شدت نیابتی سرویس موساد و آمان بر علیه جمهوری اسلامی ایران را می توان در سه حوزه مشخص بررسی و تحلیل کرد.
1- جنگ پنهان در حوزه اپوزیسیون برانداز با پروکسی سرویس اطلاعات فرانسه (فرانسه مرکز فرماندهی منطقه ای موساد در اروپا بوده، لذا موساد از این سرویس به عنوان پروکسی برای همکاری با اپوزیسیون برانداز ایران استفاده میکند. برای نمونه میتوان به ارتباطات فخرآور و امیرحسین جهانشاهی و مهرداد خوانساری با اسرائیل از طریق سرویس فرانسه اشاره کرد).
2- جنگ کم شدت در حوزه تشدید منازعات قومی و تجزیه طلبانه با پروکسی گروههای تجزیه طلب در مناطق قومیتی.
3- جنگ پنهان مذهبی با پروکسی گروههای تکفیری و وهابی به رهبری معنوی وهابیت سعودی
عملیات های تروریستی سراوان و بیروت هر دو از مدل جنگ پنهان نیابتی و تروریسم نیابتی تبعیت نموده و درهمین چهارچوب قابل ارزیابی است.
پروژهای مشترک پروکسی تروریسم سعودی – صهیونی از طریق دفتر مبارزه با تروریسم شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی پی گیری می شود. «دفتر مبارزه با تروریسم» شورای امنیت ملی اسرائیل بر اساس تعریف سایت رسمی این شورا،"موظف به دکترینال سازی خط مشیها و اهداف ضد تروریستی و هم چنین شروع برنامه های عملیاتی مبارزه با تروریسم و افزایش هماهنگی و همکاری در جنگ با تروریسم بین نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و دیگران (دولت های خارجی) توأم با تقویت و افزایش قابلیت و منابع اختصاص داده شده به جنگ با تروریسم، با تنظیم اولویت و حفظ نظارت بر اجرای تصمیمات اتخاذ شده می باشد."
با آمدن کوهن به شورای امنیت ملی، سطح روابط میان سرویسی میان سعودی ها و صهیونیستها از سرویس خارجی موساد به شورای امنیت ملی ارتقا یافته و ستاد طرح ریزی و هدایت جنگ پنهان تروریستی اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران از معاونت عملیات موساد (کایساروت) به شورای امنیت ملی و دفتر مبارزه با تروریسم انتقال یافت.
این دفتر واقع در Ramat Hasharonرامات هاشرون شهر تل آویو در جنب کمپ موشه دایان (مجتمع دانشکده دفاع ملی و دانشکده اطلاعات ارتش و ...) تنها بخش از ساختار شورای امنیت ملی است که نه در بیت المقدس که در تل آویو و نزدیک وزارت جنگ و ستاد موساد می باشد که این نیز درجای خود بسیار معنادار می باشد.
ستاد موساد در تل آویو
برج مخابراتی موساد
کوهن در این دفتر از کمک همکار قدیمی خود، «خاگی هدس» חגי הדס بهره مند می باشد. خاگی هم اکنون مسئول پرونده نفوذ به آفریقا از طریق دیپلماسی پنهان می باشد. قابل توجه آنکه وی در حادثه گروگانگیری کنیا در دو ماه گذشته به نمایندگی از نتانیاهو و برای کمک به مقامات امنیتی کنیا به نایروبی رفت و تا انتهای بحران گروگانگیری در آنجا بود.
خاگی هدس در سال 1996 تا سال 1998 مسئول عملیات موساد بود که عملیات ترور خالد مشعل در امان پایتخت اردن به سال 1997 در زمان مسئولیت وی انجام شد که موجب رسوایی موساد گردید و در این عملیات یکی از افسران موساد با نام «میشکا بن داوید» لو رفت و بازداشت شد که موجب طرد و اخراج وی از موساد گردید.
