کد خبر: 27928
منتشر شده در جمعه, 10 آذر 1396 11:36
بوی خواب در جامعه ایرانی: التماس آرامش از نوعی دیگر در تب و تاب تاریکی سالن کوچک قشقایی تاتر شهر پایتخت، در حین دیدن نمایشی از جنس بیگانگی، ناگاه نوشته های خالق رمان «بیگانه» است که به ذهنت می آید: «غرق در روال عادی زندگی روزمره، در کشاکش تن ندادن به جهان پیرامونی که تو از آن در فراری و بیگانه ای...
بوی خواب در جامعه ایرانی: التماس آرامش از نوعی دیگر
در تب و تاب تاریکی سالن کوچک قشقایی تاتر شهر پایتخت، در حین دیدن نمایشی از جنس بیگانگی، ناگاه نوشته های خالق رمان «بیگانه» است که به ذهنت می آید: «غرق در روال عادی زندگی روزمره، در کشاکش تن ندادن به جهان پیرامونی که تو از آن در فراری و بیگانه ای شده ای، از متن جامعه، برکنار؛تنها راه، آن است که در محیط زندگی شخصی ات، «تنها»یی باشی که حتی در جستجوی لذتهای تن، سرگردان است و خودباختهای که دستخوش امواج شده...»
با آغاز نمایش، پی بردم که با اثری فلسفی روبرویم. هشیارترم کرد تا با دقت بیشتری کار را تا انتها تماشا کنم. وقتی مسعود دلخواه در نقش «براون» روایتش را در مقابل شهره سلطانی در نقش پرستار بیمارستان ادامه می داد، نوع دیگری از کتاب «بیگانه» در پیش چشمم رژه می رفتند.
اینکه هنوز صدای پای آلبرکامو، از کوچه پس کوچه های پاریس، توی گوش روشنفکر و هنرمند ایرانی جاری ست، حکایت غریبی نیست. مگر نه آنکه «بیگانه» در جامعه ایرانی محبوب بوده و هست. از جلال آل احمد تا جلال الدین اعلم، از خشایار دیهیمی تا لیلی گلستان و بعد از آن ها 5 مترجم دیگر، «بیگانه» را ترجمه کرده اند با ناشرانی گوناگون.
«بوی خواب»، روایت بیگانگی و سرگشتگی انسان در جامعه امروز است. آنجا که دیگر فلسفه های اخلاق به پایان می رسند و حتی عشق به زیبارویی در پیش چشمانت، به هیچی بدل می شود و نه امنیت بخش که نفرت بار خواهد بود.نمایش «بوی خواب» بازخوانی نمایشنامه «آرامش از نوع دیگر» است، اثر «تام استوپارد» که به قلم محمد چرمشیر نوشته شده است. این «استوپارد»، اوست که ریشه های جهانبینی اش را « ژان پل سارتر» پیشتر ساخته است؛ با مبانی اخلاق «اگزیستانس» و نشانه های فلسفه های جدید. می گویند«استوپارد» معتقد است باید ترکیب فلسفه اخلاقی آثار نمایشی اش را با حرکات بدنی بازیگرانش درهم بیامیزد.
اگرچه نمایش «بوی خواب» کار خوبی بود اما متن و دیالوگ ها عمق نداشت. عمقی به پهنای اندیشه ی از «خودبیگانگی» که روزگار ایرانی را در خود فرو برده است. این نمایش با همه قوت ها و ضعف ها، مخاطب هشیار به فلسفه اخلاق جدید را ناخودآگاه، به یاد اندیشه های «افسون زدگی جدید» می کشاند. پایان نمایش، ناگهان یاد کتاب «هویت چهل تکه» دکتر داریوش شایگان می افتی که فهمش در متن ها می توانست، به غنای دیالوگ ها کمک کند.
اما «بوی خواب»، اگرچه روایتی است جهان شمول، اما فراگیری اش بیش از هرچیز، جامعه ایرانی ما را فرا گرفته است. راستش خیلی ها هنوز می ترسند بگویند جامعه ایرانی، دچار «الیناسیون» شده است. چراکه نگاه حاکمیتی آن است که ایرانی مسلمان، تحت لوای مسلمانی اش، به هیچ « ازخودبیگانگی» ای نرسیده و نخواهد رسید. این گزاره چقدر صحیح است؟ - البته در بخشی از جامعه می تواند صادق باشد اما آیا فراگیری دارد؟ - فهم هر پژوهشگر جامعه ایرانی - حتی معتقد به اندیشه های آرمانی- از بررسی های ایران امروز، به نظری متفاوت می رسد.
روزگاری که غلامحسین ساعدی در کتاب «عزاداران بیل»، داستان «گاو» را بسان ازخودبیگانگی یا الیناسیون ایرانی و روایتی از فقر فرهنگی و اقتصادی جامعه ایرانی نوشت، چه آشوب ها برانگیخت در جامعه انقلاب کرده! معتقدان می گفتند آینده جامعه ایرانی در آستانه تحقق فلسفه اخلاق بهشت برینی قرارگرفته است و این نویسنده و هنرمند و روشنفکر دور از متن جامعه است که مردم شناس نیست و می خواهد کپی برابر اصل «هگل» را تولید کند.آن روزگار، این نقدها شاید می توانست بسیاری را برانگیزاند که مبادا با کلام روشنفکرمابان و فلسفه های فروپاشیده، فریب بخورند! اما امروز چه باید گفت؟
وقتی از خودت می پرسی که مگر خواب، «بو» دارد که باید نام نمایشنامه را «بوی خواب» بگذارند؟ تنها این گزاره های مشترک «الیناسیون» است که از درون کتاب «سرگشتگی های آگاهی» و «افسون زدگی جدید» پاسخت را می دهند که جامعه از خودبیگانه، ناگزیر حتی برای اندکی در جست و جوی طعم و بوی آرامشی ست ناپیدا و از پس این ناپیدایی، حاضر است به کنجی ناشناخته فرار کند. وای اگر این کنج ناشناخته، اعتیاد به «شیشه» باشد و «گل» و «ماریجوآنا» و... یا «رگ زنی» در خلوتی خلسه وار...
امروز هنرمند تئاتر ایرانی، اثر« تام استوپارد» را برای ما بازتولید می کند که حاصل عناصر مشترک فلسفه اخلاقش برگرفته از «اگزیستانس» است: یعنی « انسان، انتخاب و تنهایی» و بازنمایی «بیگانه» کامو و «تهوع» سارتر است در ساخت و بافت جدیدی در گریز از خویشتن خویش.اما حقیقت دارد که دیگر حتی « بازگشت به خویشن» و «خودآگاهی» دکترعلی شریعتی - این روشنفکر وطنی - هم برای این جامعه، گویا و گیرا نیست. چه رسد به باب نهم «مختارنامه» ی عطار، در موضوع «سرگشتگی» که طنینی ندارد تا اخلاق فروپاشیده جامعه ما را مداوا کند. دیگر نه پرسشگری های دکنر رضا داوری اردکانی که به فیلسوف فرهنگ ایرانی شهرت یافته است، نه دعوت به «حکمت ایمانی» دکتر نصرالله حکمت، نه فلسفه اخلاق مدرن دکتر مصطفی ملکیان، نه اخلاق زیبایی استاد الهی قمشه ای، پاسخگوی وضع دیگرگون شده ی اخلاق در جامعه ایرانی نیستند. پس چه باید کرد و چه نباید کرد؟
این «بوی خواب» است که می آید. جامعه ایرانی در پی بوی خواب است و در التماس آرامشی از نوعی دیگر...
نوشتن دیدگاه