کد خبر: 11052
منتشر شده در چهارشنبه, 10 خرداد 1396 15:18
به گزارش پایگاه 598، استاد حسین انصاریان از اساتید اخلاق شهر تهران شبهای ماه مبارک رمضان در حسینیه همدانیها جلسات سخنرانی و موعظه دارد که از این پس هر یک از این جلسات تقدیم علاقهمندان میشود: اهل دل آنهایی هستند که در زندگی شان توجه به پروردگار به معارف و آیات کتاب خدا حاکم بوده و به تعبیر...
به گزارش پایگاه 598، استاد حسین انصاریان از
اساتید اخلاق شهر تهران شبهای ماه مبارک رمضان در حسینیه همدانیها جلسات
سخنرانی و موعظه دارد که از این پس هر یک از این جلسات تقدیم علاقهمندان
میشود:
اهل دل آنهایی هستند که در زندگی شان توجه به
پروردگار به معارف و آیات کتاب خدا حاکم بوده و به تعبیر سادهتر، اهل سیر و
سلوک بودند و خود را با یقین مسافر الی الله میدانستند و تحت هیچ شرایطی
انحراف از مسیر نداشتند بلکه از حقایق دریافت درست و صحیح داشتند.
میفرمایند انسان دارای دو مرگ است: یک نوع مرگ مرگ
طبیعی است که مهلتش در دنیا که تمام میشود به آخرت حرکتش میدهند این مرگ
عام و موت است که همه انبیاء خدا و اولیای خدا در جاده این موت عام قرار
داشتند. خداوند متعال در سوره «زمر» میفرماید: به پیغمبر (ص) «إِنَّک
مَیِّتٌ وَ إِنهُم مَّیِّتُونَ» تو بعد از پایان عمرت انتقال پیدا میکنی
کل اینهایی هم که در دنیا هستند نیز انتقال مییابند و بین تو و کل اینهایی
که مخالف تو هستند آنجا مخالفتها خاتمه پیدا میکند.
اما مرگ دوم به تعبیر این بزرگواران مرگ سیاه است
یعنی هر چند آدم زنده است حرکت و معیشت و کار و کسب دارد، زن و بچه دارد،
ولی میت است یعنی چه میت است؟ یعنی عقلش، فطرتش، روانش، حالاتش در مسیر
درستی قرار ندارد. آیا انسانهایی که دچار این مرگ سیاه هستند قابلیت زنده
شدن دارند؟ قرآن مجید می فرماید آنهایی که شایستگی زنده شدن از خودشان نشان
بدهند قابلیت زنده شدن دارند. آنهایی هم که میخواهند در این مرگ سرخ
بمانند و شایستگی زنده شدن را از خودشان نشان نمی دهند یعنی آثار حتی ضعیف
حیات مقابل این مرگ سیاه را بروز نمیدهند. نه آنها قابل زنده شدن نیستند.
ماجرای قبرستانی که تبدیل به بیمارستان شد
در این زمینه به دو آیه از سوره فاطر و سوره انفال
توجه کنید اما سوره فاطر «و ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور».
حقیقت آیه این است که حبیب من این که حرص و جوش میزنی ناراحتی و به شدت
دلت میخواهد اینها هدایت شوند اینها در قبر جسمشان روحشان، به صورت مرده
دفن است، صدای تو را نمیشنوند، نمیتوانی دعوتت را و هدایتگریات را به
اینها برسانی. «و ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُور». اینها دیگر
مردهای غیرقابل زنده شدن هستند، یکی از آنها عموی خودت است این لیاقت زنده
شدن عقلی و روحی و وجدانی و فطری را از دست داده است و دیگر زنده نمی شود.
اما یک عدهای از اینها که حالا به چه صورتی لیاقت
نشان میدهند درک این مسئله هم مشکل است که یک میت عقلی و یک میت قلبی ولو
خیلی ضعیف، چه آثاری از حیات عقلی و قلبی را نشان می دهد که رحمت پروردگار
را به طرف خودش جلب می کند و خود خداوند او را زنده می کند، برای او هم
زنده کردن این مردگان عقلی و روحی کار بسیار آسانی است وقتی هم زنده شان می
کند آثار عجیبی از عمل، از اخلاق، از اندیشه، از فکر از خودشان بروز
میدهند.