به هرحال چنین به نظر می رسد که اکنون طراحی و برنامه ریزی عملیات های تروریستی در شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی ( بویژه دفتر مبارزه با تروریسم) و با تأئید نخست وزیر صورت گرفته و برای اقدام به موساد ابلاغ می گردد. اکنون سطح طراحی و هدایت تروریسم در منطقه در سطح شورای امنیت ملی سعودی و صهیونی انجام می پذیرد.
خاگی رام مدیر دفتر مبارزه با تروریسم
میشکا بن داوید
*حادثه سراوان؛ سرنخ های اسرائیلی
بررسی حادثه تروریستی سراوان نشانگر سرنخ های پررنگ اسرائیلی است که شواهد و گزاره های آن به شرح ذیل می باشد :
1- انتصاب یوسی کوهن معاون ریاست سرویس موساد با ژنرال عمیدرور ریاست شورای امنیت ملی اسرائیل توسط بنیامین نتانیاهو. لازم به ذکر است که یوسی کوهن به مدت نزدیک به ده سال تا سال 2011 معاون عملیات سرویس موساد بوده است و به سرجاسوس موساد و مغز متفکر عملیاتی موساد اشتهار داشته است. وی در مقام معاون عملیات موساد مسئول پرونده حزب الله لبنان و ج ا ایران بوده است و با ارتقاء به ریاست شورای امنیت ملی اسرائیل این دو پرونده را با خود به شورای امنیت ملی این رژیم برده است.
2- «باری لاندو» خبرنگار سابق روزنامه صهیونیستی «عاروتص شوع» در 10 خرداد 1392 خبر از دیداری محرمانه میان سرویس موساد و سرویس عربستان داده بود که در این نشست، کوهن به عنوان معاون پاردو در آن جلسه حاضر بوده است. در این نشست محرمانه بر تداوم اقدامات پنهان علیه ایران و تأمین مالی آن توسط سعودی توافق شده است. در ضمن بعد از روی کارآمدن بندر بن سلطان به عنوان رئیس سرویس سعودی، روابط تنگاتنگی با کوهن ایجاد کرده است. لذا قرار گرفتن کوهن در پست رئیس شورای امنیت ملی و ریاست بندر بر سرویس سعودی سطح همکاری ها و توافقات میان دو سرویس در حوزه عملیات پنهان به لحاظ گستردگی و عمق توسعه جدی یافته است. مضاف برآنکه 4پرونده منطقه ای مصر، سوریه ، لبنان وعراق از سوی آمریکا به بندر بن سلطان سپرده شده است."
3- تشکیل میز مشترک ایران و هم چنین اتاق عملیات مشترک توسط سرویس های آمریکایی؛ غربی، صهیونیستی و عربی به منظور طراحی و انجام اقدامات تروریستی مشترک بر ضد ایران از حدود سال 1388 تاکنون به ویژه با محوریت سرویس های کشورهای «پنج چشم Five Eyes » ( شامل آمریکا، بریتانیا، کانادا، نیوزیلند و استرالیا) و سرویس موساد و عربستان و البته با محوریت عملیاتی سرویس موساد در تهران برای انجام عملیات های تروریستی نیابتی Proxy Terorism . ( انجام عملیات های تروریستی توسط گروههای شبیه جیش العدل به نیابت از موساد و سیا)
4- پس از سخنرانی حضرت آقا در 14 بهمن 1390 در نمازجمعه تهران و اعلام رسمی حمایت از تمام گروههای ضد اسرائیلی، («ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجهاش هم پیروزی جنگ سی و سه روزه و پیروزی جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم.» ) سرلشکر آویو کوخاوی رئیس Aman در مراسم فارغ التحصیلی دانشکده نظامی این رژیم حاضر شده و اعلام نمود که این رژیم اگرچه سالهاست که از تمام گروههای ضد نظام حمایت می کند اما از این پس حمایت ویژه ای از گروههای تروریستی و مسلح بر ضد نظام به عمل خواهد آورد.
