در ادب آن جناب همین کافی است که هیچگاه بدون اذن امام حسین (ع) نزد او نمی نشست و اوامر و نواهی آن جناب را اطاعت می نمود و هرگاه او را صدا می زد می فرمود: یا ابا عبدالله ، یا بن رسول الله ، یا سیّدی ، و در تمام عمر هیچگاه امام حسین را برادر صدا نزد، مگر روز عاشورا آنوقت که بر اثر ضربت عمود آهنین از اسب به زمین می افتاد. (1)حالا این شخصیت مودب در مدینه، در مکه ، در کربلا، در خانه و خانواده، در جامعه در بین زنان، در بین بازاریان در بین همه به نام شخصیتی با ادب معرفی شده است. شخصیتی که گفته شده تمام مردا ن و زنان عرب مدینه و مکه بر ادب و غیرت و پاکی این مردبزرگ غبطه می خوردند. حضرت عبّاس دارای مقام بسیار رفیعی از فضل و دانش و تقوی و یقین و اطاعت و عبادت و شرایف آداب و اخلاق بود، و به حضرت امام حسین (ع) و زینب کبری(ع) علاقه وافر داشت. و او بعد از حسنین(ع) اشرف و اعظم پسران حضرت علی (ع) بود. مقام حضرت ابوالفضل (ع) بالاتر ازآنست که امثال ما بتوانند بیان کنند. درسفر حضرت سید الشهداء (ع) به کربلا (از مدینه تا مکّه ، واز مکّه تا کربلا ) آنجناب توجه خاصی به حضرت ابو الفضل (ع) داشت . مقام حضرت عباس پس از امام حسین مقامی عالی رتبه است که همه ائمه معصومین ما بر آن اذعان دارند. باب الحواحج است به طور ویژه. درک این خودش یک مقام علمی است که کار هر کسی نیست. عصرتاسوعا، چون آن بزرگوار ابو الفضل را نزد دشمن فرستاد، فرمود: ای عبّاس، جانم به قربانت، برادرم- سوار شو و با آنها ملاقات کن . (1) مرحوم صدوق به اسناد خود روایت کرده که: حضرت علی بن الحسین (ع) به عبیدالله فرزند ابوالفضل (ع) نگاهی کرد، اشک چشمانش را گرفت و فرمود: روزی بر رسول خدا (ص) سخت تر از احد نبود که عمویش حمزه درآن شهید شد، وبعد از آن موته بود که عموزاده اش جعفربن ابیطالب شهید شد. سپس فرمود: لکن روزی چون روز حسین(ع) نبود ، سی هزار مرد که گمان می کردند ازاین امتند دور او را گرفتند و هرکدام با کشتن او به خدا تقرّب می جستند، و او خداوند را به آنها یادآوری می نمود، ولی پند نمی گرفتند تا او را به ستم وظلم و عدوان کشتند. آنگاه فرمود: خداوند عبّاس را رحمت کند، که جانبازی کرد و خوب امتحان داد و خود را فدای برادر نمود تا دو دستش قطع شدو خداوند در عوض به او دو بال داد که با فرشتگان در بهشت پرواز می کند، چنانکه به جعفربن ابیطالب عطا نمود . حضرت عبّاس نزد خداوند متعال منزلت و مقامی داردکه تمام شهداء در روز قیامت تمنّای مقامش را می نمایند. (2) مفضّل بن عمر روایت کرده که حضرت صادق (ع9 فرمودند: عموی ما عبّاس بصیرتی عمیق و ایمانی محکم داشت، در محضر ابی عبدالله (ع) جهاد کرد، و نیکو کفایت نمود تا به شهادت رسید و خون عبّاس در قبیله بنی حنیفه است، وی هنگام شهادت 34سال داشت. (3) ازمجموعه شهید ثانی(ره) نقل شده که روزی حضرت امیرالمؤمنین (ع) به فرزندش عبّاس فرمودند: بگو یک(واحد)، او گفت: یک. دوباره فرمودند: بگو: دو(اثنین). حضرت عبّاس خودداری کرد و گفت: شرم می کنم با زبانی که یک گفته ام، دو بگویم. ( یعنی با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام دو بگویم، دوئیت خلاف توحید است). امیرالمؤمنین (ع) دو چشم او را بوسید. و دربیان دفن شهداء خواهد آمد که امام سجاد (ع) جسد عمویش حضرت عبّاس (ع) را همانندپدر اطهرش خود به دل خاک نهاد . و این بیانگر این مطلب است که آن جسد مطهر چون ذوات مقدّسه معصومین (ع) سزاوار نیست کسی دیگر به آنها دست بزند. حاج محمّد رضا ازری (ره ) درقصیدۀ خود به این مصرع رسید: روز عاشورا روزی بود که هدایت- حضرت حسین (ع) به ابوالفضل پناه برد . بیت را تمام نکرده به همین حال ماند . امام حسین (ع) را در خواب دید که تشریف آوردند و فرمودند: آنچه گفته ای صحیح است ، من به برادرم ابوالفضل پناه بردم ، و مصرع دوم را حضرت خود انشاء فرمود: انوقت من پناه بردم که آفتاب از تیرگی غبار معرکه کربلا نقابی پیدا کرده بود . (4) 1- تاریخ طبری : 5/4162-امالی صدوق/462م 70 ح 10 ، خصال : 1/68،بحار: 44/298ب35ح43- نفس المهموم / 332 ، عمدة الطالب / 3234- مستدرک : 15/ 215ب 79 از احکام اولاد ح 16 ، مقتل خوارزمی : 1/122ف6