تحلیل چرایی نتایج همه‌پرسی اقلیم کردستان عراق یک خطای تاکتیکی در برابر یک اشتباه استراتژیک با اعلام نتایج همه پرسی در اقلیم کردستان عراق مشخص شد که از میان بیش از هفتاد درصد حائزین شرایط شرکت در همه پرسی بیش از نود درصد از شرکت کنندگان به استقلال اقلیم کردستان از عراق رای دادند. با توجه به نتیجه آرای همه پرسی که کمتر در صحت ان تردیدی وجود دارد، این پرسش اساسی مطرح می شود که چرا در زمانه ای که اکثرکشورهای جهان بدنبال پیوستن به اتحادیه های منطقه ای هستند تا میزان تاثیرگذاری کشور خود را در عرصه بین المللی افزایش دهند؛ اکثرشرکت کنندگان در همه پرسی اقلیم کردستان به استقلال رای داده اند؟ در پاسخ به این سئوال مهم به چند عامل اساسی می توان توجه کرد که مهم ترین آن را شاید بتوان در سه دلیل عمده خلاصه کرد. ۱- مردم کرد عراق در سالهای طولانی حاکمیت صدامی برعراق، مشکلات عدیده ای در حفظ هویت کردی خود و همچنین در مورد ممنوعیت آموزش زبان کردی و نیز دسترسی نداشتن به مشارکت سیاسی درحکومت وتبعیض آشکار برای دسترسی به منابع اقتصادی روبرو بودند . اگرچه این نوع محرومیتها در دوره صدام به کردها اختصاص نداشت و تقریبا همه مردم عراق بجز اعضای حزب بعث این کشور را در بر می گرفت . با این حال محرومیت های مورد اشاره به موضوع استقلال خواهی که تقریبا ازیک قرن پیش توسط انگلیس در دوره حاکمیت عثمانی در این منطقه دنبال می شد و بعدها توسط روس ها در جریان جمهوری مهاباد پیگیری گردید ، پیوند خورده است. ۲- خانواده ملا مصطفی بارزانی که اکنون مسعود بارزانی میراث دار آن محسوب می شود به عنوان طلیه داران کردهای عراق به نام استقلال خواهی اما در واقع تن دادن به همکاری با قدرتهای منطقه ای و یا بین المللی برای تثبیت حاکمیت سنتی و عشیره ای خود ، ننگ همکاری با بیگانگان را درکارنامه خود ثبت کردند. در دوره ملا مصطفی بارزانی با تبعیت از سیاست های شوروی در مقابله با شاه ایران به قاضی محمد پیوستند و به اصطلاح جمهوری مهاباد را در سال 1324 تشکیل دادند . اما بعدها در سایه توافق قوام با شوروی و قطع حمایت روس ها مجبور شدند به عراق برگردند و پرونده جمهوری مهاباد تنها یکسال بعد در سال 1325 برای همیشه بسته شد. جالب آنکه در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه شمسی در سایه رقابت های شاه و صدام ، ملا مصطفی بارزانی اینبار در خدمت اهداف آمریکا و شاه ایران در ضدیت با صدام قرار گرفت . امروز هم مسعود بارزانی تحت همان پرچم جمهوری مهاباد در اقلیم کردستان ، از تجربه های تاریخی که بر پدرش گذشت، عبرت نگرفته است و تصورمی کند می تواند درسایه همکاری با آمریکا و رژیم توسعه طلب اسرائیل در منطقه ، تحت پوشش شعار استقلال خواهی به اهداف ماجراجویانه خود برسد. ۳- اقلیم کردستان عراق که عملا از سال 1991 پس از جنگ اول آمریکا علیه عراق برای بیرون راندن نیروهای متجاوز صدام به کویت ، با برقراری منطقه پرواز ممنوع ، امور خود را از دولت مرکزی چه در دوره صدام تا سال 2003 و چه در دوره عراق جدید در 14 سال گذشته جدا کرده است . در این دوران عملا زمام اموراستان های سلیمانیه ، اربیل و دهوک در بخش شمالی عراق ، کاملا در اختیار نیروهای هوادار اتحادیه میهنی درسلیمانیه و حزب دموکرات به رهبری بارزانی در اربیل بوده است. اما از آنجا که در این مجموع 26 سال رهبران کردی، هیچگاه نتوانستند کارنامه خوبی برای مردم ارائه کنند و امروز لیست مطولی از ناکارآمدی اقتصادی و فساد در مقابل آنها قرار گرفته است. با پناه بردن بر زیر چتر اعلام استقلال می خواهند از طریق تحریک احساسات عمومی مردم کرد عراقی ، چند سالی هم به بهانه مشکلات دستیابی