5- کشف خانه امن موساد در منطقه «فقیرآباد» در نزدیکی شهر «پیشاور» مرکز ایالت خیبرپختونخواه پاکستان. این ساختمان دارای 3 اتاق است که 20 خط تلفن غیرقانونی در آن فعال شده بود و از این خطوط تلفن برای برقراری ارتباط با اسرائیل، هند و سومالی استفاده میشده است. مدارک کشف شده از محل مورد نظر نشان داد که تمام خطوط تلفن با شناسنامه جعلی راهاندازی شده و خانه مورد نظر در واقع یک مرکز جاسوسی پیچیده بوده است. بیشتر تجهیزات جاسوسی کشف شده در محل مورد نظر مربوط به اسرائیل میباشد و جاسوسان بهصورت 24 ساعته با اسرائیل و هند در ارتباط بودهاند.
6- پیوند های راهبردی محور ریاض – تل آویو و همکاری نزدیک یوسی کوهن و بندر بن سلطان و انجام عملیات های مشترک میان سرویس موساد و عربستان. برای نمونه مشارکت هر دو سرویس در ترور شهید مغنیه. هم چنین مشارکت مستقیم افسران موساد در کودتای علیه حزب الله در 2010 در بیروت از خانه امنی در نزدیکی سفارت عربستان که پس از لو رفتن و حمله نیروهای حزب الله به آنجا که توسط سفارت عربستان و توسط قایق به قبرس فرار داده شدند.
7- سفر مخفیانه و پنهانی یورام کوهن رئیس سرویس شاباک به کابل، 10 روز پیش از عملیات تروریستی سراوان. یورام کوهن که خود افغانی الاصل می باشد پیش از ریاست بر سرویس شاباک معاون هماهنگ کننده سرویس شاباک درگیر در سیاست سازی و تصمیم گیری سازمانی بوده است.
یورام کوهن و تامیر پاردو
8- اعتراف عبدالمالک ریگی مبنی بر اینکه وی توسط آمریکایی ها به اسرائیلی ها مرتبط شده و قراری مبنی بر دیدیار در قبرس نیز تدارک دیده شده بود. در واقع آمریکایی ها قصد آن داشتند تا نقش میانجی را میان سرویس موساد با گروه ریگی را بازی کنند.
9- در تقسیم کار میان سرویس های غربی و عربی و صهیونی بر سر میز عملیات ایران ، سرویس های اسرائیلی مسئول انجام عملیات های مخفی و اقدامات پنهان می باشند . این سرویس ها جنگ پنهان با تهران را که از سال 2009 وارد مرحله جدیدی شدهاست پیش می برند. آنها در این مسیر از ظرفیت سرویس عربستان هم چنین دیگر سرویس ها نیز بهره می برند و سرویس های دیگر به صورت پروکسی به سرویس موساد خدمات رسانی می کنند. برای نمونه در ترور شهید احمدی روشن 12 سرویس به صورت پروکسی به سرویس موساد کمک می کردند.
10- جلسات پنهانی و محرمانه میان دو سرویس موساد و عربستان درباره منطقه و بویژه ایران و 4 پرونده ای که در اختیار سرویس عربستان قرار دارد. نخستین دیدار از این دست در مرداد 91 به فاصله کوتاهی پس از آغاز ریاست بندر بر سرویس عربستان در سوئیس برگزار شد. در این دیدار یوسی کوهن معاونت اطلاعات ( تصومت ) به همراه دیوید میدور معاونت روابط خارجی ( دیوید میدور ) رئیس موساد ( تامیر پاردو) را همراهی می کردند.
11- در شهریور امسال نیز دیداری میان سرویس عربستان ، اسرائل و مخالفین سوری در رم برگزار گردید. آخرین نشست ها از این دست بر اساس گزارش رسانه ها به نقل از به نقل از روزنامه “وطن نیوز” اردن، چند روز پیش ( پس از حادثه سراوان) در هتلی در بندر عقبه صورت پذیرفته است ( میان بندر و کوهن که در رسانه ها به اشتباه پاردو ذکر شده بود)که موجب خشم سلمان بن عبدالعزیز ولیعهد عربستان شده است. به هر روی سرنخ حادثه تروریستی سراوان در دست محور ریاض - تل آویو قرار دارد.
