کد خبر: 19144
منتشر شده در پنج شنبه, 19 مرداد 1396 10:36
طرح صندوق آتیه فرزندان، حذف محرومیت ها برای فرزند چهارم به بعد، اهدای سکه به مادرانی که صاحب فرزند شوند، افزایش طول مرخصی زایمان، پرداخت پاداش اولاد به صورت پله کانی و...؛ اینها تنها بخشی از سیاست هایی است که در سال های اخیر در راستای تشویق جامعه به فرزندآوری و افزایش جمعیت به اجرا گذاشته شد....
طرح صندوق آتیه فرزندان، حذف محرومیت ها برای فرزند چهارم به بعد، اهدای سکه به مادرانی که صاحب فرزند شوند، افزایش طول مرخصی زایمان، پرداخت پاداش اولاد به صورت پله کانی و...؛ اینها تنها بخشی از سیاست هایی است که در سال های اخیر در راستای تشویق جامعه به فرزندآوری و افزایش جمعیت به اجرا گذاشته شد.
سیاست هایی که در عمل به افزایش انگیزه خانوارها برای فرزندآوری نینجامیده است؛ این را برآوردهای آماری از تداوم روند رشد منفی جمعیت نشان می دهد. در کنار عواملی همچون تغییر سبک زندگی و افزایش سن ازدواج و باروری، باید به تاثیر مسائل اقتصادی در کاهش نرخ رشد جمعیت و تمایل نداشتن افراد به داشتن فرزندان بیشتر توجه داشت. شاید در گذشته ایرانی ها باور داشتند «هر نوزادی که به دنیا می آید روزی خود را هم می آورد»، اما امروز این باورها جای خود را به نگرانی هایی از جنس گذران معیشت و رفاه خانوارها داده است.
همواره درخصوص ارتباط میان بهبود برخی شاخص های اقتصادی با نرخ زاد و ولد، برآوردهای مختلف مطرح شده که تقریبا همگی این برآوردها بر اثرپذیری مستقیم نرخ زاد و ولد از شرایط اقتصادی کشورها تاکید داشته است. نتایج برآوردهای صورت گرفته درباره تاثیر بحران اقتصادی اروپا در نرخ زاد و ولد در کشورهای این منطقی یکی از این موارد است. از سال 2008 با فراگیرشدن رکود اقتصادی در این قاره، میزان فرزندآوری در اغلب کشورهای اروپایی به ویژه کشورهایی که از قدرت اقتصادی کمتری برخوردارند کاهش ملموسی یافت واین روند حداقل تا سال 2011 که بحران اقتصادی رو به کاهش گذاشت، ادامه پیدا کرد. در عین حال برخی تحقیقات صورت گرفته حاکی از آن است که به طور کلی در کشورهای با درآمد متوسط رو به پایین، تاثیر نرخ زاد و ولد بر رشد اقتصادی، بستگی به برآیند دو اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد که به این ترتیب به طور قطع نمی توان گفت با افزایش نرخ زاد و ولد در این گروه از کشورها، رشد اقتصادی در بلندمدت افزایش می یابد یا کاهش؛ اما نتیجه در سایر گروه های درآمدی تقریبا مشخص است، در کشورهای با درآمد متوسط رو به بالا، بین نرخ زاد و ولد و رشد اقتصادی رابطه مثبت و در دو گروه یعنی کشورهای دارای درآمد پایین و بالا این ارتباط منفی است. ایران در این قسیم بندی ها در میان کشورهایی قرار می گیرد که به طور قطع نمی توان گفت با افزایش زاد و ولد در آن، رشد اقتصادی در بلندمدت افزایش می یابد. البته رشد اقتصادی فقط یکی از شاخص هایی است که می تواند از این مولفه اثرپذیری داشته باشد؛ بدون شک رشد فرزندآوری بر شاخص هایی همچون مصرف سرانه، درآمد سرانه، رفاه اقتصادی و... اثرگذار است. نتایج یکی از تحقیقات صورت گرفته که برمبنای الگوی رشد بهینه تهیه شده، نشان می دهد در صورت افزایش یک درصدی نرخ رشد جمعیت، مصرف سرانه در ایران حدود 4.33 درصد، سرمایه سرانه 18 درصد، درآمد سرانه 8.2 درصد و پس انداز 9.7 درصد رشد می یابد. در همین خصوص برخی صاحب نظران اقتصادی نیز بر اثرگذاری مستقیم رشد نرخ جمعیت بر شاخص های اقتصادی تاکید دارند؛ از آن جمله پل ساموئلسون، برنده جایزه نوبل اقتصاد که معتقد است بهترین عامل تحرک و تکامل اقتصاد نرخ باروری انسانی است؛ اما اغلب این برآوردها بر مبنای دستاوردهای اقتصادی وضعیت کشورهای توسعه یافته طرح شده اند چرا که وضعیت بهره وری نیروهای انسانی در کشورهای جهان سوم به خوبی نشان می دهد که الزاما داشتن جمعیت بیشتر نمی تواند ضامن تحقق رشد اقتصادی باشد.
