عنوان این یاداشت را از کتابی به همین نام که مولف فاضلش مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی بود را به وام گرفته ام. کتابی بود که در سیر مطالعاتی افراد مبارز و مسلمان قبل از پیروزی انقلاب و مخصوصا" دانشجویان استفاده میشد و متشکل از مجموعه چند سخنرانی و حاوی مطالبی غنی و یکی از چند مورد متون روشنگر و غیر خرافی که نقل محافل روشنفکری مذهبی در دهه چهل به بعد بود. سخنرانی ها توسط آقایان: دکتر محمدابراهیم آیتی، شهید سید محمد حسینی بهشتی، شهید مرتضی مطهری و مرحوم سید محمود طالقانی است که در دهه محرم سال 1382 قمری، برابر با 1341 شمسی ایراد و در همان سال توسط شرکت سهامی انتشار، منتشر گردید و بدلیل اینکه تاریخ عاشورا را تحلیلی مورد بررسی قرار داده بود وزنی سنگین در سیر مطالعاتی دانشجویان مبارز آن دوران داشت. البته یکی دو مورد دیگر نظیر مجموعه گفتار ماه که مجموعه سخنرانیهائی از شهید موسی صدر بود و مخصوصا" مباحث و کتب حسینیه ارشاد که تقریبا" یک دهه بعد مطالب مندرج در این کتاب را غنی کردند نیز وجود داشتند اما این کتاب همانگونه که از نامش پیدا بود گفتار عاشورا بود و هدفش زنگار زدائی و بیرون آوردن فلسفه عاشورا از زیر خروارها خرافات خزیده در خزینه عقاید و رفتار مردم بود. قبل از ورود به بحث اجازه می خواهم سه نکته را عرض کنم تا زمینه آماده شود: ۱- در دوران مبارزه علیه رژیم شاه، مبارزین مارکسیست و غیر مذهبی بر اساس فلسفه دیالکتیکی مبارزه طبقاتی ناشی از فلسفه تاریخی هگل و تبیین اجتماعی مارکس مسائل جوامع و بروز انقلاب ها را تجزیه و تحلیل میکردند. آنها علم مبارزه را از آن خود میدانستند و کتب متعددی بصورت تالیف و ترجمه عمدتا" از منابع روسی در اختیار داشتند که بر اساس تحولات اجتماعی اروپا نظریه پردازی شده بود. ۲- مبارزین مذهبی هم از جهت بومی سازی و هم از جهت نظریه وجه تولید اسیائی که دلالت بر وضعیت آب و هوای خشک نیمه استوائی ایران و غلبه آن بر روند تولید کشاورزی که تولید غالب آن زمان جامعه داشت و با جامعه صنعتی شده اروپا متفاوت بود موافق نظریه تحلیل طبقاتی نبودند. تفاوت روند شکلگیری دولت، میزان اعتقاد به زمینی بودن حکومت و پاسخگوئی آن در مقابل مردم و جا نیفتادن قرار داد اجتماعی و...نیز از موارد اختلاف دو جامعه بود که کاربرد نظریه های فلسفی و تحلیل طبقاتی در ایران را مخدوش میکرد. ۳- متاسفانه کار علمی دانشگاهی و یا حوزوی در زمینه تبیین فلسفی مبارزه با حکومتهای ظالم که منابع جامعه را هدر داده و برای رفاه و اعتلای کرامت انسانی تلاش نمی کردند نیز نشده بود. لذا مبارزین مسلمان ناچار بودند خود با استفاده از منابع تاریخی و فلسفی اسلام و سایر علوم که تشکیل ردند، تنها منبع قابل اعتماد برای تبیین فلسفه حرکت در تاریخ اسلام، قیام عاشورا بود که میتوانست در این زمینه نظریه پردازی کند. با این مقدمه و توضیحات سه گانه مذکور هدف کوتاه و میان مدت امام حسین(ع) اصلاح امور از طریق امر به معروف و نهی از منکر بود که از طریق مبارزه با دو گانه طرفداری از اندیشه فقر سیاسی اجتماعی در کنار رویاروئی با اندیشه فقر عدالت بود. دو گانه ائی که یکطرف در لشگر ظلم (یزید) تبلور یافت و ضد آن خود شخصیت کاریزماتیک امام حسین(ع) در طرف دیگر بود و فقر آگاهی نیز در چهره جهل فردی و اجتماعی نمودار شد. زیرا موجبات قیام امام حسین علیه السلام یکباره و دفعی فراهم نشد، بلکه دست کم از سی سال قبل ـ یعنی از حدود سال 29 و 30 هجری ـ مقدمات آن فراهم گردیده بود. عثمان دوازده