12- ارتباطات نزدیک عبدالرئوف ریگی برادر بزرگتر و مفتی گروه ریگی و جیش العدل، با سازمان سیا و موساد می باشد. عمده گروه های وهابی تروریست در پاکستان و افغانستان با واسطه دستگاه امنیتی عربستان ، قطر و یا امارات با سازمان سیا و موساد در ارتباط می باشند ولی گروهک جیش العدل مستقیما با افسران اطلاعاتی موساد و سیا در ارتباط است.
13. سفر قائم مقام وزارت خارجه رژیم صهیونیستی «زئیو الکین» به تفلیس پایتخت گرجستان، و برگزاری نشست با سفرا و مأموران سیاسی این رژیم در کشورهای گرجستان، قزاقستان، آذربایجان، تاجیکستان و ترکمنستان ( سه کشور همسایه ایران) به منظور تسریع و تشدید عملیات اطلاعاتی بر علیه ج ا ایران.
زئیو الکین
14- نشست مشترک میان گروه جیش العدل با گروهک جنبش آزادی بخش الاحواز موسوم به نضال در کپنهاک دانمارک توسط سرویس عربستان و سرویس فرانسه ( پروکسی سرویس موساد در حوزه اپوزیسیون ج ا ایران) با محوریت اتحاد گروههای برانداز ج ا ایران. در این ارتباط قرار شده است، جیش القتل از این به بعد در برخی مواضع سیاسی هماهنگ با گروه های تجزیه طلب بلوچ، عرب و کرد مانند، حزب کومله کردستان، حزب دموکرات کردستان، حزب کومله یکسانی کردستان،جنبش ملی بلوچستان،اتحاد دموکراتیک آذربایجان جنوبی، جنبش ملی دموکراتیک عرب الاحواز ، کنگره ملیتهای ایران فدرال، انجمن یارسان، عمل بکند و در برخی بیانیه ها مشترک حضور پیدا کند. برخی تحلیلگران امنیتی معتقدند که پیوند خوردن جیش القتل با گروه های تجزیه طلب قومی هماهنگ با سرویس های اطلاعاتی در راستای تلاشی هست که از سه سال قبل برای متحد کردن اپوزسیون جمهوری اسلامی برای هدفگذاری های مشترک صورت گرفته است.
*حمله به سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت
خوردروی مملو از مواد منفجره حامل دو انتحاری تکفیری در روز سه شنبه 27 آبان 92 در واقع قرار بود با کوبیدن خود به سفارت ج ا ایران در بیروت حادثه انفجار سفارت آمریکا در 18 آوریل 1983 را بازسازی نموده و سفارت ما را در بیروت به طور کامل از بین ببرد. آن دو تروریست تکفیری، نمایندگان و سربازان جنگ کثیف موساد بر علیه ج ا ایران بودند.
این کپی برداری صریح از عملیات حمله به سفارت آمریکا در بیروت حاوی پیامی صریح و آشکار است مبنی بر فراموش نشدن آن واقعه توسط نظام سلطه و یافتن فرصت برای کسب فرصت مناسب برای انتقام گیری.
حمله به سفارت ایران در بیروت
روز دوشنبه 1362/1/29 ه.ش (4رجب 1403ه.ق، 18 آوریل1983م) ساعت 13/05 دقیقه به وقت بیروت، یک دستگاه «وانت شورولت» سیاه رنگ که پلاک سیاسى سفارت آمریکا را نیز برخود داشت، به ساختمان سفارت ایالات متحده آمریکا در بیروت نزدیک شد. ناگهان وانت که به سمت پارکینگ سفارت حرکت می کرد، مسیر خود را تغییر داد و با چرخش به سمت چپ، به سوى ساختمان اصلى سرعت گرفت.