فرزندآوری گران! بالغ بر یک میلیون و 152 هزار نوزاد در فاصله 9 ماهه نخست سال جاری در کشور به دنیا آمدند. تغییرات نرخ باروری که با کاهش نرخ رشد جمعیت از 1.62 درصد در سال 85 به 1.29 درصد در سال 90 همراه بود. به کوچک تر شدن بُعد خانوارهای ایرانی هم انجامید. حالا براساس آنچه بانک مرکزی منتشر کرده بُعد خانوارها به 3.38 رسیده است. بر این اساس فراوانی خانوارهای سه و چهار نفره به مراتب بیش از خانوارهای پرجمعیت است و خانوارها از حدود یک دهه قبل تاکنون کوچک و کوچک تر شده اند. افزایش نرخ تورم و بی کاری که به طور مستقیم بر معیشت و رفاه جامعه اثرگذار است، موجب می شود زوج ها با حساسیت بیشتری به فرزندآوری فکر کنند. نگاهی اجمالی به تامین نیازهای اولیه یک نوزاد بیانگر آن است که یک خانواده پس از فرزندآوری باید هزینه های جدیدی به مخارج ماهانه اش بیفزاید؛ هزینه هایی که چه بسا با رشد نوزاد افزایش هم می یابد. نیازهای اولیه یک نوازد، تامین کالاهایی را الزام آور می کند؛ از پوشک و شیرخشک گرفته تا تامین پوشاک و خدمات بهداشتی و درمانی. در حال حاضر متوسط قیمت یک قوطی شیرخشک که معمولا در یک هفته مصرف می شود بین 16 تا 23 هزار تومان است که هزینه تامین این کالا در ماه برای یک نوزاد بین 64 تا 92 هزار تومان می باشد. پوشک از دیگر کالاهای اساسی و پرمصرف خانوارهایی است که دارای فرزند می شوند و تا چند سال در فهرست کالاهای مصرفی این خانوارها باقی می مانند. در حال حاضر قیمت یک بسته پوشک بین 25 تا 40 هزار تومان است که حدودا در طول یک ماه حدود سه بسته از این کالا برای یک نوزاد مورد استفاده قرار می گیرد. براساس یک خانوار در طول یک ماه بین 75 تا 120 هزار تومان برای تامین پوشک مورد استفاده نوزاد خود می پردازد. اینها فقط بخش بسیار کوچکی از هزینه هایی است که در طول یک ماه برای یک نوزاد هزینه می شود که باید مواردی همچون پوشاک، استفاده از خدمات بهداشتی و درمانی و... را هم به آنها اضافه کرد. اما به مرور با رشد کودک و نیاز به آموزش و تعلیم تربیت او، هزینه های رو به رشد خانوارها برای عضو جدید یکباره افزایش درخور ملاحظه ای خواهدیافت. امروز تقریبا تمام ایرانی ها تحصیل رایگان را به عنوان یک رکن دولت رفاهی به فراموشی سرپده اند. چرا که کمتر نقطه ای در کشور را می توان یافت که خانواده ها برای آموزش و تحصیل کودک خود ملزم به پرداخت هزینه های بالا نباشند؛ مگر در برخی شهرها و استان های محروم و عمدتا مرزی. الزام قانونی به گذراندن دوره پیش دبستانی برای کودکان پیش از ورود به مدرسه، خانواده ها را یک سال زودتر به پرداخت هزینه های آموزشی برای کودکانشان ملزم می کند؛ هزینه هایی که حتی در مراکز آموزشی ای هم که عنوان دولتی را یدک می کشند دریافت می شود. در حال حاضر طبق برآوردهای صورت گرفته هزینه ثبت نام کودکان در مراکز پیش دبستانی دولتی در شهر تهران و برخی شهرهای نزدیک نظیر کرج، به طور متوسط بین یک میلیون تا یک میلیون و 300 هزار تومان است. اما اگر خانواده ای تصمیم داشته باشد کودک خود را در مراکز پیش دبستانی غیردولتی شهر تهران ثبت نام کند، باید به طور متوسط هزینه ای نزدیک به 9 میلیون تومان بابت ثبت نام کودک خود در این مرکز بپردازد. این هزینه ها برای سال های