یک قبری هست که در حال حاضر روی آن قبر، بیمارستانی
نزدیک میدان مولوی ساخته شده، است اینجا در زمان اواخر قاجاریه قبرستان
بوده است کسی در آنجا دفن است که اصالتا اگر درست بگویم اهل سوئد بود، در
کشور سوئد یهودی بود، و البته یهودی معمولی هم نبود از علمای باسواد یهود
به شمار می رفت نمیدانم به چه علتی به ایران آمده بود من یک وقت یکی از
نبیرههایش را دیدم او هم خبر نداشت که پدربزرگ پدرش به چه مناسبت از سوئد
به تهران، آمده بوده خب اینجا هم که میآید به دلیل مایههای علمی برای
یهودیهای تهران و مناطقی که در ایران یهودی داشته جنبه پیشوایی و مرجع
تقلیدی پیدا میکند، معمولا یهود دیرتر از ادیان دیگر مسلمان می شوند، ولی
این عالم بزرگ یهودی در تهران مسلمان میشود.
حالا در زندگیاش به چه کسی بر خورده بود و چگونه
علائم آن حیات الهی را از خودش نشان میدهد فهمش مشکل است وقتی که می آید
مسلمان و شیعه می شود به خواندن درسهای حوزه اهل بیت(ع) می پردازد و علمش
را به یک علم گسترده وافری از علوم حوزه های شیعه و اهل بیت(ع) می رساند و
لباس روحانیت شیعه را هم می پوشد و بعد از زنده شدنش از روی دلسوزی نسبت به
یهود کتابی را به نام «محضر الشهود» مینویسد من آن کتاب را دارم یک بار
هم چاپ شده، بسیار کتاب خوب و پرباری است.
حیات بخشی کار خداست
در این کتاب ثابت میکند که هر مکتبی و هر دین و
آئینی، که مقابل اسلام قرآن و اسلام اهل بیت(ع) ایستاده صد در صد باطل است،
این یک آدمی است که خدا او را زنده کرده است، در سوره فاطر می گوید یک مشت
ازاین مردهها حتی با دَم تو که رحمت للعالمین هستی زنده نمیشوند، چه
مرده هایی اما در سوره انعام می فرماید «أَوَمَن کَانَ مَیْتًا» ببینید
کلمه «میتاً» یعنی یک مرده مسلم، او من کان میتا آیا کسی که میت بود،
«فاحییناه من» زندهاش کردم.
کار حیات بخشی کار خداست، نه کار انبیاست نه کار
ائمه(ع)، نه کار مرجع تقلید نه کار یک آخوند واجد شرایط، اینها فقط
میتوانند مسائل هدایت را بیان کنند، آن کس که باید این مسائل را در آن میت
نفوذ دهد و میت را زنده کند تا صاحب محضر و شهود شود، فقط پروردگار است که
اینجا دانشمندان میگویند «هدایت» یا ارائه طریق است یا ایصال به مطلوب،
ارائه طریق کار انبیا و ائمه(ع) و عالمان ربانی است تا بگوید راه این است،
ولی رساندن به مقصود کار پروردگار است.
اگر می بینید قرآن به پیغمبر میگوید «إنَّکَ لَا
تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ»؛ هر کسی را که عاشقی تا او هدایت شود نمیتوانی
هدایتش کنی یعنی کار تو ایصال به مطلوب نیست کار تو ارائه جاده است، اما
رساندن سالک به مقصد کار من است.
دو آیه از سوره «یس» است که میگوید مرده را وقتی
زنده میکند چه آثاری از خودش بروز می دهد، و «وَآیَةٌلَهُمُیک» نشانه من
در قدرت، در رحمت و در حکمت ام، برای مردم «اَلْأَرْضُ
اَلْمَیْتَةُأَحْیَیْنٰاهٰا»زمینی مرده است که در یکی دو فصل گرانترین دانه
را در آن بکاریم دانه میپوسد فاسد میشود، چون مرده است میفرماید این
زمین مرده را من زنده می کنم بعد از اینکه حیات به آن میدهم «أَخْرَجْنا
مِنْها حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ»؛ میلیاردها دانه نباتی ماش، عدس،
نخود، لوبیا سفید، لوبیا چیتی، لوبیا چشم بلبلی، از این زمین زنده بیرون
میآید که در این مجلات علمی گاهی برای این دانههای نباتی یک نخود یک عدس
یک ماش ده نوع خاصیت دارویی و غیردارویی نوشتند، این را ابن سینا فهمیده
بود که تمام این دانههای نباتی غیر از اینکه گرسنگی را برطرف میکند بدن
را رشد میدهد جنبه دارویی هم دارد لذا ابن سینا میگفت من هر بیماری که
نزدم بیاید تا بتوانم با غذا معالجهاش کنم دوا نمیدهم چون خدا همه نوع
دارویی در این نباتات و میوهها گذاشته است.