سال خلافت کرد و در شش ساله دوم حکومتش، وضع حکومت اسلامی به طور کلی تغییر کرد و تبدیل به حکومت پادشاهی شد و تأمین رضای شخصی خلیفه، بر همه چیز حتی احکام الهی مقدم گردید. پاسداران حقیقت مثل عماربن یاسر و ابوذرغفاری به خاطر دفاع از حدود الهی، دستگیر، زندان، شکنجه و یا تبعید شدند. و در مقابل بسیاری از مسلمانان دیروز، دنیا پرست شدند و فساد مالی در زندگی آنان رخنه کرد و کسانی مانند زبیر، طلحه، سعدبن ابی وقّاص، زین بن ثابت، یعلی بن امیه ؛ عبدالرحمن ابن عوف و حتی خود عثمان در این منجلاب گرفتار شدند. اما مشکل جهان اسلام فقط انحرافات فردی نبود حکام و یا مسئولین جامعه اسلامی نبود، بلکه با دوران خلافت معاویه و بعد از وی فرزندش یزید و درخواست بیعت از مردم و استوانه های سیاسی اجتماعی آنان زوایه انحراف و عواقب آن تشدید شد. این دو با جدیت پیگیر بودند که فرهنگ دینی را از درون تهی کرده و ظواهر و شعارهایی از آن را برای مردم باقی بگذارند. از جمله کارهای آنان در دو دهه خلافت، اجباری ساختن بیعت مردم با خلیفه بود. بیعت اگر چه در ظاهر یک عرف عرب در دوران جاهلیت بود اما مصداق سرسپردگی و انقیاد کامل در مقابل انحرافات حکومت و در مقابل برخورداری از لطف و مراحم حکومت نیز محسوب میشد و اتفاقا" آنچه که جامعه اسلامی را به این روز انداخته بود سکوت ناشی از ترس و یا جهل مردم و نخبگان جامعه برای بهره مندی شخصی بود. اما با این دستاورد غنی از تاریخ سده اول اسلام و مجموعه تلاشهای زنگار زدائی دانشگاهیان و علمای اسلام در دو دهه سی و چهل شمسی در ایران از قیام عاشورا ، منجر به تبیین مبارزه حق و باطل توسط مرحوم شریعتی در دهه پنجاه گردید. این راه نوین باعث شد سیره سیدالشهدا در واقعه عاشورا که در برشی تاریخی با عدم بیعت با یزید آغاز گردید، با شهادت و پیروزی خون بر شمشیر پیوند خورده و فلسفه و روشی نوین در مبارزات و تحولات سیاسی اجتماعی برای کرامت بخشی به شان انسانیت مردم و احقاق حقوق شهروندان پایه گذاری شود. زیرا اینبار بجای دامن زدن به خرافات، روش و تاکتیک صحیح برای هدایت مبارزه سیاسی اجتماعی از درون نهضت عاشورا شناخته و اخذ شد و جایگاه سنخیّت بین روش و هدف مبارزه که اهمیّت بسیار دارد تبیین و مدلسازی شد. یعنی مبارزین دهه پنجاه به بعد دریافتند که مبارزه پیروز، شرائط و سُننی دارد که باید آن را از منابع اصیل اسلامی و رویکرد و رفتار ائمه هدی استخراج نمود، شناخت و در صحنه عمل به کار بست. آنها دریافتند که مبارزه باید هدفی روشن و عالی داشته باشد. هدفی که ارزش دارد همه انسان ها متوجه آن شوند رضای خدا برای اجرای فرامینش و تحقق وعده هایش برای جانشینی خلق خدا روی زمین و کرامت بخشی به انسانهای روی زمین است. مبارزین آن دوران از طریق همین فلسفه تاریخ عاشورائی ایمان آوردند که در مبارزات سیاسی اجتماعی، عمل، استقامت و صبر لازم است و رضای خدا دارای آنچنان ظرفیت و قوتی است که میتواند سختیهای راه را بر مبارزین هموار کند و برای دوران مبارزه ستم شاهی اینچنین نیز کرد. و این فلسفه تاریخ است و تداوم دارد تا مردم و رهبران جامعه اسلامی به اخلاق رذیله ، عدم بردباری و مطلق اندیشی و در یک کلام استعلاء، رکود، خمودی و فساد آلوده نگردد، نه مقطعی از تاریخ، زیرا «انّ الذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة الاّ تخافوا و لا تحزنوا و ابشرهم بالجنّة التی کنتم توعدون نحن اولیاءکم فی الحیوة الدنیا و فی الآخرة و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدّعون». ان‌شاالله!