ماشین از دروازه هاى سفارت گذشت و پس از آن که نرده هاى مقابل خود را از جا کند، درب شیشه اى ورودى را خرد کرد و وارد طبقه همکف گردید و در محل کافه تریاى سفارت منفجر شد. انفجار و آتش و پس لرزه شدید حاصل از آن، منطقه «کورنیش اَلبَحر» را در وحشت فرو برد. شعاع تخریب اصلى بمب 500 متر مربع بود و حفره اى به قطر 15 متر،محل انفجار ماشین را به خوبى مشخص مى کرد. قدرت انفجار (که معادل 250 کیلوگرم تى.ان.تى تخمین زده می شود) به حدی بود که بخش شرقی ساختمان بتونى هفت طبقه ى سفارت آمریکا و همچنین بخش وسطى و اصلى ساختمان، به طور کامل منهدم شد.
ده دقیقه پس از انفجار سفارت، شخص ناشناسى به دفتر خبرگزارى فرانسه در بیروت تلفن زد و گفت: «سازمان جهاد اسلامى مسئولیت این حمله را که نام آن عملیات والفجر مىباشد، بر عهده مىگیرد».
دقایقى بعد، فرد ناشناس دیگرى با دفتر روزنامهى «اَللِواء» در بیروت تماس تلفنى گرفت و گفت: «هجوم به سفارت آمریکا جزئى از حملهى انقلاب ایران ضد اهداف امپریالیسم در تمام نقاط جهان است و این حملات به اهداف موجود امپریالیسم در لبنان ادامه خواهد یافت؛ حتى علیه نیروهایى که به اسم «حافظ صلح» به لبنان آمده اند».
شخص ناشناس دیگرى با دفتر روزنامه ى «السفیر» در بیروت تماس گرفت و با عنوان کردن سازمانى که تا آن زمان کسى نامى از آن نشنیده بود، ضمن بر عهده گرفتن مسئولیت حمله به سفارت آمریکا، گفت: «ما اعلام مىکنیم که این حمله به انتقام جنایات آمریکا در لبنان بوده است و این عملیات به مناسبت 13 آوریل، آغاز توطئه و تهاجم آمریکا و اسرائیل علیه مردم لبنان، انجام گرفت».
درباره تلفات این عملیات، اظهار نظرهاى مختلفى ارائه شده است. بین 46 تا 80 نفر در این ماجرا کشته شدند. گرچه «رابرت دیلون» سفیر وقت آمریکا که در زمان انفجار، در طبقه هفتم سفارت، در محل زندگى خود به سر مى برد، از این انفجار جان سالم بدر برد اما بعد از چند روز مشخص شد که اهمیت 9 تن از کشته شده گان از سفیر آمریکا در بیروت هم بسیار بیشتر بوده است. قطعا مهم ترین شخص کشته شده در این عملیات، یک افسر بلند پایه آژانس امنیت ملی آمریکا (سی.آی.اِی) به نام «رابرت کلایتون ایمز»(Robert Ames) بود. او مدیریت «دفتر تحلیل سازمان سیا در خاور نزدیک و جنوب آسیا» را عهده دار بود. رؤساى ایستگاه هاى «سیا» در خاورمیانه، از کشورهاى محل مأموریت خود بدانجا فراخوانده شده بودند تا در جلسه ای به ریاست این مامور 49 ساله، در جریان طرح ها و برنامهریزیهاى او قرار گیرند.
ساختمان تخریب شده سفارت آمریکا
در لحظه انفجار، «ایمز»، (که با عنوان «مردِ مأموریت هاى سرّى» شناخته می شد) به همراه هشت تن از اعضای سازمان سیا (از جمله «کِنِتولش»، افسر خدمات محرمانه ى وزارت دفاع آمریکا) در طبقه سوم ساختمان سفارت، جلسهاى سرّى داشت. اهمیت حضور «ایمز» در بیروت را از آن جا مى توان دریافت که «مرد مأموریتهاى سرّى» از سوى سازمان سیا، مشغول انجام مأموریت مهمى در پاکستان، بود که به واشنگتن فراخوانده شد و پس از ابلاغ وظایف و مأموریت جدید، بلافاصله عازم بیروت گردید. گفته می شد که وى «بیروت» را بهتر از کف دستش مى شناسد و همه جاى آن را به خوبى بلد است. مرگ او، ضربه ای جبران ناپذیر به برنامه های نظامی-امنیتی آمریکا و متحدانش در لبنان و خاورمیانه به شمار می رفت. مجری و عاملان این عملیات هیچ گاه شناسایی نشدنداما یک گذاره قطعی وجود داشت: «یک شهادت طلب ناشناس توانسته بود در کمال سادگى و راحتى، بهترین کارشناسان خاورمیانه اى سازمان سیا را از بین ببرد و سرفرماندهى سیا در لبنان را متلاشى سازد.»
