کد خبر: 26345
منتشر شده در چهارشنبه, 10 آبان 1396 23:03
این رفتار کاملا قابل درک است. کنش خودنمایانهای در این سوگواری دیده نمیشود. صاحب گربه با این کار، نه تنها تنهایی مفرط خود را افشا میکند بلکه میکوشد با انتشار غم خود، قدری همدردی ببیند و تسکین یابد. اما چندان طول نمیکشد که گروهی انبوه به صفحهی او هجوم میبرند و کارناوالی از هجو و تمسخر و توهین...
این رفتار کاملا قابل درک است. کنش خودنمایانهای در این سوگواری دیده نمیشود. صاحب گربه با این کار، نه تنها تنهایی مفرط خود را افشا میکند بلکه میکوشد با انتشار غم خود، قدری همدردی ببیند و تسکین یابد. اما چندان طول نمیکشد که گروهی انبوه به صفحهی او هجوم میبرند و کارناوالی از هجو و تمسخر و توهین و نصیحت و هشدار پدید میآورند.
البته اگر به سبک کشورهای غربی، برای همچو حیوانی تشییع جنازهای مفصل برگزار میشد یا صاحبش بخشی از ثروت خود را برای ساخت بنای یادبود او اختصاص میداد، میشد عکسالعمل منفی بعضی از طبقات مردم را درک کرد، اما چنین اتفاقی نیفتاده نبود. ما با پدیدهای روبهرو هستیم که میتوان آن را «هیستری جمعی» نامید و چاشنی غالب این رویه، دیگرآزاری است. زمانی با بحران تماشاچیان ساکت مواجه بودیم. دههی شست را به یاد بیاورید. وقتی کنار میدانی یا سر خیابانی، دوربین صدا و سیما حاضر میشد به دشواری میتوانست گفتوگو یا گزارش خود را به پایان برساند. مردم جلوی دوربین جمع میشدند و میکوشیدند دیده شوند. به ندرت از کسی صدایی در میآمد. ظاهرا همین قدر که در حاشیهی گزارش میتوانستند «دیده» شوند، برایشان کافی بود. این اقلیت خاموش، نه مبتلا به هیستری بودند و نه دیگرآزاری داشتند. وارث یگانه و تمامعیار آن جماعت، آقای دوربینی است که ناچار طعم گستاخی خود را چشید و دانست که در مسابقهی «دیده» شدن نمیتوان با سوژههای دههی نود مشارکت کرد. برای اینکه دیده شوی، باید بیشتر از این زحمت بکشی.
هیستری جمعی و دگرآزار دوران ما زادهی همین نیاز است. با این تفاوت که خاموش نیست، مهاجم و فعال است. نخ تسبیحی که این گروه را به هم متصل میکند و در صفحات مجازی گرد هم میآورد این خواسته است: «حالا که من نمیتوانم مثل تو دیده شوم، پس کاری میکنم که تو هم نتوانی بیدردسر دیده شوی!» چنین است که مرگ یک گربه، دستاویزی میشود برای حملهای همهجانبه به صفحهی مجازی زنی تنها و گریان.
با این همه، اگر به کامنتهای این جماعت هتاک نظری میافکندید میتوانستید آثاری از تظاهرات به اصطلاح ایدئولوژیک را نیز ببینید. بسیاری زیر عکس آن گربهی ملوس چنین مضمونی نوشته بودند: «خجالت بکش! گربه نجس است!» در اینجا درک نادرست و ناروا از شریعت، محملی است تا هیستری فرد مبتلا را بپوشاند و توجیه کند. فارغ از اینکه در آداب شریعت اسلام، گربه «نجس» نیست، میزان توجهی که در بعض آراء فقهی به این حیوان شده حیرتآور است. مثلا زنی به امام حسین(ع) گفته که گربهاش به غذا و آب وضویش زبان زده. چه کند؟ حضرت در پاسخ میفرماید: «نه نوشیدنیات را دور بریز، نه آب وضویت را. گربه، چیزی را نجس نمیکند»/حکمتنامهی امام حسین(ع)/ محمد محمدی ریشهری/ ص۲۸۹ بدیهی است که با حیوانات خانگی میتوان انس گرفت و به آنها محبت ورزید. دوست تازنینی یادآوری کرد که چطور رسول اکرم، امام حسن مجتبی و حتی سیدالشهدا(علیهمالسلام) بر اسب و استر خویش، نامی خاص نهاده بودند که نمایانگر ارتباطی عاطفی است. محبت به حیوانات در منظر شرع (تا آنجا که بهداشت فرد رعایت شود) ناپسند نبوده و نیست.
اما بودند کسانی که با لحنی بد و زشت، معترض شده بودند که چرا باید بر یک گربه، دل سوزاند؟ «پس کودکان گرسنهی یمن چه میشوند؟» ما این گروه را نیز به خوبی میشناسیم. اگر این بازیگر خوب ما عکسی از کودکان قحطی کشیدهی یمن میگذاشت زیر این تصویر مینوشتند: «هه! چرا کودکان کار ایرانی را رها کردهای و به آن سوی دنیا رفتهای؟!» و اگر تصویری از کودکان کار ایرانی برمیگزید باز هم کوتاه نمیآمدند: «کودکان کار مهمترند یا حجاب؟!»
این خصلت «هیستری جمعی دگرآزار» است. من این حقیقت را از یاد بردهام و دارم استدلال میکنم. در واقع، نمیتوان با هیستری جمعی دگرآزار استدلال کرد. اصلا این عارضه، گوش را کر میکند. حرف زدن با این حضرات، هیچ فایدهای ندارد.
نوشتن دیدگاه