بعد به همین منوال و البته با کمی رشد ادامه می یابد. خانواده های تهرانی برای اینکه بتوانند کودک خود را به دبستان های دولتی بفرستند باید از ابتدا هزینه ای بین 900 هزار تومان تا دو میلیون تومان کنار بگذارند که این رقم با توجه به دوره های تحصیلی روند افزایشی به خود می گیرد. مراکز غیردولتی و غیرانتفاعی هم برای دوره دبستان از نخستین سال به طور متوسط ارقامی بین 13 تا 20 میلیون تومان بابت ثبت نام کودکان از خانواده های آنها دریافت می کنند. این هزینه ها به اضافه آنچه سایر نیازهای کودکان آن را مطالبه می کند؛ به طور طبیعی می تواند موجب شود افزایش تعداد فرزندان خانوارها، رفاه کلی خانواده را تحت الشعاع قرار دهد، به خصوص برای خانواده هایی بادرآمد متوسط و ضعیف که اینها بخش وسیعی از جامعه ایرانی را تشکیل می دهند.
سبد کوچک خانوارها برای هزینه فرزندان همان طور که اشاره شد، براساس گزارش بانک مرکزی بیشتری فراوانی بُعد خانوار مربوط به خانوارهای سه نفره با سهم 28.1 درصدی و چهار نفره با 29 درصد از کل خانوارهای ایرانی است. این گزارش در عین حال حاکی از آن است که متوسط هزینه های یک خانواده ایرانی با بُعد 3.38 نفر در سال 1394 با رشدی معادل 7.3 درصد به حدود 35 میلیون تومان در یک سال رسیده است. هزینه خوارک، پوشاک، بهداشت و درمان، حمل و نقل، تفریح و امور فرهنگی و تحصیل، بخش درخور ملاحظه ای از هزینه های یک خانواده را پوشش می دهند که بدون شک بخش نسبتا زیادی از آن به منظور تامین نیازهای کودکان و فرزندان خانواده هزینه می شود. در سال گذشته 24.3 درصد کل هزینه های یک خانوار متوسط شهری که چیزی بالغ بر هشت میلیون و 327 هزار تومان است فقط صرف تامین مواد خوراکی شد. در صورتی که این هزینه ها برای یک خانواده چهار نفره در نظر گرفته شود، بالغ بر نیمی از این میزان یعنی چهار میلیون تومان فقط صرف تامین مواد خوراکی فرزندان خانواده شده است. طبق گزارش بانک مرکزی سال گذشته نزدیک به دو درصد هزینه های خانوارها صرف تحصیل شده که این هزینه ها عمدتا مربوط به کودکان و فرزندان خانواده هاست. بر مبنای این گزارش بخشی از هزینه های یک خانواده که در طول یک سال به تحصیل اختصاص می دهد در سال 94 با رشدی معادل 5.7 درصد همراه بوده است. این میزان رشد در بخش بهداشت و درمان هشت درصد، مواد خوراکی 3.1 درصد و در بخش پوشاک 4.3 درصد بوده است. طبیعتا این هزینه های رو به رشد با توجه به تعداد فرزندان، می تواند افزایش یا کاهش پیدا کند. تامین رفاه و معیشت کودکان در سال های اخیر به امری دشوار برای خانوارها تبدیل شده به ویژه برای خانوارهایی که فقط یک سرپرست شاغل دارند. بر این اساس وعده دادن یک سکه طلا به مادرانی که دارای فرزند می شوند یا افزایش پرداخت پاداش اولاد برای فرزند سوم به بعد و...، دیگر نمی تواند با توجه به واقعیات جامعه ایرانی به منزله جذابیتی عینی برای ترغیب به فرزندآوری تلقی شود. آن هم در فضایی که نه تنها ساختارهای ذهنی بلکه سبک زندگی به سمتی سوق یافته که خانواده ها را بیش از هر چیز به آن ترغیب می کند که بتوانند شرایط بهتری برای زندگی یک یا دو فرزند خود فراهم کنند تا اینکه فرزندان بیشتری داشته باشند اما با سطح رفاه حداقلی و کوچک کردن معیشت خود.
نوشتن دیدگاه