به گزارش مشرق، او راز این سرقت و بی‌هوشی را مدت‌ها بعد از سرقت، زمانی با خبر شد که با عروسش درگیری لفظی پیدا کرد و زن جوان صحبت‌هایی از مسمومیت به زبان آورد. رهایی در خیابان مدتی قبل رهگذرانی که از منطقه اکباتان در حال عبور بودند زن میانسالی را بی‌هوش روی زمین دیدند. با تماس رهگذران با اورژانس زن میانسال که بلقیس نام داشت به نزدیک‌ترین بیمارستان منتقل شد. به دنبال تلاش کادر درمانی، بلقیس بهبود پیدا کرد و تازه آن زمان بود که متوجه شد طلاها و پول‌هایی که به همراه داشته به سرقت رفته و او را بی‌هوش در خیابان رها کرده‌اند. با مشخص شدن این موضوع، زن میانسال سرقت طلاها و پول‌هایش را به پلیس گزارش کرد. در جریان تحقیقاتی که پلیس درباره سرقت انجام داد، بلقیس گفت: همیشه پنجشنبه‌ها برای سر زدن به شوهرم به بهشت زهرا می‌روم و بعد از ساعتی هم به خانه برمی‌گردم، این کار هر هفته من است و تقریبا همه اقوام و دوستانم از این ماجرا با خبر هستند. روز حادثه طبق روال هر هفته به بهشت زهرا رفتم و هنگامی که قصد بازگشت به خانه را داشتم خودروی پژویی در مقابلم نگه داشت. خانم جوانی که عینک آفتابی زده و چهره‌اش را تغییر داده بود راننده خودرو بود. زن جوان طوری تغییر چهره داده بود که نمی‌شد صورتش را به خوبی دید و به نظرم می‌آمد که لحن صدایش را نیز تغییر داده است. بی‌هوشی برای سرقت بلقیس ادامه داد: راننده جوان گفت می‌تواند مرا تا مسیری برساند و بعد از آن هم آدرس محل زندگی‌ام را پرسید. چون هم مسیر بودیم خیلی اصرار کرد تا سوار شوم. در راه برایم تعریف کرد که مادرش فوت کرده و هر هفته به بهشت زهرا می‌آید و با دیدن من یاد مادرش افتاده و مرا سوار ماشین کرده است. همه‌چیز طبیعی به نظر می‌رسید تا این‌که به من آبمیوه تعارف کرد و بعد از خوردن آبمیوه بی‌هوش شدم و زمانی که به هوش آمدم دیدم در بیمارستان هستم. راننده پژو، طلاها و پول‌هایم را به سرقت برده و مرا بی‌هوش در خیابان رها کرده بود. درگیری در مقابل کلانتری با شکایت زن میانسال تحقیقات برای شناسایی راننده پژو آغاز شد، اما هیچ رد و سرنخی از سارق زن به دست نیامد. مدتی از این سرقت گذشته بود که بلقیس به طور اتفاقی عروسش را در مقابل کلانتری در نزدیکی خانه‌اش دید. مهسا دو سالی می‌شد که با پسرش اختلاف پیدا کرده بود و جدا از هم زندگی می‌کردند. زن جوان که با دیدن مادر شوهرش یاد درگیری‌ها و مشکلاتش افتاده بود، با او درگیر شد. درگیری عروس و مادرشوهر چند دقیقه‌ای طول کشید و مهسا که می‌دید نمی‌تواند ناراحتی‌اش را آن گونه که باید بیان کند گفت: چطوری هنوز زنده‌ای؟ یعنی با سمی که به تو دادم خوردی چیزیت نشد؟ هر شخص دیگری جای تو بود تا به حال مرده بود. شکایت از عروس صحبت‌های مهسا در مقابل کلانتری، سرنخی را بدست مادرشوهرش داد و باعث شد بلقیس بار دیگر به دادسرا مراجعه کند تا در مورد سرقتی که از او شده بود اطلاعات جدیدی ارائه کند. او گفت: بعد از مدت‌ها متوجه شدم چه کسی آن شب به من داروی بی‌هوشی داد و طلاها و پول‌هایم را به سرقت برد. تمام این کارها توسط عروسم انجام شده است. آن روز عروسم که می‌دانست من هر هفته به سر خاک شوهرم می‌روم به بهشت زهرا آمده و با تغییر چهره مرا به عنوان یک ناشناس و به بهانه کمک کردن سوار ماشینش کرد. مدت هاست که با عروسم مشکل دارم و سال‌هاست که جدا از پسرم زندگی می‌کند. بلقیس ادامه داد: او تصور می‌کند من در زندگی‌اش دخالت کرده‌ام و باعث برهم خوردن زندگی‌اش شده‌ام. او به خاطر تمام این‌ها از من دلخوشی ندارد و همیشه به فکر انتقام گرفتن از من بوده است. برای همین نقشه سرقت و مسموم کردن مرا کشیده تا از من انتقام بگیرد. خودش به من گفت که این کار را انجام داده است. اعتراف به مسموم کردن زن میانسال ادامه داد: متوجه شدم که راننده کسی جز عروسم نیست. دیروز که جلوی کلانتری با او دعوایم شد خودش به حرف آمد و گفت چطوری با این‌که به تو سم دادم هنوز زنده هستی؟ تنها زمانی که من سم خوردم همان موقعی بود که راننده ناشناس پژو به من آبمیوه مسموم داد. با حرف‌هایی که عروسم به من زد شک ندارم او مرا مسموم کرده و طلاها و پول‌هایم را به سرقت برده است. از صحبت‌هایش می‌شد فهمید او خواهان مرگ من بوده است. به دنبال اظهارات جدیدی که بلقیس در اختیار دادیار پرونده قرار داد، دستور بازداشت عروس جوان صادر شد تا تحقیقات از او درباره آبمیوه مسموم و سرقت طلاها و پول‌های نقد بلقیس صورت گیرد. از سوی دیگر دستور تحقیقات درباره درگیری در مقابل کلانتری نیز صادر شد. منبع: جام جم