به استقلال کردستان ، موقعیت غیر مشروع و ناکارآمد خود را درحکومت داری ، تثبیت کنند. با درنظر گرفتن موارد فوق، باید گفت خطای استراتژیک رهبری حزب دمکرات کردستان و بویژه شخص مسعود بارزانی وضعیت بسیار دشواری را برای مردم منطقه فراهم کرده است . این وضعیت در آینده دشوار تر نیز خواهد شد و حتی ممکن است به جنگ نیز بینجامد . بنابراین مسعود بارزانی و همه رهبران کرد عراقی که از برگزاری همه پرسی حمایت کردند، فردا در برابر دادگاه تاریخ باید پاسخگو باشند چگونه بخاطر منافع کوتاه مدت خود ، حاضر شدند فضای خوبی را که برای همکاری در بین کشورهای منطقه در ضدیت با دواعش پیش آمده بود؛ باردیگر به ایجاد تخاصم و درگیری احتمالی تبدیل کنند. به راستی چرا کردها نتوانند مانند سایراقوام درکنارهم با صلح وصفا درچارچوب عراق مستقل و یکپارچه منافع بزرگتری را در چارچوب همکاری های منطقه ای بین ایران ، ترکیه ، عراق و سوریه دنبال کنند؟ در پاسخ به این پرسش مهم باید گفت درحقیقت شعار استقلال خواهی کردها که امروز اکثر قاطع کشورهای منطقه و جهان بجز اسرائیل با آن مخالفت می کنند ، پوششی برای سرپوش گذاردن بر سیاست هایی است که در درجه اول اسرائیل برنامه ریزی کرده و در مرحله بعد کسانی که از جنگ و نا امنی و بی ثباتی سود می برند، بدنبال تحقق آن هستند. در این میان سئوال مهم دیگری که مطرح است نحوه برخورد با چنین راهبرد غلطی است که توسط رهبران کردهای عراقی در اربیل و سلیمانیه دنبال می شود. به باور نگارنده سیاست تحریم و تهدید پاسخگوی این خطای راهبردی نیست . نباید با اتخاذ یک خطای تاکتیکی به تداوم یک سیاست غلط استراتژیک کمک کرد. اصولا سیاست تحریم اقتصادی به هر دلیل مشروع یا بهانه نامشروعی که باشد، نمی تواند راه حل منطقی برای حل یک معضل ریشه دار تلقی شود. بویژه آنکه نتایج همه پرسی نشان می دهد اکثریت مردم کرد عراقی شرکت کننده در همه پرسی به این خطای استراتژیک به هر دلیل رای مثبت داده اند. بنابراین آنها درواقع هنوز نمی دانند که چرا جهان با استقلال کردستان عراق مخالف است . آنها تصور می کنند این مخالفت ها مقطعی است و بر اساس مصالح انها نیست. بنابراین اعمال تحریم و تهدید برای استفاده از زور ، ممکن است در کوتاه مدت راه حل منطقی بنظر برسد. اما درواقع یک راه حل ریشه ای برای حل یک معضل تاریخی نیست . براین اساس بنظرمی رسد می توان در برقراری تحریم ها که مردم عادی ازآن ضرر می بینند و تنها موجب رشد فعالیت های غیر قانونی درمرزها میشود و قاچاق کالا و در نتیجه سودآوری برای کاسبان تحریم خواهد بود ، عجله نکرد. ایران، ترکیه و سوریه می توانند دولت مرکزی عراق را در برابر زیاده خواهی های رهبران کرد عراق از طریق حمایت های سیاسی تقویت کنند. اما بدون برقراری مجازات های جدید باید به پیدا کردن راه حلی عراقی توسط رهبران دولت ، مجلس و روسای عشایر کرد و عرب عراقی تاکید کنند. راه حل عراقی-کردی برای مشکلی که پیش آمده بهتر می تواند مانع به نتیجه رسیدن نقشه های شوم اسرائیل در شرایط کنونی باشد. ضمن آنکه مانع از جنگ ناخواسته ای می شود که ممکن است به ماجراجویی بیشتر ترویست های منطقه از جمله دواعش کمک کند. درچنین شرایطی می توان به مردم اقلیم کردستان عراق نیز نشان داد کشورهای منطقه خیرخواه آنها هستند و تنها بخاطرانکه درسایه همکاری و همدلی بین همه کشورهای منطقه می توان به استقلال واقعی، سطح رفاه بیشتر اقتصادی ، و بازیابی هویت قومی وفرهنگی اصیل دست پیدا کرد. نباید به نام استقلال خواهی تخم کینه و دشمنی در میان کشورهای منطقه کاشت تا این خود بهانه جدیدی برای قدرتهای سلطه جو برای مداخله در منطقه و فروش سلاح های بیشتر شود.