بعد از این حادثه، سفارت آمریکا از بخش مسلمان نشین غرب بیروت، به بخش مسیحى در بیروت شرقى منتقل شد تا در آن جا، هم از دسترس مسلمانان دورتر باشد و هم میان احزاب فالانژ مسیحى که بر آن منطقه تسلط داشتند، از امنیت بیشترى برخوردار شوند.
ایالات متحده آمریکا، سال ها، بدون ارائه حتی یک برگ سند و ارائه دلیل، مجاهد لبنانی و اسطوره مقاومت شیعی «عماد مغنیه» را به عنوان طراح و هدایت کننده «عملیاتِ 18 آوریل» معرفی نمود. ادعایی که هیچ گاه به اثبات نرسید.
اگر نبود تدبیر و اقدام به موقع شهید «رضوان فارس» سرتیم حفاظت از سفارت ایران در لبنان این عملیات همانگونه که طراحی شده بود فاجعه ای بزرگ رخ می داد.
شهید رضوان فارس
* آخرین اقدامات
اکنون بندر بن سلطان به دلال رابطه میان دیگر دولت های مرتجع عرب خلیج فارس تبدیل شده و دست یک یک آنان را در دست تروریستهای تل آویو می گذارد. بنابر آخرین اخبار، بندر ترتیب ملاقات میان هزاع بن زائد، وزیر خارجه امارات و نیز عادل بن خلیفه، رئیس سرویس امنیتی بحرین را با یوسی کوهن رئیس دستگاه دیپلماسی پنهان صهیونیستها را داده است.
بنیامین نتانیاهو پس از انعقاد قرارداد ژنو میان ایران و 1+5 به طور رسمی اعلام کرد که به همراه یوسی کوهن به واشنگتن خواهد رفت و با اوباما مذاکره خواهد نمود، و هم چنین کوهن نیز با اعضاء شورای امنیت ملی آمریکا مذاکره خواهد کرد. این نیز خود تأئید دیگری بود بر اینکه یوسی کوهن ریاست دستگاه دیپلماسی پنهان رژیم صهیونیستی را بر عهده خواهد داشت.
نتانیاهو پیش از سفر به واشنگتن اعلام کرد که ما توافق کردیم که در روزهای آینده یک تیم اسرائیلی که توسط مشاور امنیت ملی، یوسی کوهن، مدیریت خواهد شد برای گفتگو با ایالات متحده درباره توافق دائمی با ایران، مذاکره کرده و مسئله را حل خواهد نمود.
کوهن همراه نتانیاهو پای پلکان هواپیما در واشنگتن
به نظر می رسد استراتژی شورای امنیت ملی و دستگاههای امنیتی این رژیم بنابر اعلام دستور نتانیاهو که به رسانه ها درز یافته است، فعلاً عدم اقدام تروریستی و تمرکز به جاسوسی و جمع آوری تمام اطلاعات مربوط به تأسیسات، فرآیندها، فناوری ها و اشخاص مؤثر در برنامه هسته ای ایران است تا پس از سپری شدن مدت 6 ماهه و اتمام توافق نامه ژنو به از سرگیری اقدامات تروریستی بر علیه موارد مذکور مبادرت ورزد.
شهید حاج حسان لقیس
آخرین اقدام تروریستی مشترک میان کوهن و بندر بن سلطان ترور شهید حاج حسان اللقیس مسئول فناوری و ارتباطات حزب الله است که در شامگاه 12 آذر 3 دسامبر میباشد. شهیدی که به تصریح رسانه های صهیونیستی نقشی مؤثر در پیروزی بزرگ جنگ 33 روزه در سال 2006 بر عهده داشت.
انتهای پیام/
نوشتن دیدگاه