او بدن شناس و دردشناس است، این بدن شناس و دردشناس
انواع داروهای گیاهی را مجانی به انسان میدهد، یک آب فقط می گذارد پای
زمین یک علف کشی می کند کاری دیگر که نمی کند، آن وقت هر سال در بعضی
کشورها برای کاشف پنی سیلین جلسه و همایش برگزار میکنند سخنرانیها می
کنند ولی برای سازنده پنیسیلین هیچ کاری نمیکنند اصلا از او یاد هم
نمیکنند او را به هیچ نمی شمارند.
میگوید
کاشف پنی سیلین یعنی پنی سیلین بوده، این دارو را چه کسی قرار داده است.
خدا برای چه کسی قرار داده است برای بدن داروشناس و بدن شناس و دردشناس
دارو قرار داده است مجانی هم دارو در کره زمین و در دل کوهها ریخته است اما
برای او همایش نمیگیرند، شما شنیدید در کره زمین حتی در ایران خودمان یک
همایش برای توحید بگیرند، برای خدا بگیرند، از خدا تقدیر کنند، از خدا تشکر
کنند، خداست که انرژی در عالم قرار داده است اما هر سال در بیشتر کشورها
یک دقیقه برقها را خاموش میکنند میگویند برای تقدیر از ادیسون این کار
را میکنیم اما یک بار شنیدید برای این انرژی نوری از خدا تقدیر کنند یاد
خدا کنند؟ کره زمین چه حالا و قبلا نمک خور و نمکدان شکن است، کار اصلی را
کسی دیگر می کند به کسی دیگر نسبت می دهند برای کسی دیگر همایش می گیرند،
برای فرد دیگر جایزه می گذارند
« وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِّن نَّخِیلٍ
وَأَعْنَابٍ» باغهای متفاوتی از خرما و اعناب و باغهای متفاوتی از انگور
قرار دادم «وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ» و از گوشه گوشه کره زمین
چشمه آب روان کردم، چون دائم که باران نمی آید یک فصلی برای نباتات باران
می آید بعد از اول هوای گرم تا اواسط پاییز باران که نمی آید برای باغها و
برای کشت و زرعتان می خواهید چه کار کنید من این باران را در دل زمین ذخیره
سازی کردم که در ایام دو ماه گرما هم از چاه آب بکشید هم از چشمه هم از
قنات، همه این تدارکات را برای شکم تان دادم، یک سری هم به من بزنید، یک
حرفی از من سر سفره با زن و بچه تان بزنید، یک همایشی گوشه سفره برای من
بگیرید، اما نمی گیرند حرف نمی زنند. ما تا حالا چند بار به زن و بچه مان
سر سفره صبحانه و نهار و شام اسم خدا را بردیم و گفتیم کل اینها رنگ بندی،
مزه بندی و تناسب آن با بدن، کار پروردگار است این نمک خوردن و نمکدان
شکستن مروت نیست جوانمردی و کرامت نیست.
وجود مقدسی که می گوید کره زمین را وقتی زنده می کنم
این آثار را از خودش ظهور می دهد آثاری دانه های نباتی، انواع خرما، انواع
انگور و روان شدن چشمه ها را می گوید، همین خدا می فرماید آدمی که از نظر
عقل و وجدان و فطرت و روان مرده است و آثار به معنای واقعی حیات ندارد من
او را زنده میکنم، چون در علم خودم می بینم ولو به زبان نمی آورد که در
باطنش زنده شدن را می خواهد اگر نخواهد که من به اجبار حیات به او نمی دهم،
او حیات می خواهد.
نوشتن دیدگاه